و فردا آخرین آدینه سال است ...

سلام آقاجان
چه قدر دلم تنگ است برایتان آقای خوبم
چه بگویم ..
چه می توانم که بگویم
کاش من جای سال ها بودم
آخر ، تمام سال ها ماه دوازدهم خود را دیده اند اما من چه..
تمام سال ها ماه دوازدهم شان از راه رسیده است ..اما من چه..
و فردا اخرین آدینه سال است ...
چه قدر دلم از این آخرین ها می گیرد
آقا جانم مولای من ..
از این آخرین ها که نکند این آخرین آدینه ای باشد که زنده ام و مولایم بیاید و او را نبینم ..
به که دردم را بگویم به که بگویم که این من هستم که مانع آمدن شما هستم با گناهانم ..
به که بگویم که من باید فرج کنم من باید آدم شوم تا شما بیایید
به که بگویم که این من هستم که باید به راه بیایم تا شما از راه برسید
آقای خوبم فدای غربت شما شوم این روز ها غربت شما بیشتر شده است خیلی بیشتر دشمن گستاخ تر شده است این روزها
نایب شما که جانم فدای او باد پیرتر شده است این روزها
همین روزها که فقط شعار آمدن شما را میدهیم همین روزها آقای خوبم.
در آستانه شهادت مادرتان هستید و ما از نوروز سخن می گوییم..
در آستانه شهادت مادرتان هستید و رسانه ی ما فقط از شور و شادی مردم برای رسیدن نوروز سخن می گوید
ما را چه شده است؟؟
بگذریم ..
می گویند که فرج شما نزدیک است ..
راستش را بگویم وقتی می گویند فرج نزدیک است تمام وجودم پر می شود از ترس از نگرانی ..
ترس از اینکه شما بیایید و به صورت من نگاه نکنید
آنگاه چه کنم ..
چه کنم اگر بیایید و بگویید مرا نمی خواهید بگویید جز سربازان و نوکران شما نیستم
حق دارید اگر این را بگویید آدم گنه کار به چه درد می خورد به چه درد ؟؟..
چه کنم آقا..
تنگی دلم غوغا کرده است غوغا..
می بینید من شما را به اندازه درک خودم می شناسم همین
شاید اصلا نمی شناسم ..
آقای من قربان غربت شما شوم کجا روم جز در خانه ی شما کجا را دارم که بروم ..
بیا و من را به راه بیاور مولای من
آدمم کن
دیگر از این روزهای بی شما بودن خسته شده ام خیلی خسته ..
بیا آقا جان قبل از اینکه خورشید وجودتان از پس پرده های غیبت طلوع کند مرا بیدار کن کمک کن نمازم قضا نشود..
راستی می شود امسال فاطمیه خودتان کنار ضریح مادرتان برایمان روضه بخوانید..
الهم عجل لولیک الفرج



نوشته شده در تاريخ جمعه 23 اسفند 1392  ساعت 3:48 AM | نظرات (0)