لطایف نماز(روستایی و مرد عرب)

 90848302246400355187.jpg

لطایف نماز(روستایی و مرد عرب)

 مردی روستایی با عبا و عمامه در راه سفر به قهوه خانه ای رسید ، همزمان با او مردی عرب با چفیه و لباس عربی نیز به قهوه خانه آمد . مرد روستایی موقع خواب به صاحب قهوه خانه گفت : « مرا صبح زود قبل از اذان بیدار کن تا زودترراهی شوم و نماز صبح را نیز بین راه بخوانم ! » 
صاحب قهوه خانه چنین کرد و صبح زود او را از خواب بیدار کرد . مرد روستایی با عجله به جای لباس خود لباس مرد عرب را به تن کرد و روانه شد ! قدری که راه رفت ، هنگام اذان صبح شد ، وقتی که خواست نزدیک چشمه ای برای نماز وضو بگیرد ، تصویر خود را در آب دید که لباس عربی به تن دارد ! فورا برگشت و با عصبانیت به صاحب قهوهخانه گفت : « احمق ! پس چرا به جای من ، مرد عرب را بیدار کردی ؟ !!»


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:35 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لطایف نماز(تاثیر عصا)

 لطایف نماز(تاثیر عصا)

63071070458284372987.jpg

 تاثیر عصا
عربیبه نماز جماعت حاضر شد . پیشنماز پس از سوره حمد این آیه از سوره توبه را قرائت کرد . « الاعراب اشد کفرا و نفاقا » ( اعراب بادیه نشین کفر و نفاقشان بیشتر است ) مرد عرب عصبانی شد ، نماز را به هم زد و با عصایش چند ضربه محکم به پهلوی امام جماعت نواخت و از مسجد خارج شد . 
اتفاقا روز بعد دوباره به نماز آمد ، امام جماعت بعد از سوره حمد این آیه از سوره توبهرا خواند : « و من الاعراب من یومن بالله ... » ( گروهی از اعراب به خدا ایمان دارند ) مرد عرب خوشش آمد و صدا زد مثل اینکه ضربات عصای دیروز سودمند بوده است .

 


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:34 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لطایف نماز(شعر بین نماز )

لطایف نماز(شعر بین نماز )

22282238042562228196.gif

شعر بین نماز 
واعظی بالای منبر ، شعر بی مزه و بی معنایی را خواند و برای توجه و توضیح بیشتر گفت : « و الله این شعر را بین نماز سروده ام! » 
شخصیاز میان جمع گفت : « شعری که در نماز گفته شده چنین بی معناست ؛ خدا می داند نمازی که در آن این شعر سروده شده چگونه نمازی بوده است ؟ ! »


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:33 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لطایف نماز(نماز شب و عطش)

لطایف نماز(نماز شب و عطش)

02291872780411534046.jpg

نماز شب و عطش
آدمکم ظرفیتی که یکبار در طول عمر خود توفیق خواندن نماز شب پیدا کرده بود ، به دنبال بهانه ای می گشت ، تا هر طوری شده دیگران را از آن آگاه کند ؛ از قضا آن روز چند بار میل به نوشیدن آب پیدا کرد ، فرصت را غنیمت شمرد و به دوست خود گفت
« خودمانیم ، نماز شب چه عطشی می آورد !!!»


ادامه مطلب


[ شنبه 26 دی 1394  ] [ 2:31 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]