یک – هیچ به نفع من

صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت:

مسابقه می دیم! از الان تا شب

چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد  افتاد :

نگاهش را کج کردو به شیطان گفت:

فعلا یک – هیچ به نفع من !!

 



نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 دی 1393  ساعت 2:32 PM | نظرات (0)