تنهای تنهای تنها...

چشمانت مانند برف های کز کرده روی شیروانی خانه ی ما شده است

میدانم...

فصل فصل سرماست...

فصل خوشحالی ادم برفی ها...

برف میبارد ...

آرام آرام

در سکوتی وصف نشدنی

و من آرام در پشت این پنجره ها

تنهای تنهای تنها

هوای تورا در خیالم میکشم

و ایمان دارم که هر زمستانی را بهاری باید ...

آری بهار توفیقیست اجباری

و جز آدم برفی ها همه آن را دوست دارند ...



نوشته شده در تاريخ شنبه 10 اسفند 1392  ساعت 3:36 AM | نظرات (0)