حسین ،حرکت کرده بود..........پیش از نامه های کوفیان
در مکه بود آنگاه که نامه ها رسید
و کوفیان پیش از این هم نامه ها نوشته بودند
در عهد معاویه - همان فسق پنهان –
و حسین به احترام عهد و پیمان برادر سکوت کرده بود
و معاویه ، عهد شکست
و یزید "شکسته های پیمانِ معاویه" بود
یک فسق آشکار
یک ننگ بر دامان امت محمد
و حسین ، هیهات گفت بر این ذلت آشکار
و حرکت کرد.............به سوی خانه ی امن خدا
و در مکه بود آنگاه که نامه های کوفیان رسید
آنان که از یزید نالیده بودند.........و از فسق و فجورش
آنان که بیرق برافراشته بودند به دفاع از حق
و حسین می دانست
و خوب هم می دانست.......که کوفیان وفا نمی شناسند !
آنان را آزموده بود..........در عهد پدر
کوفیان با علی هم وفا نکرده بودند
و چنان سست بودند در دفاع از حق...........که مولا از دستشان آرزوی مرگ کرده بود !
و حسین می دانست
و خوب هم می دانست.......که کوفیان وفا نمی شناسند !
اما چه باید می کرد با تکلیفی که بر گردنش بود !
با دوازده هزار نامه
.
.
.
یاری مسلمان واجب بود
و حجت بر حسین ، تمام !
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 آبان 1393 ساعت 7:10 PM | نظرات (0)