گل نرگسم سلام…!

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه یا خلیفة الرحمن…….

گل نرگسم سلام…!

بعد از مدت‌ها دوری، آمدم از دور سلامی کنمت…
شاید که قابلم دانستی و جواب سلامم را…! 

آقاجان دلم برای صفحات انتظارت تنگ شده بود….
دلم برای هفته‌های انتظار و دلتنگی‌های بی‌پایانت تنگ شده بود…
دلم تنگ شده بود برای هر آنچه که در این صفحه‌های انتظارت هست و مرا به یاد شما می اندازد و …
دلم برای لحظاتی که با شما و یاد شما سپری می‌شد، تنگ شده بود…

مولای من…!

می‌دانم این‌همه تأخیر و دوری، سزای اعمالی‌ست که شایستۀ چنین جزایی بوده است…
می‌دانم همۀ این‌ها سزای نالایقی و دوری از شماست…
می‌دانم شما خلیفة الرحمن‌اید و هر آنچه می‌کنید رضای الهی است و ثواب…
اما چه کنم که به اندازۀ همۀ پلشتی‌ها و کاستی‌هایم، آرزوهایم بزرگ است و دور…

یا صاحب الزمان…!

می‌دانم…
حرف‌هایم آنقدر پراکنده و پاره پاره است که خودم هم نمی‌دانم چگونه باید واژه هایم را کنار هم بچینم…

آقاجان فقط همین‌قدر بگویم که اشک‌هایم را از من بپذیر….w_(467)

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

التماس دعا



نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 بهمن 1392  ساعت 6:47 AM | نظرات (0)