هر ناطق دو پای که آدم نمی شود
هر گوش خر که لایق و محرم نمی شود *1
آن کس که گفت "نوکرتم" ، نارفیق شد
هر همرهی که مونس و همدم نمی شود
هر کس که دستمال به سر بست از ریا
بی در س و فحص ، شیخ مسلم نمی شود
هر مدعی که لاف انا الحق زند گزاف
رویش به "من بمیرم و تو" کم نمی شود
شیر است لیک بی دم و یال و سر و شکم
شیر علیل نقش به پرچم نمی شود
هر تیغ خون فشان دو دم ذوالفقار نیست
هر چشمه ای که کوثر و زمزم نمی شود
هر گنبدی مداین و هر کاسه جام نیست
هر جام ، جام آینه ی جم نمی شود
هر دزد بین راه که یعقوب لیث نیست
مرد گشاد باز که حاتم نمی شود
"هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست " *2
هر کس رطب فروخت که میثم *3 نمی شود
هر اهل بخیه ای که قبا دوز شاه نیست *4
هر بی پدر که عیسی مریم نمی شود
هر خوردنی که زرد شد و سرخ ، میوه نیست
همپای سیب ، زردک و شلغم نمی شود
با صد زبان چرب، "ببخشید" و "معذرت"
بر زخم کهنه گشته که مرهم نمی شود
صدها ستاره خنده اگر ریزد از هوا
ما را نصیب جز غم و ماتم نمی شود
گفتم : بگو ز واژه ی آزادی و رفاه
گفتا: عسل و خربزه توأم نمی شود
این طرفه شعر، چادر بی بی نشد که هیچ
تنبان پای خاله قزی هم نمی شود
هالو شکم گرسنه بُود ، شعر طنز چیست؟
خرما و خر به جان تو با هم نمی شود
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 10:29 PM | نظرات (0)