منتظر لقاء الله

خانم حضرت امام میگفتند: وقتی امام وقتی امام جوان بودند، همیشه یک ساعت قبل از اذان صبح برای نماز شب و عبادت بیدار می شدند ولیکن از ده ساله اخیر بعد از کسالت قلبشان 5/1 ساعت قبل از اذان صبح به عبادت مشغول می شدند . می گفتند: از ایشان پرسیدم : برنامه شما تغییر کرده است. قدیم یک ساعت بود و حالا 5/1 ساعت؟ امام در پاسخ گفته بودند: چون پیرتر شده ام، حرکاتم کندتر شده است، لذا نیم ساعت لازم دارم و لیکن فرقی در موضوع اعمال نکرده است . آری امام از همان آغاز نوجوانی حیات و ممات و بیداری خود را برای خدا قرار داده بود وهر آن منتظر لقاء الله بود؛ لذا بیماری و عمل جراحی و آگاه بودن از وفات هیچ گونه تغییری در زندگی و عبادات ایشان حاصل نکرد.
(منبع: فصل صبر، ص197و 198)
ادامه مطلب
مسجد کوفه آمدم برای ساختن مناره نه برای دو رکعت نماز با حضور قلب
مسجد کوفه آمدم برای ساختن مناره نه برای دو رکعت نماز با حضور قلب
سیدنعمت الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه مینویسد: یکی از دوستان مورد اعتماد و عادلم گفت با خود فکر کردم که در حدیث وارد شده هر کس دو رکعت نماز او قبول شود عذاب نمیشود. تصمیم گرفتم به مسجد کوفه بروم در آنجا دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانم و خود را از وساوس شیطان خالی نمایم، ناگاه به خاطرم گذشت که مسجد کوفه مناره ندارد، اگر کسی بخواهد منارهای برای آن بسازد از کجا سنگ و گچ تهیه کند، بالاخره به فکرم رسید که از فلان محل بهترمیشود، تهیه نمود، کمکم تعیین کردم که در چند روز این مناره تمام میشودو سر مناره را چگونه میسازند.
همینکهدو رکعت نماز تمام شد. متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شدهام. فهمیدم به مسجد کوفه آمدم برای ساختن مناره نه برای دو رکعت نماز با حضور قلب.[1]
[1] . پند تاریخ، ج5، ص221.
ادامه مطلب
لطایف نماز(دیگری را بفرست)
لطایف نماز(دیگری را بفرست)
دیگری را بفرست
مردعربی صبح به مسجد آمد تا نماز بخواند ؛ کمی هم عجله داشت . چون به جماعت ایستاد ، امام جماعت بعد از سوره حمد ، سوره نوح را شروع به خواندن کرد ، تا رسید به این آیه که مضمون معنایش چنین بود :
« ما به نوح امر کردیم که برای هدایت بسوی مردم برو... » اتفاقا باقی آیه از یادش رفت و سکوت او طولانی شد . مرد عرب که حوصله اش سر رفته بود و تعجیل هم داشت گفت : « اگر نوح نمی رود ، دیگری را بفرست و ما را خلاص کن ! »
ادامه مطلب
ترک نماز و دیدار با امام زمان ( ع )
استاد بزرگوار آیة الله حائرى (دامة برکاته) مى فرماید:
«از جمله قضایاى عجیبى که در زمان خودم دیدم،این بود که گفتند:در قم مردى است به نام آقاى اشکانى واو خدمت حضرت حجت علیه السلام مى رسد .
من یک روز عصر ظاهرا با جناب آقاى حاج شیخ عبدالوهاب روحى که رفیق پنجاه ساله من است و جناب آقاى حاج مهدى اخوى خدمت این مرد که منزل او در خیابان ایستگاه راه آهن بود،رفتیم .
مردى پیر و نورانى بود و آثار حقیقت و درستى در جبهه او واضح و روشن بود.
ما داستان تشرف را از او پرسیدیم گفت: «من نظامى بودم و در مدرسه نظام کشور ترکیه نیز تحصیل کرده ام،
مدتها در قشون بودم .یک زمانى در تهران پاى منبر بودم .
مبلغ دستورى را براى کسى که بخواهد به خدمت حضرت ولى عصر (عج) برسد،ذکر کرد و من دستور آن دستور را عمل کردم و خدمت حضرت رسیدم و حوایج خود را عرض کردم.»
پس از آنکه مرد نورانى دستور را بدون مضایقه و تردید براى ما نقل کرد .
من از او دو سوال کردم : یکى آنکه آیا به طور معاینه خدمت آقا رسیدى ؟ معلوم شد به طور مکاشفه مى رسیده است.
سوال دوم این بود که شما چه خصوصیت اخلاقى داشتید؟ گفت:من در هیچ اوضاع و شرایطى نماز خود را ترک نمى کردم و دیگر اینکه به احدى ظلم و ستم نکرده ام. " 1 ".
ادامه مطلب