ببخش این تغافل را پدرم ...

 

جمعه ها از پی هم میگذرن

آروم و بی سر و صدا

بدون اینکه منو و شماها بفهمیم

تا اینکه غروب میشه و

یه حسی بهم دست میده

حس غریبی و دور افتادگی

حس دلتنگی

حس چشم به راهی

خوب که فکر میکنم تازه یادم میفته که

بـــــــــــــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــــا ...

بدو بدو میرم در خونه دلمو باز میکنم

یه یادداشت میبینم

آمدم نبودی ...

ببخش این تغافل را پدرم ...

 

خدایا بحق اباعبدالله الحسین و دل غمدیده حضرت زینب

مارو از منتظران و یاران و سربازان مولا

و

شهید رکابشون

قرار ده

آمین



نوشته شده در تاريخ دوشنبه 19 آبان 1393  ساعت 9:58 PM | نظرات (0)