عربی
عربی ، صرف و نحو و همه چیز 
قالب وبلاگ

اسم جامد دو نوع است:

1ـ جامد مصدری: اسمی است که همۀ مشتقات از آن گرفته می‌شوند و خود مصدر ثلاثی مجرد است؛ مانند مصدر «العِلْم». از مصدر ثلاثی مجرد یازده نوع كلمه مشتق می‌شود که عبارت‌اند از: فعل ماضی، فعل مضارع، فعل امر، اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبّهه، صیغۀ مبالغه، اسم تفضیل، اسم زمان، اسم مكان و اسم ابزار.

2ـ جامد غیر مصدری: اسم جامدی است كه هیچ اسم یا فعلی از آن مشتق نمی‌شود؛ مانند: «رَجُل» و «عَیْن».


ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 اسفند 1394  ] [ 8:33 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

اسم جامد از نظر نوع تحقّق معنای آن در ذهن دو گونه است:

1ـ اسم ذات: اسمی است كه بر ذات محسوس و قابل لمس و مشاهده دلالت می‌كند و به واژۀ دیگری وابستگی معنایی ندارد؛ مانند: «رَجُل، غَنَم و خَشَب».

2ـ اسم معنی: اسمی است كه بر یک مفهوم عقلی دلالت می‌كند و معنای آن با قوای ظاهری قابل احساس نیست و از نظر معنایی به واژۀ دیگری وابسته است؛ مانند: «صَبر، اِعتِقاد و شَوْق».


ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 اسفند 1394  ] [ 8:32 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

قاعده

اسم به لحاظ اشتقاق (گرفته شدن) یا عدم اشتقاق از واژۀ دیگر به دو گونه تقسیم می‌شود: جامد و مشتق.

1ـ جامد: ‌اسمی است كه از واژۀ دیگری گرفته نشده است و اصلی ندارد كه به آن برگردد؛ مانند: «قَمَر» و «أسَد».

2ـ مشتق: اسمی است كه از واژۀ دیگری گرفته شده است و اصلی دارد که به آن برمی‌گردد؛ مانند: «عالِم» و «مَعلوم» كه از مصدر «اَلْعِلْم» یا فعل ماضی «عَلِمَ» گرفته شده‌اند


ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 اسفند 1394  ] [ 8:30 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

قاعده

1ـ مصدر اسمی است که بر حدوث فعل یا پدید آمدن حالتی دلالت کند، بدون آنکه بر زمان خاصّی دلالت داشته باشد. همچنین مصدر باید مشتمل بر همۀ حروف فعل خود باشد؛ مانند «عِلْم» که بر حدوث فعل «دانستن» دلالت دارد و «حُسْن» که دالّ بر پدید آمدن حالت نیکویی است و در عین حال مشتمل بر همۀ حروف افعال خود («عَلِمَ» و «حَسُنَ») نیز هستند. البته در برخی موارد در مصدر، حرف یا حروفی در تقدیر گرفته می‌شود و یا جایگزین حرف یا حروفی می‌گردد که در فعل وجود دارد، ولی عیناً در مصدر ظاهر نشده است.

2ـ اسم مصدر در دلالت بر حدوث فعل یا پدید آمدن حالت با مصدر یکسان است، اما در اشتمال همۀ حروف فعل با مصدر متفاوت است؛ یعنی لفظاً و تقدیراً برخی از حروف افعال خود را ندارد و چیزی نیز جایگزین آن نشده است؛ مانند «وُضوء» که نسبت به فعل «تَوَضَّأَ» اسم مصدر محسوب می‌شود؛ زیرا شامل همۀ حروف آن نیست و در آن هیچ حرفی نیز جایگزین حروف موجود در فعل نشده است.


ادامه مطلب
[ دوشنبه 3 اسفند 1394  ] [ 8:25 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

قاعده

وزن مصدر ثلاثی مجرّد اگر چه سماعی است، اما قواعدی وجود دارد که با توجه به آنها می‌توان وزن مصدر برخی از افعال ثلاثی مجرد را بدون مراجعه به فرهنگهای عربی حدس زد و تا حدود زیادی آنها را تشخیص داد.

البته ممکن است در مواردی این حدس صحیح نباشد. مهم‌ترین این قواعد عبارت‌اند از:

الف) وزن «فَعَلَ»

1ـ اگر فعلی متعدّی باشد و بر شغل و حرفه دلالت کند، مصدر آن اغلب بر وزن «فِعَالَة» می‌آید؛ مانند: زَرَعَ (زِرَاعَة)، تَجَرَ (تِجَارَة)؛

2ـ اگر فعل متعدّی بر شغل و حرفه دلالت نکند، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعْل» می‌آید؛ مانند: فَتَحَ (فَتْح)، أخَذَ (أخْذ)، ضَرَبَ (ضَرْب)؛

3ـ اگر فعلی لازم باشد و بر نوعی اظهار صدا و بانگ زدن دلالت كند، مصدر آن اغلب بر وزن «فُعَال» یا «فَعِیل» می‌آید؛ مانند: صَرَخَ (صُرَاخ) (فریاد زدن)، عَوَی (عُوَاء) (زوزه کشیدن سگ و گرگ) و صَهَلَ (صَهِیل) (شیهه کشیدن)؛

4ـ اگر فعل لازم معتل العین باشد، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعْل» یا «فِعَال» می‌آید؛ مانند: نَامَ (نَوْم) و قَامَ (قِیام)؛

5ـ اگر فعل لازم بر امتناع و سرباز زدن دلالت كند، مصدر آن اغلب بر وزن «فِعَال» می‌آید؛ مانند: أبَی (إبَاء) (رد کردن و سر باز زدن) و جَمَحَ (جِمَاح) (سرکشی کردن)؛

6ـ اگر فعل لازم بر جنبش و حركت دلالت كند، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعَلَان» می‌آید؛ مانند: جال (جَوَلان)، غَلَی (غَلَیان) (جوشیدن، غلغل زدن) و طَوَفَ (طَوَفَان)؛

7ـ اگر فعل لازم بر نوعی بیماری دلالت كند،‌ مصدر آن اغلب بر وزن «فُعَال» می‌آید؛ مانند: رَعَفَ (رُعاف) (خون دماغ شدن) و سَعَلَ (سُعَال) (سرفه کردن)؛

8ـ اگر فعل لازم بر سیر و گردش دلالت كند، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعِیل» می‌آید؛ مانند: ذَمَلَ (ذَمِیل) (شتابان سیر کردن)؛

9ـ اگر فعل لازم بر هیچ یک از موارد بالا دلالت نكند، مصدر آن اغلب بر وزن «فُعُول» می‌آید؛ مانند: رَكَعَ (رُكُوع).

 

ب) وزن «فَعِلَ»

1ـ اگر فعل ثلاثی مجرّدی كه ماضی آن بر وزن «فَعِلَ» است متعدّی باشد، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعْل» می‌آید؛ مانند: فَهِمَ (فَهْم)؛

2ـ اگر فعلی مفهوماً بر رنگ دلالت كند مصدر آن اغلب بر وزن «فُعْلَة» می‌آید؛ مانند: سَمِرَ (سُمْرَة) (گندم‌گون بودن)؛

3ـ اگر فعل بر حالت و معنای ثابتی دلالت كند، مصدر آن اغلب بر وزن «فُعُولَة» می‌آید؛ مانند: یَبِسَ (یُبُوسَة) (خشک بودن)؛

4ـ اگر فعل از افعال علاجیه باشد، یعنی بتوان با حسّ آن را درک كرد، مصدر آن اغلب بر وزن «فُعُول» می‌آید؛ مانند: قَدِمَ (قُدُوم) (آمدن) و لَصِقَ (لُصُوق) (چسبیدن)؛

5ـ اگر فعل لازم بر هیچ یک از موارد بالا دلالت نکند، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعَل» می‌آید؛ مانند: تَعِبَ (تَعَب) (خسته بودن) و أسِفَ (أَسَف) (افسوس خوردن).

 

ج) وزن «فَعُلَ» در این وزن ملاک یافتن وزن مصدر وزن صفت مشبهۀ فعل است؛ یعنی:

1ـ اگر صفت مشبهۀ آن بر وزن «فَعِیل» باشد، مصدر آن اغلب بر وزن «فَعَالَة» می‌آید؛ مانند: ظَرُفَ ! ظَرِیف (ظَرَافَة) و شَجُعَ ! شَجِیع (شَجَاعَة)؛

2ـ اگر صفت مشبهۀ آن بر وزن «فَعْل» باشد، مصدر آن اغلب بر وزن «فُعُولَة» می‌آید؛ مانند: عَذُبَ ! عَذْب (عُذُوبَة) (شیرین و گوارا بودن یا شدن) و صَعُبَ ! صَعْب (صُعُوبَة).


ادامه مطلب
[ دوشنبه 3 اسفند 1394  ] [ 8:24 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

در زبان عربی مصادر چند گونه‌اند:

1ـ مصدر اصلی:

به همۀ مصادر ثلاثی مجرّد، ثلاثی مزید، رباعی مجرّد و رباعی مزید در شکل اصلی و معمولی آنها اطلاق می‌شود؛ یعنی با میم زائد شروع نشده باشند و به یای مشدّد و تای تأنیث نیز ختم نشده باشند.

2ـ مصدر میمی:

به مصادری گفته می‌شود که میمی زائد در ابتدای آنها وجود دارد و بر وزن «مَفْعِل»، «مَفْعَل» یا «مَفْعِلَة» می‌آید. مصدر میمی در افعال ثلاثی مجرد اغلب بر وزن «مَفْعَل» می‌آید؛ مانند: «نَسَكَ، یَنْسُكُ مَنْسَك». در افعال معتلّ ‌الفائی که فاء الفعل آنها در مضارع حذف می‌شود، مصدر میمی بر وزن «مَفْعِل» می‌آید؛ مانند: «وَعَدَ، یَعِدُ ! مَوْعِد». البته موارد نادری نیز وجود دارد که با اینکه فعل آنها معتل ‌الفاء نیست مصدر میمی آنها بر وزن «مَفْعِل» آمده است؛ مانند: «صارَ، یَصِیرُ ! مَصِیر». علاوه بر این، گاه تای مدوّرۀ زائدی به آخر مصدر میمی اضافه می‌شود؛ مانند: «مَعْذِرَة». مصدر میمی در ثلاثی مزید بر وزن اسم مفعول آنها می‌آید؛ مانند: «أدخَلَ، یُدخِلُ ! مُدْخَل»؛ «أخرَجَ، یُخرِجُ ! مُخْرَج» و «اِسْتَخْرَجَ، یَسْتَخْرِجُ ! مُسْتَخْرَج».

3ـ مصدر مرّة (مصدر عدد):

به مصادری گفته می‌شود که بر تعداد دفعات رخداد فعل دلالت می‌کنند. این نوع از مصادر در افعال ثلاثی مجرد بر وزن «فَعْلَة» می‌آیند؛ مانند: «وَقَفَ، یَقِفُ ! وَقْفَة»، اما اگر مصدر اصلی فعل، خود، بر وزن «فَعْلَة» باشد، برای دلالت بر تعداد وقوع آن باید وصفی مناسب به آن بیفزاییم؛ مانند: «دَعْوَة ! دَعْوَةً واحِدَةً». در افعال ثلاثی مزید مصدر مرّة با افزودن تای مدوّرۀ زائدی به آخر مصدر اصلی باب مورد نظر به دست می‌آید؛ مانند: «تَسبیح ! تَسْبیحَة».

4ـ مصدر نوعی:

به مصادری گفته می‌شود که بیانگر نوع فعل و هیئت وقوع آن است و در افعال ثلاثی مجرد بر وزن «فِعْلَة» می‌آید؛ مانند: «جَلَسَ، یَجْلِسُ ! جِلْسَة» و اگر مصدر اصلی، خود، بر وزن «فِعْلَة» باشد برای دلالت بر هیئت وقوع فعل باید واژه‌ای به آن بیفزاییم؛ مانند: «نِشْدَة ! نِشْدَةً لَطیفَةً».

5ـ مصدر صناعی:

مصدری است که با افزودن یای مشدّد و تای مدوّرۀ زائد به آخر برخی واژه‌ها پدید می‌آید؛ مانند: «جاهِل ! جاهِلِیَّة»


ادامه مطلب
[ دوشنبه 3 اسفند 1394  ] [ 8:22 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

كلمه بر سه نوع است: اسم، فعل و حرف.

اسم

كلمه‌ای است كه معنای مستقلّی دارد و بر ذات یا معنای مشخصی دلالت می‌كند، بدون اینكه زمان خاصی را‌‌ برساند، مانند: عَلی، دَجَاجَةٌ، حَجَرٌ و عَقلٌ. ü فعل كلمه‌ای است كه مفهوم مستقلی دارد و بر انجام دادن كاری، وقوع عملی یا طلب انجام كاری و داشتن حالتی در یكی از زمانهای گذشته، حال یا آینده دلالت می‌كند؛ مانند: كََتَبَ، ینْصُرُ، سَیسْتَحْسِنُ و اِذْهَبْ.

حرف

كلمه‌ای است كه به خودی خود مفهوم مستقلی ندارد و زمان خاصی را هم نمی‌رساند، بلكه برای پیوند كلمات یا جملات به یكدیگر به كار می‌رود و به هنگام استفاده در جمله، معنا پیدا می‌كند؛ مانند: كـَ، بـِ، مِنْ، لِـ، أنَّ، لَنْ و لَوْ. ü اسم و فعل از لحاظ اشتمال بر حروف اصلی و زائد به دو قسم مجرد و مزید تقسیم می‌شوند.

 

به اسم و فعلی که تنها از حروف اصلی تشکیل شده باشد «مجرّد» و به آنچه که علاوه بر حروف اصلی یک یا چند حرف زائد هم داشته باشد «مزید» می‌گویند.

 

اسم از لحاظ تعداد حروف اصلی به «ثُلاثی، رُباعی و خُماسی»، و فعل به «ثلاثی و رباعی» تقسیم می‌شود. ü اسم ثلاثی مجرد اسمی است که تنها از سه حرف اصلی تشکیل شده باشد؛ مانند: رَحْم، وَصْل، خُبْز و لَبَن؛

اسم ثلاثی مزید اسمی است که علاوه بر سه حرف اصلی مشتمل بر یک یا چند حرف زائد نیز باشد؛ مانند: رَحمَان، رَحِیم، وِصال و حِصان؛

اسم رباعی مجرد اسمی است که تنها از چهار حرف اصلی تشکیل شده باشد؛ مانند: جَعْفَر، دِرهَم و زِبْرِج؛

 

اسم رباعی مزید اسمی است که علاوه بر چهار حرف اصلی دارای یک یا چند حرف زائد هم باشد؛ مانند: قِنْدِیل و جَعَافِر.

اسم خماسی مجرد اسمی است که تنها از پنج حرف اصلی تشکیل شده باشد؛ مانند: سَفَرْجَل و خُزَعْبِل.

اسم خماسی مزید اسمی است که علاوه بر پنج حرف اصلی دارای یک یا چند حرف زائد هم باشد؛ مانند: کُمَّثْرَی و قَبَعْثَرَی.

فعل ثلاثی مجرد فعلی است که اوّلین ساخت ماضی آن تنها از سه حرف اصلی تشکیل شده باشد؛ مانند: کتَبَ، رَحِمَ و کثُرَ.

فعل ثلاثی مزید فعلی است که اوّلین ساخت ماضی آن علاوه بر سه حرف اصلی مشتمل بر یک یا چند حرف زائد نیز باشد؛ مانند: أعطَی، عَلَّمَ، غَادَرَ، تَکاتَبَ، تَمَهَّلَ، اِخْتَلَقَ، اِنْکسَرَ و اِسْتَرْحَمَ.

فعل رباعی مجرد فعلی است که اوّلین ساخت ماضی آن تنها از چهار حرف اصلی تشکیل شده باشد؛ مانند: زَلْزَلَ و دَحْرَجَ.

فعل رباعی مزید فعلی است که اوّلین ساخت ماضی آن علاوه بر چهار حرف اصلی دارای یک یا چند حرف زائد نیز باشد؛ مانند: تَزَلْزَلَ و تَدَحْرَجَ.

اسم متصرّف اسمی است که صورتهای مثنّی, جمع, مصغّر و منسوب از آن ساخته می‌شود.

اسم غیر متصرّف اسمی است که همیشه شکل ثابت دارد و نمی‌توان صورتهای مثنی, جمع, مصغّر و منسوب از آن به ‌دست آورد؛ مانند: «هُوَ، هَذا و مَنْ».

اسمهای غیر متصرف به 6 گروه تقسیم می‌شوند:

1. ضمایر؛ مانند: «هُوَ» و «هِی»؛ 2. اسمهای اشاره؛ مانند: «هَذا» و «هَذِهِ»؛ 3. اسمهای موصول؛ مانند: «الّذی» و «الّتی»؛ 4. اسمهای استفهام؛ مانند: «مَنْ» و «مَتَی»؛ 5. اسمهای شرط؛ مانند: «مَهْما» و «کَیْفَما»؛ 6. ظروف؛ مانند: «حَیْثُ» و «عِنْدَ».


ادامه مطلب
[ دوشنبه 3 اسفند 1394  ] [ 8:20 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

تعداد کل صفحات : 2 :: 1 2

درباره وبلاگ

تو این وبلاگ قصد داریم از همه جای عربی صحبت کنیم البته تمرکز بیشترمون رو کتاب صرف میر و صرف ساده است
لینک دوستان
موضوعات وب
آمار سایت
كل بازديدها : 40032 نفر
كل نظرات : 0 عدد
كل مطالب : 74 عدد
آخرین بروز رسانی : جمعه 23 مهر 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ :دوشنبه 28 دی 1394 
امکانات وب