نامهای دیگر قیامت.....
به ادامه مطلب بروید
یَوم الدین؛ روز جزا (۲ حمد، ۳۵ حجر، ۲۰ صافات، ۱۲ ذاریات، ۱۵ و ۱۷ و۱۸ انفطار، ۸۲ شعرا، ۵۶ واقعه، ۷۸ ص و...)
یَوم یَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ یَداه؛ روزی که انسان به کارهای از پیش فرستادهاش مینگرد (نباء آیه ۴۰)
یَوم تُبْلی السرائِر؛ روزی که پردهها کنار میرود و اسرار فاش میشود (۹ طارق)
یَوم یکون الناسُ کالفَراش المَبْثوث؛ روزی که مردم همانند پروانههای پراکنده مبهوتند (۴ قارعه)
یَوم المَوعُود؛ روز موعد (۲ بروج)
یَوم یَفِرُّ المرء مِن اَخیه و اُمّهِ وَاَبیه؛ روزی که انسان از برادر و مادر و پدرش میگریزد (۳۴ عبس)
یَوم الفَصْل؛ روز جدایی (۲۱ صافات، ۴۰ دخان، ۱۷ نبا، ۳۸ مرسلات و...)
یَوم لایَنْطِقون؛ روزی که کس سخن نمیگوید (۳۵ مرسلات)
یَوم عَسیر علی الکافرین غیر یسیر؛ روز بسیار سخت و دردناک برای کافران نه آسان (۹ مدثر)
یوم عسر؛ روز دشوار (۸ قمر)
یَوم یَخرجُونُ مِن الاَجداث سِراعاً؛ روزی که مردم از گور شتابان بیرون میآیند (۴۳ معارج)
یَومُ التغابُن؛ روزی که مردم در مییابند که در دنیا باختهاند (۹ تغابن)
یَومُ لاتملک نفسٌ لنفْس شَیئاً؛ روزی که هیچ کس مالک چیزی نیست (۱۹ انفطار)
یَومُ لایُخْزی اللَّهُالنَّبی والذین آمنوا معه؛ روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان را خوار نمیکند (۸ تحریم)
یَومُ الجَمع؛ روزی که مردمان گرد میآیند (۷ شوری)
یَوم تَری المؤمنین و المؤمنات یَسعی نورهم بین اَیْدیهم؛ روزی که زنان و مردان با ایمان برای اعمال شایستهشان با نور خویش که در پیش آنان است، حرکت میکنند (۱۲ حدید)
یَوم معلوم؛ روزی که قطعی و حتمی است (۳۸ شعرا)
یَوم مشهود؛ روزی که جملگی در آن حاضر شوند (۱۰۳ هود)
یَوم یُدَعّون اِلی نارِجَهنّم دَعّا؛ روزی که تکذیب کنندگان معاد با شدّت و عنف به دوزخ پرتاب میشوند (۱۳ طور)
یَوم الخروج؛ روزی که از گورها بیرون میآیند قبر (۴۲ ق)
یَوم یسمعون الصیحة؛ روزی که فریاد رستاخیز را میشنوند (۴۲ ق)
یَوم الخلود؛ روز جاودانگی (۳۴ ق)
یَوم الخروج؛ روز رستاخیز (۴۲ ق)
یَوم الوعید؛ روز تهدید (۲۰ ق)
یَوم عظیم؛ روز بسیار بزرگ (۱۵ انعام، ۱۵ یونس، ۱۳ زمر، ۳۷ مریم، ۵۹ اعراف، ۲۱ احقاف، ۱۳۵ و ۱۵۶ و ۱۸۹ شعرا)
یَوم عقیم؛ روز بدفرجام (۵۵ حج)
یَوم الیم؛ روز بسیار دردناک (۶۵ زخرف)
یَوم التَنّادِ؛ روزی که مردم یکدیگر را میخوانند (۳۲ غافر)
یَوم الحساب؛ روزی که به حسابها میرسند (۱۶ و ۲۶ ص)
یَوم یقوم الحساب؛ روز محاسبه (۴۱ ابراهیم)
یَوم یقوم الناس؛ روز رستاخیز مردم (۶ مطففین)
یَوم التَّلاق؛ روز ملاقات (۱۵ غافر)
یَوم الازفة؛ روزی که نزدیک است (۱۸ غافر)
یَوم الحَسَرة؛ روزی که حسرتها دارد (۳۹ مریم)
یَوم یَقوم الاشهاد؛ روزی که گواهان برای گواهی بر میخیزند (۵۱ غافر)
یَوم یقوم الروح و الملائکه صفا؛ روزی که روح و ملائکه به صف میایستند (۳۸ نبا)
یَوم لابیع فیه و لاخُلَّه؛ روزی که داد و ستدها و روابط سودی ندارد (۲۴۵ بقره)
یَوْمَ تبیضُّ وجوه و تَسودّ وجوه؛ روزی که چهرههایی سپید و چهرههایی سیاه گردد (۱۰۶ آل عمران)
یَوم تقوم الساعه؛ روزی که رستاخیز برپا شود (۱۲ و ۱۴ و۲۶ و ۵۵ روم، ۲۷ جاثیه)
یَوم البعث؛ روز رستاخیز (۵۶ روم)
یَوم الوقت المعلوم؛ روز و وقت معلوم (۳۸ حجر، ۸۱ ص)
یَوما ثقیلا؛ روز گرانبار (۲۷ انسان)
یَوم تشخص فیه الابصار؛ روز خیره شدن دیدگان (۴۲ ابراهیم)
به نام خدا
اشاره:
از تعبیرات کلی قرآن مجید که در بحث گذشته آوردیم که بگذریم قرآن نامهای زیادی برای «معاد» انتخاب کرده که به جزئیات اوصاف آن روز بزرگ اشاره می کند.
این نکته قابل توجه است که قرآن مجید همیشه از قیامت با یک نام یاد نمی کند، این به خاطر آن است که در قیامت حوادث بسیار مختلف و گوناگونی رخ می دهد، و هر یک از این حوادث چهره ای از آن روز را نشان می دهد.
قرآن برای نشان دادن این ویژگیها که مسلما آثار تربیتی فوق العاده ای دارد از نامهای گوناگون استفاده می کند، تا ترسیم دقیقی در مجموع آیات از آن روز عظیم و حوادث فوق العاده و تکان دهنده آن کرده باشد.
البته «نام» در اینجا به معنی اسم خاص (یا به تعبیر ادبیات عربی «علم شخص») نیست، بلکه معنی وسیع تری دارد که نامهای توصیفی را نیز شامل می شود، یعنی عناوینی که متکی بر اوصاف آن روز و ویژگیهای آن زندگی است.
با این اشاره به سراغ نامهای قیامت در قرآن می رویم و خوانندگان را بار دیگر به این نکته توجه می دهیم که دقت در این نامها آثار تربیتی عمیقی دارد، و در بیداری و آگاهی و تهذیب نفوس و اصلاح قلوب و دعوت به سوی تقوی و بازداشتن از زشتیها بسیار مؤثر است.
مرحوم«فیض کاشانی» در «محجة البیضاء» می گوید: «در هر یک از نامهای قیامت سری نهفته است و در هر توصیفی معنی مهمی بیان گشته، باید کوشید این معانی را درک کرد و به این اسرار راه یافت». سپس همراه آن یکصد نام برای قیامت ذکر می کند. (محجة البیضاء، جلد 8، صفحه 331).
البته این نامها همه در قرآن مجید نیست، بلکه قسمتی از آنها از احادیث گرفته شده لذا از بحث تفسیری ما خارج است، ما فعلا تنها به سراغ نامهای قیامت در قرآن می رویم.
از سوی دیگر بعضی از این نامهائی که فیض فرموده، نه با صراحت در قرآن مجید آمده است و نه در اخبار، بلکه استنباطی است اجمالی از کتاب و سنت، لذا بهتر آن است به سراغ نامهائی رویم که با صراحت در قرآن مجید ذکر شده (خواه جنبه اسم خاص داشته باشد که تعداد محدودی از آنها است یا جنبه توصیف و بیان ویژگیهای آن روز).
این اسامی را در سه گروه می توان خلاصه کرد:
بخش اول، نامهائی است که با یک اضافه واژه «یوم» به یک کلمه، از یکی از ابعاد و ویژگیهای آن روز خبر می دهد و آنها عبارتند از:
* * *
1- یوم القیامة
این نامه که از مشهورترین نامهای روز رستاخیز است، و درست هفتاد بار در قرآن مجید تکرار شده، از جمله می فرماید: «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة» «ما ترازوهای عدل را در روز قیامت نصب می کنیم» (سوره انبیاء، آیه 47).
در اینکه چرا آن روز، روز قیامت و به پا خواستن نامیده شده، خود قرآن مجید از این مسأله پرده برداشته می گوید: «در آن روز مردم، در برابر خداوند به پا می خیزند» (و در دادگاه عدل او حاضر می شوند) «یوم یقوم الناس لرب العالمین» . (سوره مطففین، آیه 6).
و نیز در آن روز فرشته اعظم خداوند که نامش «روح» است با سایر ملائکه در یک صف برای اجرای فرمان خدا قیام می کنند. «یوم یقوم الروح والملائکة صفا» (سوره نبأ، آیه 38).
و نیز در آن روز شاهدان و گواهان، برای شهادت بر اعمال انسانها به پا می خیزند. «و یوم یقوم الأشهاد» (سوره غافر، آیه 51).
و بالاخره در آن روز حساب و کتاب، برپا می شود «یوم یقوم الحساب» (سوره ابراهیم، آیه 41).
این مطلب در دادگاهها معمول است که به هنگام اعلام رأی دادگاه همه حاضران اعم از متهمان و قضات به پا می خیزند، و رأی نهائی اعلام می شود، این به پا خواستن دلیل بر احترام به رأی دادگاه و تسلیم در مقابل آن است.
از این گذشته، انسان هنگامی که می خواهد به طور جدی کاری را انجام دهد به پا می خیزد و آماده اجرا می شود، به همین مسأله «قیام» دلیل بر تصمیم و اراده محکم و آمادگی و احترام نسبت به انجام کاری است، و شاید به همین دلیل واژه «قیامت» در قرآن مجید، این همه تکرار و تأکید شده است.
اضافه بر اینها، قیام مردگان از قبرها، خود نیز یکی از دلائل این نامگذاری است.
در حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السلام می خوانیم: «أشد ساعات ابن آدم ثلاث ساعات: الساعة التی یعاین فیها ملک الموت، والساعة التی یقوم فیها من قبره، والساعة التی یقف فیها بین یدی الله تبارک و تعالی» «شدیدترین ساعات انسانها، سه ساعت است، ساعتی که فرشته مرگ را در برابر خود می بیند، و ساعتی که از قبر بر می خیزد و ساعتی که در برابر خداوند متعال می ایستد». (بحارالانوار، جلد 7، صفحه 105، حدیث 19).
2- الیوم الآخر
نام دیگری که بسیار مشهور و معروف است، و در قرآن مجید به طور گسترده آمده است: «الدار الآخرة» (سرای دیگر) و «الیوم الآخر» (روز دیگر) یا به طور خلاصه «الآخرة» است که یکصد و چهل بار در قرآن مجید در سوره های مختلف، روی آن تکیه شده است.
در آیه 177 سوره بقره در توضیح معنی نیکوکاری می فرماید: «و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر والملائکة والکتاب النبیین... » «نیکی (نیکوکاران) کسانی هستند که به خدا و روز دیگر و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده اند...».
و در تعبیر دیگری در آیه 83 قصص می فرماید: «تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الأرض و لا فسادا» «آن سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جوئی در زمین و فساد را ندارند.»
و باز در تعبیر دیگر در آیه 4 سوره بقره می فرماید: «و بالآخرة هم یوقنون» «مؤمنان حقیقی کسانی هستند که نسبت به آخرت یقین دارند».
تعبیر به «الیوم الآخر» - یا - «الدار الآخرة» یا- «الآخرة» در برابر دار دنیا است که از آن به «نشئه اولی» تعبیر شده چنانکه می خوانیم: «و لقد علمتم النشأة الاولی فلولا تذکرون» «شما عالم نخستین را دانستید چگونه متذکر نمی شوید (که عالمی بعد از آن است)» (سوره واقعه، آیه 62).
و در آیه 4 سوره ضحی آمده است «و للآخرة خیر لک من الأولی» «عالم آخرت از عالم نخستین برای تو بهتر است».
به گفته ارباب لغت، «آخر» نقطه مقابل «اول» است و «آخر» (به معنی دیگر) نقطه مقابل «واحد» است.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: آخرت را از این نظر آخرت نامیده اند که بعد از دنیا است، و دنیا از این نظر دنیا نامیده شده که به مردم نزدیک است (از ماده دنو) و بعضی هم گفته اند به خاطر دنائت و پستی آن است نسبت به آخرت. (مجمع البیان، جلد 1، صفحه 40).
شبیه همین معنی در تفسیر روح البیان و تفسیر فخر رازی نیز آمده است. (روح البیان، جلد 1، صفحه 41، و تفسیر فخر رازی، جلد 2، صفحه 32).
این تعبیر ضمنا بیانگر این واقعیت است که سیر تکاملی انسان از این جهان شروع می شود. و ادامه می یابد، جهان دیگر آخرین مرحله این مسیر است، دنیا به منزله منزلگاههای میان جاده است. و آخرت قرارگاه نهائی و ابدی است.
این هشداری است به همه انسانها که دنیا را سرای جاودان نشمرند، دل به آن نبندند، آن را هدف نهائی نشمرند، و تمام نیرو و قدرت خود را معطوف آن ندارند، بلکه از آن به صورت گذرگاهی برای وصول به سرای دیگر بهره گیرند.
* * *
3- یوم الحساب
دیگر از اسامی مشهور قیامت «یوم الحساب» است که در پنج آیه از قرآن مجید آمده است و این نام به خاطر آن است که تمامی اعمال آدمی اعم از صغیر و کبیر، جزئی و کلی، معنوی و مادی، جوارحی و جوانحی (بدنی و روحی) بدون استثناء در آن روز مورد محاسبه قرار می گیرد، قرآن از زبان موسی بن عمران می گوید: «و قال موسی إنی عذت بربی و ربکم من کل متکبر لا یؤمن بیوم الحساب»:
«موسی به فرعونیان گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمی آورد.» (سوره غافر، آیه 27).
و گاه از آن تعبیر به «یوم یقوم الحساب» (روزی که حساب برپا می شود) شده است. (سوره ابراهیم، آیه 41).
مقائیس اللغه چهار ریشه برای ماده «حساب» ذکر می کند: شمردن، کفایت کردن، و «حسبان» به معنی بالش کوچک، و «احسب» به معنی کسی که بر اثر بیماری پوست تنش سفید شده و موهای او ریخته است.
بعضی از ارباب لغت معانی بیشتری برای آن ذکر کرده، و حتی آن را به هفت معنی رسانده اند که از جمله آنها مجازات و عذاب است. (نهایه ابن اثیر و لسان العرب).
ولی ظاهر این است که همه معانی فوق آن گونه که اجمالا از مفردات راغب بر می آید به یک معنی باز می گردد، و آن حسابرسی کردن است، و اگر در معنی کفایت به کار می رود به خاطر آن است که محاسبه ای برای رسیدن به کفایت صورت می گیرد، و همچنین در مورد مجازات به خاطر آن است که بعد از حسابرسی انجام می شود، معانی دیگر نیز به نحوی بازگشت به این معنی می کند (مثلا اطلاق آن بر نوعی از بیماری جلدی به خاطر شباهت با مجازات الهی است که بعد از حساب واقع می شود، و شاید بالش کوچک را از این رو حسبان نامیده اند که حسابگران در موقع حساب به آن تکیه می کنند).
به هر حال یکی از روشنترین برنامه هائی که در روز قیامت انجام می گیرد، و اصولا قیام قیامت به خاطر آن است، مسأله حساب الهی است که شرح چگونگی آن به خواست خدا در بحثهای مربوط به منازل آخرت خواهد آمد.
* * *
4- یوم الدین
این نام نیز به طور گسترده در قرآن به کار رفته و تعداد آیاتی که در آن «یوم الدین» آمده است بالغ بر سیزده مورد است که از همه مشهورتر در زبانها در سوره حمد است. «مالک یوم الدین» «او مالک روز جزا است».
(بعضی از ارباب لغت معتقدند که اصل واژه «دین» به معنی خضوع و انقید و اطاعت است، و اگر این واژه بر معنی جزا اطلاق شده یا به خاطر آن است که در مقابل آن باید مطیع بود یا اینکه جزا مولود اطاعت است).
در بعضی از روایات نیز به معنی روز حساب تفسیر شده که در حقیقت از قبیل ذکر علت و اراده معلول است زیرا حساب مقدمه ای برای جزا است.
* * *
6- یوم الفصل
نام دیگر روز قیامت «یوم الفصل» (روز جدائی) است. این نام شش بار در قرآن مجید تکرار شده (صافات، 21- دخان، 40- مرسلات، 13و14و38- نبأ،17) از جمله در سوره نبأ آیه 17 می خوانیم: «إن یوم الفصل کان میقاتا» «روز جدائی، میعاد همگان است».
این تعبیر تعبیر بسیار پر معنائی است که بیانگر جدائیها در آن روز عظیم است: جدائی حق از باطل، جدائی صفوف مؤمنان و صالحان از کافران و مجرمان، جدائی برادر از برادر، و پدر و مادر از فرزند. و جدائی سرنوشت خوبان و بدان.
این تعبیر گاهی به معنی یوم القضاء و روز داوری نیز می آید، زیرا قاضی به وسیله حکم خود منازعه را پایان می دهد، و لذا به حکم و قضاوت که علت پایان مخاصمات است، «الفصل» گفته می شود.
* * *
7- یوم الخروج
این نام تنها در یک آیه قرآن مجید آمده است، در آیه 42 سوره «ق» ضمن اشاره به روزی که نفخ دوم صور دمیده می شود، می فرماید: «ذلک یوم الخروج» «آن روز روزی است که همه اموات زنده شده (و از قبرها) خارج می شوند». آری آن روز روز خارج شدن است از مرگ به حیات و از عالم برزخ به عالم آخرت، و از درون به برون، و از پنهان به آشکار!
همین معنی به شکل دیگری در آیه 43 معارج آمده است آنجا که می فرماید: «یوم یخرجون من الاجداث سراعا کأنهم الی نصب یوفضون» «روز موعود آنها همان روزی است که از قبرها به سرعت خارج می شوند. گوئی به سوی بتهایشان می دوند»! («سراع» جمع «سریع» (بر وزن ظراف و ظریف) به معنی شخص یا چیزی است که به سرعت حرکت می کند – و «نصب» جمع «نصیب» و «نصیب» جمع «نصب» (بر وزن کسب) در اصل به معنی چیزی است که در جائی نصب می شود و لذا به بتهائی که در محلی نصب می شد اطلاق می گشت بعضی گفته اند تفاوت آن با صنم در این بود که صنم دارای شکل و صورت خاصی بود ولی نصب قطعه سنگ بی شکلی بود که به آن احترام می گذاشتند و خون قربانی خدایان را بر آن می ریختند.)
این تعبیر نشان می دهد حوادث قیامت در آغاز کار با سرعت فوق العاده ای انجام می گیرد، و در عین حال طعنه و سخریه ای است نسبت به بت پرستان و بت پرستی که مهمترین بخش زندگانی آنان را تشکیل می داد، و بیشترین توجه آن سبک مغزان را به خود تخصیص داده بود، به طوری که دویدن آنها به سوی بتها به عنوان نمونه روشن «شتاب» معرفی شده است، دویدن و شتاب به سوی بتها در یک روز جشن و یا عزا، و یا در حال بازگشت از سفر، و از اینجا روشن می شود که نکته لطیفی در آیه نهفته شده است.
* * *
8- الیوم الموعود
این نام نیز تنها در یک آیه از قران آمده است، در آغاز سوره بروج آیه 2 به عنوان یک سوگند مهم می فرماید: «والیوم الموعود» «سوگند به آن روز موعود» روزی که وعده گاه همه آنجا است و تمام انبیاء و عده آن را داده اند.
بعضی از مفسران یوم موعود را اشاره به روز خارج شدن از قبرها، یا روزی که وعده شفاعت پیامبر در آن داده شده است تفسیر کرده اند، در حالی که همه این معانی در معنی اول جمع است. (روح المعانی، جلد 30، صفحه 86).
جالب اینکه قرآن مجید سوگند به آن روز را به دنبال سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است قرار داده «والسماء ذات البروج» اشاره به اینکه عظمت آن روز همچون عظمت آسمان است، یا اشاره به اینکه اگر آن روز موعود نباشد آفرینش این آسمان عظیم با آن نظام دقیقی که بر آن حکمفرما است بیهوده و بی هدف خواهد بود، چرا که چند روزه زندگی دنیا ارزش آن را ندارد که چنین نظام عظیم و گسترده ای به خاطر آن آفریده شود.
به هر حال شبیه این «نام» با تعبیر دیگری در آیه 83 زخرف آمده است «فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون» «آنها را رها کن تا در باطل خود غوطه ور باشند و سرگرم بازی شوند، تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند». (شبیه این تعبیر در آیه 42 معارج و 60 سوره ذاریات نیز آمده است).
* * *
9- یوم الخلود (روز جاودانگی)
این تعبیر تنها یک بار در آیات قرآن به چشم می خورد، آنجا که می فرماید: «ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود» «در آن (بهشت جاویدان) به سلامت داخل شوید. آن روز جاودانگی است». (سوره ق، آیه 34).
با توجه به اینکه تعبیر فوق بعد از توصیف «بهشت» در آیات همان سوره «ق» وارد شده، انتخاب این نام به خاطر بیان ابدیت این موهبت عظیم الهی و این پاداش بزرگ نیکوکاران و تمام نعمتهای آن است و در حقیقت یوم الخلود بعد از ورود در بهشت آغاز می شود.
این تعبیر، سخنی را که قبلا اشاره کردیم به روشنی تأکید می کند که نامها و توصیفهای قیامت هر کدام به یکی از ابعاد آن اشاره دارد، و در اینجا سخن از ابدیت آن است، البته مسأله خلود منحصر به نعمتهای بهشت نیست، عذابهای دوزخ نیز چنین است، اما در قرآن تعبیر «یوم الخلود» تنها در همین یک مورد به کار رفته است، و در مورد دوزخ تعبیر مشابه دیگری به عنوان دارالخلد (سرای جاودانی) دیده می شود: «ذلک جزاء أعدء الله النار لهم فیها دار الخلد» «کیفر دشمنان خدا آتش است و سرای جاوید دوزخیان در آن خواهد بود» (فصلت، 28).
* * *
10- یوم عظیم
توصیف قیامت به روز بزرگ (یوم عظیم) نیز در آیات متعددی از قرآن مجید آمده است، از جمله: در آیه 37 مریم می خوانیم: «فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم» «وای بر کافران از مشاهده روز بزرگ». (شبیه همین تعبیر در آیات 15 یونس، 15 انعام، 59 اعراف، 135 شعرا، 21 احقاف، 13 زمر، 5 مطففین نیز آمده است).
البته تعبیر به «عذاب یوم عظیم» در آیات قرآن احیانا برای عذابهای مهم دنیوی نیز آمده، که شناختن آن از عذاب روز قیامت، با توجه به آیات قبل و بعد، چندان مشکل نیست.
به هر حال توصیف آن روز به عظمت به خاطر امور مهم بسیاری است که در آن روز بزرگ واقع می شود: پاداش و کیفر عظیم، دادگاه و حساب عظیم، حضور با عظمت خلایق در آن روز، و عظمت طول آن روز، عظمت هول و وحشت و هراس، و عظمت جنبشهای آغاز رستاخیز و خلاصه عظمت در تمام جهات.
* * *
11- یوم الحسرة
این نام که تنها در یک آیه از قرآن مجید آمده، تعبیری است تکان دهنده از روز قیامت که روز حسرت و تأسف و ندامت است، در آیه 39 مریم می فرماید: «و أنذرهم یوم الحسرة إذ قضی الأمر و هم فی غفلة و هم لا یؤمنون» «آنها را از روز حسرت بترسان، روزی که همه چیز پایان می یابد و حکم نهائی صادر می شود، و این در حالی است که آنها (هنوز) در غفلتند و ایمان نمی آورند»
«حسرة» از ماده «حسر» به گفته مفردات و مقائیس و جمعی دیگر از ارباب لغت به معنی آشکار کردن است، و لذا حسرت عن الذراع یعنی آستین را بالا زدم و دست خود را ظاهر کردم، سپس واژه حسرت به غم و اندوهی که بر امور از دست رفته حاصل می شود اطلاق شده، گوئی جهل و ناآگاهی انسان نسبت به ضررهای عملی که انجام داده کنار می رود و حقیقت آشکار می گردد.
این در حالی است که بعضی دیگر اصل آن را به معنی «عقب زدن» می دانند، ولی مثلا هنگامی که دریا عقب نشینی می کند طبعا سواحلی که زیر آب بود آشکار می گردد، یا هنگامی که انسان آستین خود را عقب می زند دستها ظاهر می شود، این در حقیقت از لوازم معنی اول است. (التحقیق، جلد 2).
به هر حال اندوه و تأسف و ندامت از لوازم مفهوم آن است، و روز قیامت راستی روز اندوه و ندامت و حسرت شدید است، نه تنها برای بدکاران، بلکه حتی برای نیکوکاران، زیرا وقتی پاداشهای عظیم الهی را می بینند تأسف می خورند چرا بیشتر و بهتر کار نیک انجام نداده اند!
این مطلبی است که جمعی از مفسران به آن تصریح کرده اند (تفسیر مجمع البیان، جلد 6، صفحه 515 و روح البیان، جلد 5 ، صفحه 335 و روح المعانی جلد 16 صفحه 85) ولی فخر رازی می گوید تنها بدان هستند که گرفتار حسرت می شوند و برای اهل بهشت حسرتی نیست چرا که در آنجا هیچ غم و اندوهی نمی تواند وجود داشته باشد. (تفسیر فخر رازی، جلد 21، صفحه 221).
ولی باید گفت این گونه غم، نوعی کمال است، و مایه ناراحتی و عذاب روحی نیست، بنابراین وجود آن در بهشت نیز مشکلی ندارد. (دقت کنید).
به هر حال اگر تأسف و حسرت در دنیا قابل جبران است در آنجا راهی برای جبران وجود ندارد و لذا باید آن روز را روز حسرت واقعی و روز حسرت بزرگ نامید، همین معنی در آیه 56 سوره زمر به شکل دیگری آمده است که می فرماید: «أن تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله» «این هشدارها و اخطارها به خاطر آن است که مبادا کسی روز قیامت بگوید واحسرتا! از کوتاهیهائی که در اطاعت فرمان خدا کرده ام». (در سوره انعام، آیه 31 نیز شبیه این معنی آمده است).
* * *
12- یوم التغابن (روز آشکار شدن غبن ها!)
این نام در قرآن مجید تنها یکبار آمده است، آن هم در آیه 9 سوره «تغابن» «یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن» «روزی که همه شما را در آن روز اجتماع گرد آوری می کند آن روز روز «تغابن» است.
«تغابن» از ماده «غبن» در اینجا به معنی آشکار شدن غبن است، یعنی در آن روز ظاهر می شود چه کسی مغبون شده است. (مفردات راغب).
مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: این ماده هنگامی که به صورت باب تفاعل (تغابن) به کار رود به معنی گرفتن شر و رها نمودن خیر، یا به معنی گرفتن خیر و رها نمودن شر است، مؤمنان از بهره دنیوی خود چشم پوشیده، و بهره آخرت را می گیرند و مصداق گرفتن خیر و رها کردن شر خواهد بود، بنابراین آنها «غابن» محسوب می شوند و کافران بهره آخرت را رها کرده و بهره دنیا را گرفته اند، و مصداق رها کردن خیر و گرفتن شرند، بنابراین «مغبون» هستند نتیجه اینکه در آن روز «غابن» از «مغبون» آشکار می گردد.
در صحاح اللغه آمده است که «غبن» به معنی خدعه و نیرنگ است، و مغبون شدن یعنی مورد خدعه و نیرنگ قرار گرفتن، و هنگامی که این ماده در مورد تفکر به کار رود به معنی ضعف و ناتوانی است، لذا «غبین» به معنی ضعیف الفکر است.
به هر حال در قیامت پرده ها کنار می رود، و نتائج اعمال و عقائد و نیات آشکار می شود، و انسان خود را در مقابل انبوهی از نتائج و آثار اعمال خویش می بیند، و آنجا است که بدکاران از شکست و زیان خود و فریب و نیرنگ شیطان و از دست دادن سرمایه های عظیم و محروم شدن از سعادت جاویدان و گرفتاری در چنگال عذاب الهی با خبر می شوند، این است غبن حقیقی.
* * *
13- یوم التناد (روز صدا زدن یکدیگر و یاری خواستن)
این نام نیز یکبار در قرآن مجید در سوره غافر (مؤمن) آیه 32 آمده است که مؤمن آل فرعون به هنگامی که فرعونیان را از عذاب الهی در دنیا و آخرت می ترساند می گوید: «و یا قوم إنی أخاف علیکم یوم التناد» «ای قوم! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا می زنند (و از هم یاری می خواهند اما صدایشان به جائی نمی رسد) بیمناکم».
«التناد» در اصل «التنادی» بوده که یای آن حذف شده و کسره دال که دلیل بر آن است بر جای مانده، از ماده «نداء» به معنی صدا زدن است.
بسیاری از مفسران معتقدند که «یوم التناد» از اسامی قیامت است و هر کدام برای این نامگذاری دلیلی ذکر کرده اند.
بعضی گفته اند به خاطر آن است که دوزخیان و بهشتیان یکدیگر را صدا می زنند، دوزخیان می گویند: مقداری از آب گوارای بهشتی یا از روزیهای خدا داد به ما محبت کنید «و نادی اصحاب النار اصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من الماء أو مما رزقکم الله» و بهشتیان در پاسخ می گویند: خداوند اینها را بر کافران تحریم کرده است «قالوا إن الله حرمهما علی الکافرین» (اعراف، 50).
این معنی در حدیثی در کتاب «معانی الاخبار» از امام صادق علیه السلام روایت شده است.
بعضی می گویند این نامگذاری به خاطر آن است که در صحنه محشر مردم یکدیگر را صدا می زنند و از هم کمک می خواهند.
یا اینکه فرشتگان مردم را برای حساب صدا می زنند و مردم فرشتگان را برای استمداد! یا اینکه مؤمن هنگامی که نامه اعمال خود را می بیند، از روی شوق فریاد می زند: «هاؤم اقرؤا کتابیة» «این نامه اعمال من است! ای مردم بیایید و آن را بخوانید»! (حاقه،19).
و کافر در آن هنگام که نامه عملش را به دستش می دهند از شدت وحشت فریاد می کشد: «یا لیتنی لم اوت کتابیه» «ای کاش نامه اعمال مرا به دست من نمی دادند»!
البته وجوه دیگری نیز برای این نامگذاری ذکر شده که در بعضی از تفاسیر آن را بالغ بر هشت وجه شمرده اند، ولی بعضی از آنها ضعیف به نظر می رسد. این نکته نیز قابل ذکر است که تمام این معانی ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد چرا که منافاتی در میان آنها نیست.
* * *
14- یوم التلاق (روز تلاقی)
این نام نیز فقط یک بار در قرآن مجید (سوره مؤمن، آیه 15) آمده است: «یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق» «خداوند روح را به فرمانش بر هر کسی از بندگانش بخواهد القاء می کند، تا انسانها را از روز تلاقی انذار منظور از القای روح به قرینه آیات دیگر، همان وحی و کتب آسمانی است، چنانکه در آیه 52 شوری خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «و کذلک اوحینا إلیک روحا من امرنا» «همانگونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم».
و به این ترتیب قرآن مجید روحی است از جانب خدا که در کالبد جامعه بشریت دمیده شده است!
راغب در مفردات می گوید: قرآن به این سبب روح نامیده شده که سبب حیات معنوی است.
و هدف القای این روح بیم دادن و انذار از آن روز بزرگ تلاقی است.
در آن روز انواع تلاقیها رخ می دهد که همه آنها در مفهوم آیه جمع است، هر چند مفسران احیانا به گوشه ای از آن چشم دوخته اند.
روزی است که بندگان با پروردگارشان ملاقات می کنند «یا أیها الانسان إنک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» (انشقاق، 6).
روزی است که انسانها با فرشتگان حساب و پاداش و کیفر تلاقی دارند «و تتلقاهم الملائکة» (انبیاء، 103).
روزی است که انسان با حساب اعمال و گفتارش در آن دادگاه عدل تلاقی دارد «انی ظننت أنی ملاق حسابیه» (حاقه، 20).
روزی که گذشتگان و آیندگان با هم تلاقی می کنند.
روز تلاقی پیشوایان حق و باطل با پیروانشان.
روز تلاقی ظالم و مظلوم با یکدیگر.
روز تلاقی بهشتیان و دوزخیان!
آری هدف آمدن انبیاء و نزول کتب آسمانی همین بوده است که بندگان را از آن روز تلاقی بزرگ بیم دهند و چه عجیب است این نام و مفهوم وسیع و تکان دهنده آن.
15- یوم ثقیل (روز سنگین!)
این نام نیز از نامهائی است که فقط یکبار در قرآن در سوره انسان آیه 27 به چشم می خورد: «إن هؤلاء یحبون العاجلة و یذرون ورائهم یوما ثقیلا» «آنها (مجرمان) زندگی زودگذر دنیا را دوست دارند، در حالی که پشت سر خود روز سخت و سنگینی را رها می کنند».
توصیف آن روز به ثقیل توصیفی است گسترده و پر معنی: سنگین از نظر محاسبه ها، سنگین از نظر مجازاتها، سنگین از نظر رسوائیها، سنگین از نظر شدائد محشر و سنگینی مسئولیتها، و سنگین از نظر بار گناهان بر دوش مجرمان!
تعبیر به «یذرون ورائهم» (پشت سرشان می اندازند) با اینکه باید قاعدتا گفته شود «پیش رویشان...» به خاطر آن است که مجرمان آن روز را چنان به دست فراموشی سپرده که گوئی پشت سر انداخته اند.
* * *
16- یوم الأزفة (روز نزدیک)
هر یک از نامهای قیامت پیامی مخصوص به خود دارد، از جمله «یوم الآزفه» دوبار آمده، ولی «یوم الآزفه» فقط یک بار ) می فرماید: «و أنذرهم یوم الآزفه إذ القلوب لدی الحناجر کاظمین» «آنها را از روز نزدیک» بترسان روزی که از وحشت آن دلها به گلوگاه می رسد و تمام وجود انسان مملو از اندوه می شود».
«آزفة» از ماده «ازف» (بر وزن صدف) به گفته مقائیس اللغة و مفردات و مصباح اللغه و کتب دیگر به معنی نزدیک شدن است، ولی بعضی آن را به معنی نزدیکی آمیخته با تنگی وقت شمرده اند.
این نامگذاری بیانگر این واقعیت است که قیامت بیش از آنچه مردم فکر می کنند نزدیک است، تا بی خبران نگویند هنوز وقت بسیار است و قیامت وعده ای است نسیه! آن هم روز نزدیکی که از شدت وحشتش گوئی قلبها به گلوگاه می رسد، و جانها به لب می آید، اندوه آمیخته با ترس گلوی مردم را می فشارد و راه نفس کشیدن را بر آنها می بندد.
آری برای چنین روزی باید هر لحظه آماده بود.
همین معنی را قرآن با تعبیر دیگر در آیه 1 سوره انبیاء بیان کرده است: «إقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون» «روز حساب مردم بسیار به آنها نزدیک شده اما آنها در غفلتند و رویگردان هستند.»
توجه داشته باشید که جمله «اقترب» تأکید بیشتری از «قرب» را می رساند، و اشاره به این است که حساب روز قیامت بسیار نزدیک می باشد.
قیامت به قدری نزدیک و حتمی است که قرآن در بسیاری از تعبیرات خود با صیغه های فعل ماضی از آن یاد می کند، مانند آیات 65 و 66 سوره فرقان می فرماید: «إن عذابها کان غراما . إنها سائت مستقرا و مقاما». «عذاب جهنم بسیار سخت و پردوام بوده، و دوزخ جایگاه بد و محل اقامت بدی بوده است» و آیات فراوان دیگر.
* * *
17- یوم عسیر (روز پرمشقت)
این تعبیر دوبار در قرآن مجید (در سوره مدثر آیه 9، و سوره فرقان، آیه 26) آمده است، در آیه اول می خوانیم «فذلک یومئذ یوم عسیر» «آن روز روز سختی است». و در آیه دوم می خوانیم: «و کان یوما علی الکافرین عسیرا» «روز قیامت برای کافران روز سختی خواهد بود.»
البته یک بار هم به عنوان «عسر» (بر وزن خشن) در آیه 8 سوره قمر آمده است: «یقول الکافرون هذا یوم عسر» «کافران می گویند امروز روز سختی است». («عسیر» و «عسر» هر دو صفت مشبهه است).
مسلما آن روز برای کافران بسیار طاقت فرسا و مصیبت بار و دردناک است، به طوری که نیرومند ترین آنها را به زانو در می آورد و عاجز و بیچاره و ناتوان می سازد.
فخر رازی در تفسیر خود می گوید: سخت بودن آن روز برای کافران از این جهت است که در حساب بر آنها سخت گرفته می شود، نامه های اعمالشان به دست چپ آنها داده شده، صورتهایشان سیاه، بدنها کبود، چشمهایشان نابینا، و اعضاء بدنشان در حضور جمع به گناهان آنها گواهی می دهد و مایه رسوائی آنها می گردد. (تفسیر فخر رازی، جلد 30، صفحه 197).
تازه این یک مرحله از سختیهای محشر است، مراحل بعد به هنگامی که به سوی جهنم کشیده می شوند، و سپس گرفتار انواع عذابها، گرفتار آتش قهر غضب الهی می گردند، سخت تر و مصیبت بار تر است. آن روز حتی برای مؤمنان روز آسانی نیست، و دادن حساب تمام اعمال حتی به اندازه سنگینی یک ذره و گذشتن از آن گردنه های سخت، کار بسیار دشواری است.
* * *
18- یوم الیم (روز دردناک)
این نام نیز دوبار در آیات قرآن مجید آمده (هر چند واژه «الیم» دهها بار به عنوان توصیفی برای عذاب قیامت در سوره های مختلف قرآن به چشم می خورد».
یکبار در سوره هود آیه 26 از زبان نوح پیغمبر نقل شده که خطاب به قوم بت پرستش می گوید: «انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم» «من بر شما از عذاب روز دردناکی بیمناکم».
و یکبار هم در سوره زخرف آیه 65 از لسان وحی الهی: «فویل للذین ظلموا من عذاب یوم الیم» «وای بر آنها که ستم کرده اند از عذاب روزی دردناک».
توصیف آن روز به دردناک بودن تنها به خاطر این نیست که عذابش الیم و دردناک است، بلکه علاوه بر این، آن روز از جهات زیادی مایه درد و رنج است؛ از جهت رسوائیها، ندامتها و پشیمانیهای کشنده، و انواع رنجهای روحی دیگر، مثلا انسان می بیند دیگران به وسیله او اهل بهشت شدند و او خودش دوزخی شد، دردناک به خاطر اینکه راه بازگشتی وجود ندارد، و به خاطر این که عذاب و رنجهایش جاودانی است.
جالب اینکه در یکی از دو آیه فوق سخن از مشرکان به میان آمده، و در دیگری از ظالمان، و می دانیم شرک نوعی از ظلم، و ظلم و ستم نیز از انگیزه های شرک جلی و خفی است.
* * *
19- یوم الوعید (روز وعده های وحشتناک)
این نام نیز یک بار در سراسر قرآن مجید، در سوره «ق» آیه 20 آمده است: «و نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید» «و در صور دمیده می شود آن روز، روز تحقق و عده های وحشتناک است».
البته واژه «وعید» به طور مکرر در قرآن آمده، ولی تعبیر به «یوم الوعید» تنها در یک مورد است.
واژه «وعید» از ماده «وعد» گرفته شده و به گفته راغب در مفردات، «وعد» در مورد خیر و شر هر دو به کار می رود، ولی «وعید» تنها در موارد وعده های شر گرفته می شود، و لذا «ابن منظور» در لسان العرب آن را به تهدید تفسیر کرده است، و واژه «ایعاد»، نیز به همین معنی آمده است.
به هر حال، این نام اشاره پرمعنائی به تمام مجازاتهای روز قیامت است، اعم از مشکلات صحنه محشر و دادگاه عدل الهی، و مجازاتهای دوزخ، و اعم از کیفرهای مادی و معنوی، مانند رسوائی در میان خلائق، و دور ماندن از فیض قرب پروردگار.
در اینکه منظور از نفخ صور در این آیه، نفخه مرگ و پایان دنیا است، و یا نفخه حیات و آغاز آخرت؟ در میان مفسران گفتگو است، ولی آیه بعد از این آیه که می گوید: «و جائت کل نفس معها سائق و شهید» «و هر انسانی وارد مشحر می گردد در حالی که همراه او سوق دهنده و گواهی دهنده است» دلیل بر آن است که منظور نفخ دوم است، و روز وعید نیز همان روز است. (همین معنی را بسیاری از مفسران مانند ابو الفتح رازی، علامه طباطبائی، فخر رازی، آلوسی در روح المعانی و مراغی در تفسیر خود ذیل آیه فوق پذیرفته اند).
* * *
20- الیوم الحق
این نام نیز یکبار در قرآن مجید در سوره نبأ آیه 39 آمده است که اشاره به روز رستاخیز کرده و می فرماید: «ذلک الیوم الحق» «آن روز، روز حق است» آری واقعیتی است انکار ناپذیر، واقعیتی است که به تمام عالم آفرینش مفهوم می بخشد، و اگر آن روز نبود، واقعیت این جهان مفهوم نداشت.
اصولا دنیا، سرابی بیش نیست، و در واقع «مجاز» است نه «حقیقت»، فنا است نه بقا، مرگ است نه حیات، آری حقیقت و واقعیت و مفهوم اصلی حیات در قیامت تجلی می کند «و إن الدار الآخرة لهی الحیوان» «سرای آخرت حیات حقیقی است» (عنکبوت64).
بعضی از مفسران در تفسیر حقانیت آن روز به سه نکته اشاره کرده اند:
1- آن روز حق است و غیر از آن باطل، چرا که ایام دنیا باطلش بیش از حق می باشد.
2- حق به معنی وجود ثابت است و به همین جهت خدا را حق می گویند چرا که فنائی برای او تصور نمی شود، روز قیامت نیز چنین است، بنابر این حق است.
3- آن روز روزی است که شایسته عنوان یوم است چرا که در آن روز روشن، اسرار مخفی آشکار می گردد، در حالی که در دنیا احوال خلق مکتوم و نامعلوم(همچون شب) است. (تفسیر کبیر، جلد 31، صفحه 25).
* * *
21- یوم مشهود (روزی که همه آن را مشاهده می کنند)
این توصیف نیز تنها یکبار در قرآن مجید در آیه 103 سوره هود آمده است که بعد از اشاره به عذاب آخرت اشاره به آن روز کرده می فرماید: «و ذلک یوم مشهود» «و آن روزی است که همه اعم از نیکان و بدان آن را مشاهده می کنند».
نه تنها خلق اولین و آخرین آن روز را مشاهده می کنند، بلکه اعمال و حساب و دادگاه و عدل الهی و پاداشها وکیفرهای اعمال خویش را نیز در آن روز مشاهده خواهند کرد.
به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان و مرحوم علامه طباطبائی در المیزان اطلاق این آیه گواه بر آن است که نه فقط انسانها، بلکه جن و ملائکه نیز در آن روز حاضر و ناظرند که روز اجتماع عمومی همگان است. (تفسیر المیزان، جلد 11، صفحه 7- مراغی در تفسیر خود همین قول را پذیرفته است.).
قرطبی نیز می گوید اهل آسمانها نیز شاهد و ناظر آن روزند.
البته همه روزها مشاهده می شود، ولی انتخاب این توصیف برای قیامت از یک سو اشاره به قطعی بودن آن است و از سوی دیگر اشاره به اهمیت آن و حوادثی که در آن روی می دهد، و حضور عمومی همه خلایق در آن است.
* * *
22- یوم معلوم (روزی که برای همه معلوم است)
این تعبیر نیز یکبار در قرآن در آیه 50 سوره واقعه در برابر سؤال کفار از حیات بعد از مرگ آمده است: «قل إن الأولین والآخرین لمجموعون الی میقات یوم معلوم» «بگو اولین و آخرین همگی در موعد روز معلومی گردآوری می شوند.»
معلوم بودن آن روز دو تفسیر می تواند داشته باشد:
1- «علم تفصیلی» است، یعنی آگاهی بر آن روز و تاریخ دقیق آن، و می دانیم این علم مخصوص خدا است، و هیچ کس حتی انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین از آن آگاهی ندارند، ولی نزد خداوند ثابت و قطعی و از هر نظر معلوم است.
2- «علم اجمالی» یعنی آگاهی بر اینکه همه ما چنین روزی را در پیش داریم، و از آنجا که این آگاهی – به طوری که در بحثهای آینده به خواست خدا می آید – از اعماق فطرت ما می جوشد، به علاوه دلائل متعددی از طریق عقل و خرد برای آن وجود دارد که عالم و عامی هر کدام می توانند اجمالا به آن دست یابند، و اضافه بر این تمام انبیاء و پیامبران الهی از آن خبر دادند، آن روز روز معلوم، قطعی، و مسلم است، هر چند تاریخ دقیق آن را ندانند.
درست مانند اینکه همه ما به طور قطع می دانیم سرانجام می میریم، و از دنیا می رویم هر چند هیچ کس تاریخ پایان عمر خود را نمی داند.
غالب مفسران معنی اول را برگزیده اند ولی بعضی بیشتر، روی معنی دوم تکیه می کنند، و کلمه «قل» را دلیل بر عمومی بودن این علم می شمرند، چرا که مفهومش این است به همگان این مطلب را ابلاغ کن. (تفسیر فخر رازی، جلد 29، صفحه 172).
ولی جمع هر دو تفسیر در مفهوم آیه نیز کاملا ممکن است.
ضمنا پیامی که این تعبیر (یوم معلوم) به ما می دهد این است که در برخورد با آن جدی باشیم و خود را برای ملاقات آن روز آماده کنیم، و یقین بدانیم که قیامت با تمام آثار و پیامدهایش به هر حال خواهد آمد، و این علم و یقین اثر تربیتی فوق العاده ای دارد.
* * *
23- یوما عبوسا قمطریرا (روزی که چهره درهم کشیده و سخت است)
این نام نیز فقط یکبار در قرآن مجید به چشم می خورد در سوره انسان (هل اتی) آیه 10 از زبان «ابرار» «نیکان»،(می دانیم شأن نزول این سوره درباره حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین «سلام الله علیهم اجمعین» می باشد که در صف اول «ابرار» و نیکان قرار دارند.) نقل می کند که آنها می گویند: «إنا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا» «ما از پروردگارمان خائفیم از آن روز که عبوس و سخت است».
ناگفته پیدا است که «عبوس» از صفات انسان است، و به کسی گفته می شود که قیافه اش را درهم کشیده و کاملا ناخشنود است، و توصیف آن روز به «عبوس» کنایه زنده ای از وضع وحشتناک آن روز است، یعنی آنقدر حوادث آن سخت و ناراحت کننده است که نه تنها انسانها در آن روز عبوس اند، بلکه گوئی خود آن روز نیز قیافه اش را سخت درهم کشیده و ناراحت است!
«قمطریر» به گفته بسیاری از مفسران به معنی «سخت و شدید» یا انسان ترش روی و عبوس است، بنابراین مفهوم آن نزدیک به مفهوم عبوس است، این واژه از ماده «قطر» (بر وزن قفل) گرفته شده و میم زائده است، و به قولی از ماده «قمطر» (بر وزن خنجر) گرفته شده.
به هر حال تعبیر فوق نشان می دهد که حوادث آن روز به قدری سخت و شدید و دشوار و دردناک است که آثار آن از درون جان انسانها به قیافه ها منتقل می شود، و وحشت و اضطراب سر تا پای همگان را فرا می گیرد، چون کسی از پایان کار خود خبردار نیست، و همگی در انتظار حساب و در انتظار لطف خدا هستند.
بعضی از مفسران گفته اند: «سبحان الله ما اشد اسمه و هو من اسمه اشد» «سبحان الله، روز قیامت چه نام شدید و سختی دارد (عبوسا قمطریرا) و از آن شدیدتر خودآن روز است»)!
* * *
24- یوم البعث (روز رستاخیز)
این تعبیر دوبار در قرآن مجید آن هم در یک آیه (آیه 56 سوره روم) آمده است: «و قال الذین اوتوا العلم والایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث و لکنکم کنتم لا تعلمون» «کسانی که علم و ایمان به آنان داده شده، در قیامت به مجرمان می گویند: شما به اذن خدا تا روز بعث (در عالم برزخ) درنگ کردید، و هم اکنون روز بعث (بر انگیخته شدن مردگان) است، ولی شما نمی دانستید».
البته تعبیر از زنده شدن مردگان به «بعث» (و افعال مشتق از آن) در آیات قرآن بسیار فراوان و گسترده است که قبلا اشاره شد، و همه بیانگر این حقیقت است که آن روز روز حیات عمومی بعد از مرگ است، و چون قبلا به قدر کافی در این زمینه بحث شد خود را از توضیح بیشتر بی نیاز می بینیم.
* * *
در اینجا گروه اول پایان می یابد:
از مجموع نامها، توصیفها و تعبیرهای مختلفی که در این بخش آمد، این حقیقت به خوبی تجلی می کند که قرآن برای بیداری انسانها، و تعلیم و تربیت و سوق آنها به تکامل و تعالی، «معاد» را در چهره های مختلفش نشان داده، و نامهای گوناگونی برای آن برگزیده که هر نام به یکی از ابعاد حوادث عظیم و تکان دهنده آن روز بی مانند اشاره می کند.
هر یک از این نامها، یا به تعبیر دیگر هر یک از این اوصاف، برای آن روز پیامی مخصوص به خود دارد، پیامی به همه نسلها، در همه قرون و اعصار.
پیامی که توجه به آن عامل نیرومند بازدارنده ای از کژیها و زشتیها و گناهان و جرائم و آلودگیها و مظالم است.
پیامی که مطالعه آن ابعاد فصاحت و بلاغت قرآن را در زمینه های مختلف مخصوصا در مسائل تربیتی کاملا واضح و آشکار می سازد و برای رهروان راه حق و پویندگان مسیر قرب خدا بهترین راهنما است(دقت کنید).
* * *
بخش دوم:
اکنون به سراغ بخش دیگری از نامهای قیامت می رویم که اوصاف قیامت نه در یک کلمه، بلکه در یک جمله خلاصه شده است.
25- یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب
بخشی از این نامها از حوادثی که در آستانه قیامت در جهان رخ می دهد سخن می گوید، و بخشی از مسائل مربوط به حال انسانها در آن روز است، و بخشی از پایان کار خبر می دهد.
از جمله تعبیراتی که مربوط به «مقدمات قیامت» است تعبیر فوق است که در سوره انبیاء آیه 104 بعد از اشاره به قسمتی از پاداش نیکوکاران و کیفرهای بدکاران آمده است: «یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب کما بدأنا اول خلق نعیده وعدا علینا إنا کنا فاعلین» «روزی که ما آسمان را همچون طوماری در هم می پیچیم، سپس همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم آن را باز می گردانیم، این وعده ای است که ما داده ایم و قطعا آن را انجام خواهیم داد».
«سجل» از ماده سجل «بر وزن سطل» به معنی دلو بزرگ و پر از آب است و ریشه آن را به معنی «جمع کردن و ذخیره نمودن برای ریختن و منتشر ساختن» دانسته اند، به همین دلیل به دلو بزرگ «سجل» گفته می شود، و «سجل» (با کسر سین و جیم و تشدید لام) به اوراقی که مطالب را روی آن می نویسند و گاه آن را به صورت «طومار» به هم می پیچند، گفته اند، و در این صورت تعبیر طی السجل گفته می شود.
بعضی نیز بر این باورند که سجل به معنی کتابهائی است که احکام قضائی و صورت دعاوی و مانند آن در آن نوشته و جمع آوری می شود، و لذا تسجیل به معنی ثبت کردن و قرار دادن و اثبات نمودن آمده است. (قاموس، مفردات، والتحقیق، و کتب دیگر).
به هر حال ظاهر آیه این است که در پایان جهان و آستانه قیامت، تمام آسمانها به هم پیچیده می شوند، همانگونه که در آغاز به صورت توده واحدی بوده اند، و این چیزی است که در علم امروز نیز به آن تصریح شده که عالم هسیت در آغاز به صورت توده واحدی بوده و سپس به عللی که درست نمی دانیم به سرعت به دور خود به گردش در آمد، و بر اثر نیروی گریز از مرکز اجزاء آن از هم دور می شوند، و هم اکنون عالم در حال گسترش است، ولی احتمالا بعد از رسیدن به حد نهائی گسترش باز گشت شروع می شود، و بار دیگر با سرعت و به سوی مرکز جهان حرکت می کنند، و سرانجام به هم می پیچند و توده واحدی را تشکیل می دهند، و این پایان نظام این جهان است.
بار دیگر حرکت نوینی آغاز می گردد، و زمین و آسمان جدیدی به وجود می آید که جهان دیگری را تشکیل می دهد.
طبق این معنی هیچ نیازی به اینکه آیه را به صورت بیان کنائی تفسیر کنیم نداریم، هر چند بسیاری از مفسران به سراغ معانی کنائی رفته اند، شاید به خاطر این جهت که این تفسیر در آن زمان مطرح نبوده است.
ولی به هر صورت جمع شدن آسمانها به معنی نابودی مطلق آنها و از میان رفتن عالم ماده نیست، چرا که قرآن با صراحت در آیات متعدد می گوید انسانها از قبرها بر می خیزند، و استخوانهای پوسیده لباس حیات در تن می پوشند، و خاکهای حاصل از پوسیدن بدنها باقی می ماند و جمع می شود و حیات نوی را آغاز می کند.
((باقی نام ها بدون توضیح))
26- یوم تبدل الأرض غیر الارض والسموات
27- یوم تمور السماء مورا
28- یوم تشقق السماء بالغمام
29- یوم تشقق الأرض عنهم سراعا.
31- یوم ترجف الارض والجبال
32- یوم یسمعون الصیحة بالحق.
33- یومهم الذی فیه یصعقون.
34- یوم ینفخ فی الصور
35- یوم کان مقداره خمسین ألف سنة
36- یوم یکون الناس کالفراش المبثوث
37- یوم تبلی السرائر
38- یوم هم بارزون
37- یوم تبلی السرائر
38- یوم هم بارزون
39- یوم ینظر المرأ ما قدمت یداه
40- یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء.
41- یوما تتقلب فیه القلوب والأبصار.
42- یوم تشخص فیه الابصار.
43- یوم یتذکر الانسان ما سعی.
44- یوم تأتی کل نفس تجادل عن نفسها
45- یوم یقوم الناس لرب العالمین
46- یوم یقوم الاشهاد
47- یوم یقوم الروح والملائکة صفا.
48- یوم لا ینفع مال و لا بنون.
49- یوم لا بیع فیه و لا خلال.
50- یوم لا تجزی نفس عن نفس شیئا.
51- یوم لا تملک نفس لنفس شیئا.
52- یوم لا یجزی والد عن ولده.
53- یوم تبیض وجوه و تسود وجوه.
54- یوما کان شره مستطیرا.
55- یوم یفر المرأ من أخیه
56- یوما یجعل الولدان شیبا.
57- یوم لا ینطقون
58- یوم یکشف عن ساق و یدعون الی السجود فلا یستطیعون.
59- یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم
60- یوم یعض الظالم علی یدیه
61- یوم یغرض الذین کفروا علی النار.
62- یوم تقلب وجوههم فی النار.
63- یوم یدعون الی نار جهنم دعا.
64- یوم نبطش البطشة الکبری.
65- یوم لا مرد له من الله
66- یوم یدع الداع الی شئ نُکر.
67- یوم یسحبون فی النار علی وجوههم.
68- یوم نقول لجهنم هل امتلأت
69- یوم یقول المنافقون والمنافقات....
70- یوم لا ریب فیه
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 7:04 AM | نظرات (0)