امام حسن عسکری(علیه السّلام) :ابتدا نماز صبح بخوانم
امام حسن عسکری(علیه السّلام) :ابتدا نماز صبح بخوانم
هنگامی که امام حسن عسکری(علیه السّلام) در بستر بیماری بود و آخرین لحظات عمر شریفش را سپری می کرد مقداری دارو جوشانده خدمت حضرت آوردند تا میل کند.فرمود: ((وقت نماز صبح است. اول مقداری آب بیاورید تا وضو بگیرم و نماز بخوانم.))آب آوردند و امام وضو گرفت و نماز صبح را بجا آورد و لحظاتی بعد روح مقدسش به عالم بقا پرواز کرد.(منتهی الامال /ج۲/ص۴۱۲)
ادامه مطلب
طلب حاجت در نماز شب
در روایتى آمده است : روزى حضرت زهرا علیهاالسلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضاى انگشترى نمود، رسول خدا صلى الله علیه و آله این مربى بیدار و هشیار، براى آن که به دخترش درس همیشگى بدهد، در جواب این در خواستعادى او فرمود: نمى خواهى تو را به بهتر از انگشتر راهنمایى کنم ؟ آن گاه ادامه داد: امشب پس از نماز شب خواسته ات را از خدا بخواه ، ان شاء الله بهآن خواهى رسید.
زهرا علیهاالسلام نیز همان گونه که پدر گفته بود، پس ازنماز شب حاجتش را از خدا طلبید، به ناگاه هاتفى ندا سر داد: فاطمه آن چهاز من خواستى اجابت شد، سجاده خود را کنار بزن .
زهرا علیهاالسلام در دم ، سجاده را کنار زد، انگشترى گرانبها از یاقوت یافت ؛ بسیار مسرور گشته ودر حالى که آن را به انگشت نموده بود خوابید. در رویا دید در بهشت است ، در مقابل سه قصر زیبا که در بهشت مانندش را ندیده بود. پرسید: این قصرهاى بى نظیر از آن کیست ؟
گفتند: از براى فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله با خوشحالى داخل یکى از آن قصرها شد، در آنجا تختى را دید که تنها سه پایه داشت . با تعجب پرسید: پس پایه دیگر تخت چه شده ؟
گفتند: صاحبش در دنیا از خداوند انگشترى تقاضا نموده ، از این رو یکى از این پایه ها به صورت انگشترى براى او درآمده است .
واین پایان خواب بود و شروع درسى بزرگتر براى زهرا علیهاالسلام از این رو صبح اول وقت خود را به پدررسانید و نگران و محزون خواب خود را تعریف کرد. رسول خدا صلى الله علیه و آله هوشیار و آگاه از قبل چنین صحنه اى را پیش بینى مى کرد و گویا منتظر دخترش بود، فرمود: دنیا براى شما نیست ، آن چه براى شماست سراى دیگر است ، و وعده گاه شما بهشت است ، دنیا فریبنده اى گذرا بیش نیست .
آن گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: فاطمه جان ! انگشتر را در زیر سجاده بگذار.
اونیز همین کار را کرد و همین که بر روى سجاده اش خوابش برد در رویا دید که داخل همان قصر در بهشت شده ، اما این بار تخت چهارپایه دارد. در حیرت بود که ندا رسید: صاحبش انگشترى را پس فرستاد و پایه هاى تختش هم کامل شد. زهرااز خوشحالى از خواب بیدار شد.(1)
- پی نوشت -
1- بحارالانوار، ج 43، ص 47.
ادامه مطلب
بیدار کردن فرزند برای نماز شب
بیدار کردن فرزند برای نماز شب
«مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا در یکی از شبها که برای تهجد برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده و فرمود: برخیز به حرم مطهر مشرف شویم ودر آنجا نماز بخوانیم. فرزند جوان که در آن ساعت شب، برخاستن از خواب برایاو دشوار بود، در مقام عذرخواهی برآمد و گفت: من اکنون آماده نیستم؛ شما منتظر من نشوید، بعد مشرف میشوم. فرمود: نه. من اینجا ایستادهام، برخیز ومهیا شو که با هم برویم. آقازاده به ناچار از جا برخاست و وضو گرفت و با هم راه افتادند. کنار در صحن مطهر که رسیدند، آنجا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟ گفت: برای گدایی از مردم. فرمود: از رهگذرها چه مقدار ممکن است نصیب او گردد؟ گفت: بهاحتمال یک تومان (به پول آن زمان). مرحوم کاشف الغطا فرمود: فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کمارزش دنیا و آن هم محتمل،در این وقت شب، از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست خواری به سوی مردم دراز کرد؛ آیا تو به اندازه این شخص به وعدههای خدادرباره شبخیزان و متهجدها اعتماد نداری که فرموده است: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ؛ هیچکس نمیداند چه چیزاز آنچه روشنیبخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام میدهند برای آنان پنهان شده است». (سجده: 17) گفتهاند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زندهِ دل خود، چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر، از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد».1
1. داستانهای شگفتانگیزی از نماز شب، ص 177؛ شب مردان خدا، صص 44 و 45؛ داستانهای نماز شب، ص 98.
ادامه مطلب
از فیضیه تا مسجد امام حسن عسکری علیه السلام
از فیضیه تا مسجد امام حسن عسکری علیه السلام
«از صحنههای به یادماندنی در تاریخ حوزه، یکی هم برپایی نماز جمعه توسطآیتالله سید محمدتقی خوانساری است. پس از آنکه این عبادت عزتبخش و وحدتآفرین سالهای سال به دست فراموشی سپرده شده بود، در سال 1320هجری شمسی به امامت آیتالله خوانساری و در مدرسه فیضیه برگزار شد. حضور گسترده مردم به ویژه تنی چند از پیشنمازهای معتبر شهر قم و سرشناسهای حوزه علمیه هفته به هفته به هیبت و شکوه آن میافزود تا آنجا که مدرسه فیضیه توانایی پذیرایی از سیل خروشان مردم را نداشت. موجهای سیلآسایی که هر جمعه از جریان نمازگزاران فضیلتجو به سوی فیضیه جاری میشد، بسیار بیشتر از آن بود که در محدوده فیضیه بگنجد. به همین سبب، مکان نماز جمعه از فیضیهبه مسجد امام حسن عسکری علیه السلام انتقال یافت. این تغییر مکان نه تنهااز شمار نمازگزاران و کمالجویان نکاست، بلکه رونق و نشاط نورافزای نماز را صدچندان ساخت و همچنان به جمعیت نمازگزاران افزود. حتی تعداد قابل توجهیاز علاقهمندها را از شهرهای مجاور تهران و اراک مجذوب خود کرد و مردم بدون توجه به محدودیت وسیلههای نقلیه آن روز، به هر زحمتی که بود، خود را به این نماز جمعه میرساندند».1
1. نماز ابرار، ص 42؛ سید محمدتقی خوانساری، بر چشمهساران حضور، ص 62.
ادامه مطلب