این فقط یک شعر نیست....

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن

گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم *** گفتا که از اعمال نیکت سرافرازم

گفتم که دیدار تو باشد آرزویم *** گفتا که در کوی عمل کن جست و جویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن *** گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن *** گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن *** گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه *** گفتا بشوی از دل غبار حقه و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان *** گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن *** گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم *** گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من زرافت گفتگو کن *** گفتا ز آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان *** گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دل ها را سحر کن *** گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم *** گفتا که روز وصل را در انتظارم



نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 11 دی 1393  ساعت 6:30 AM | نظرات (0)