بابای مفقودالاثر بابای زخمی
اي پيش پرواز کبوترهاي زخمي!
باباي مفقود الاثر! باباي زخمي!
گیرم پدر یک آدم فرضیست ، باشد!
تا کی فشار خون مادر بیست باشد ؟
دور از تو سهم دختر از اين هفته هم پر!
پس کي؟! کي از حال و هواي خانه غم پر؟!
تا ياد دارم برگي از تاريخ بودي
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توي کتابم هر چه بابا آب مي داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اينجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بيست سالم شد هنوزم توي قابي!
خوب یک تکانی لا اقل مرد حسابی
يک بار هم از گير و دار قاب رد شو!
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد! تنها يک بغل باباي من باش!
ها ! یک بغل برگرد تنها جای من باش
اي دست هايت آرزو آرزوي دست هايم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
شايد تو هم شرمنده ي يک مشت خاکي
جا مانده ای در ماجرای بی پلاکی
عيبي ندارد خاک هم باشي قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است
امشب عروسي مي کنم جاي تو خالي!
پای قباله جای امضای تو خالی
اي عکس هايت روي زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 6:08 AM | نظرات (0)