دلم آغوش می خواهد ...

دلم آغوش می خواهد ...

از آن ها که بشود نزدش بی پروا بغض شکست و بارید...

از آن آغوش هایی که خمار بروی و مست برگردی...

مثل همان آغوشی که شب آخر ، شده بود همه ی پناهِ دلِ بی پناهِ یک خواهر...

دلم آغوش می خواهد ... یک آغوش شش گوشه ...



نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 28 اسفند 1392  ساعت 6:19 AM | نظرات (0)