میان کوچه ها باضرب سیلی همه داروندارم راگرفتند...

دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست / همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست

قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید / چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

گــــــــوش کن ...
میشنوی صدای گریه های کودکان ِ علــــــــی را؟
صــــــــدای التماسهایشان را
بی قراری میکنند برای مــــــــادر
غصه شان از بی مــــــــادری نیست..
غصه شان برای تنهای پــــــــدر است
برای درد دل هایش از این پس با چــــــــاه های کوفه
میشنوی صــــــــدایشان را ؟
خوب گــــــــوش کن....
صدای زینب می آید.... حســـــــــــــین... حســــــــــن... ام کلثوم...
وا امــــــــــــّاه...... وا اُمــــــــــّاه .....


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 25 اسفند 1392  ساعت 7:10 AM | نظرات (0)