داسـتـان لـیـلـی و مـجـنـون رو هـمـه شـنـیـدیـم...
کـه لـیـلـی مـی زنـه کـاسـه مـجـنـون رو مـی شـکـنـه...
هـمـه بـه مـجـنـون خـُرده مـی گـیـرنـد کـه لـیـلـی دوسـتـت نـداره ...
وگـرنـه کـاسـه ات رو نـمـی شـکـونـد...
مـجـنـون بـه غـافـلـان گـفـت:
"اگـر بـا مـن نـبـودش هـیـچ مـیـلـی...چـرا ظـرف مـرا بـشـکـسـت لـیـلـی..."
یـه وقـت هـایـی تـو زنـدگـی بـد جـور کـم مـیـاریـم...
مـعـنـیـش ایـن نـیـسـت کـه خـدا مـا رو دوسـت نـداره...
فــقـط ایـنـه کـه حـالـا هـم نـوبـت شـکـسـتـن کـاسـه تـوسـت...
پـس بـا تـمـام وجـودت بـگـو: خـدایـا بـشـکـن...
اون وقـت چـه بـشـکـن بـشـکـنـی بـشـه...
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 6:57 PM | نظرات (0)