معانی باطنیه که روح نماز است
معانی باطنیه که روح نماز است
انسان در نماز از دنیای مادی خویش فارغ شده و رو به سوی عبودت می گذارد و در این بین تمام رسوم عبودیت را مورد تمرین و ممارست قرار می دهد چرا که در نماز مواردی باید مورد دقت و توجه قرار گیرد. از این موارد با عنوان معانی باطنیه نماز یاد می شود. معانی باطنیه نماز را می توان هفت مورد نام برد: اخلاص و نیت قربت و خلو از ریا، خشوع ظواهر و جوارح، فهم معانی که بیان می شود، حضور قلب، تعظیم، خوف و اضطراب از عظمت خداوند، امید به رحمت خداوندی، حیائی که از تصور گناهان و قصور و بی قدری خود حاصل شده .
همانا نماز، گناهان را چونان برگهاى پاییزى فرو مىریزد، و غل و زنجیر گناهان را از گردنها مىگشاید( نهج البلاغه/ دشتی) و از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت هست که فرمودند: هر كه دو ركعت نماز گزارد و در نماز حضور قلب داشته باشد و متوجه باشد كه چه مىگوید، از نماز كه فارغ شود براى او گناهى نیامرزیده نماند
منبع: تبیان
ادامه مطلب
چرا اصلاح امور به نماز بستگی دارد؟
چرا اصلاح امور به نماز بستگی دارد؟
نماز بهترین جلوه و ظهور بندگی انسان است و در روایات متعدد بدان تأکید شده است، امام صادق علیه السّلام فرمود: نخستین چیزى كه در روز قیامت بنده براى آن مورد حسابكشى قرار میگیرد و بآن رسیدگى میكنند نماز است، اگر نماز پذیرفته شد سایر اعمالش نیز بتفضّل [از او] پذیرفته مىشود، و هر گاه نماز مقبول نیفتاد و به بنده باز گردانده شد باقى اعمالش نیز مردود و باز گردانده خواهد شد. ( من لا یحضره الفقیه / ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر / ج1 / 310) از این رو نماز است که میزان قبولی سایر اعمال عبادی قرار می گیرد. اما نماز چه ویژگی داشته که از چنین جایگاهی در میان سایر اعمال برخوردار است.
نماز نوعی تمرین بندگی است اگر این تمرینات به طور دائم و مرتب دنبال شده و درست و دقیق انجام گرد مطمئنا ثمرات قابل توجهی با خود به همراه خواهد داشت. نماز آتشی که بر خرمن دل و جان آدمی افتاده را خاموش ساخته و چون آبی پاک کننده زشتی ها و ناپاکی ها را از او دور می سازد. از طریق امام صادق علیه السّلام نقل شده كه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: وقت هیچ نمازى فرا نمىرسد، مگر اینكه منادیى [یا فرشتهاى] در پیشگاه خدا ندا مىكند: اى مردم، بپاخیزید به سوى خاموش كردن آتشهایى كه بر پشت خویش شعلهور ساختهاید، و آنها را با نمازتان فرو نشانید. ( ادب حضور (ترجمه فلاح السائل ص277 )
ادامه مطلب
ترسیم جذابیتهای نماز
ترسیم جذابیتهای نماز
هنگامی که انسان از زیبائیها و جذابیتهای عبادات به ویژه نماز که ستون دین است، آگاه شود، پایبندی و توجه به آن فزونی مییابد و میکوشد به نحو احسن آن را به جا آورد. برای روشنتر شدن این موضوع ذکر برخی از بیانات نورانی حضرات معصومین علیهمالسلام ضرورت دارد.
پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) در این خصوص میفرماید: «نماز به نهری تشبیه شده که انسان روزی پنج بار در آن شستشو میکند و دیگر چرکی باقی نمیماند»[1] و یا فرمود: نور و روشنی چشم من در نماز است.[2]
امام علی(علیه السلام) در این باره فرمود: «مردم نماز را بر عهده گیرید و آن را حفظ کنید، زیاد نماز بخوانید، و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید… همانا نماز، گناهان را چونان برگهای پاییزی فرو میریزد و غُل و زنجیر گناهان را از گردنها میگشاید…» [4]
امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: «و به هنگام نماز، مقام واصلان به منازل والای آن و حافظان ارکانش را بر ما ارزانیدار، آنان که نماز را در اوقات مخصوصش بنا بر سنّت بنده و پیامبرت که درود تو بر او و آلش باد در رکوع و سجود و همه فضیلتهایش با کاملترین و تمامترین طهارت، و روشنترین و رساترین خشوع، به جای میآورند.»[6]
«نماز به نهری تشبیه شده که انسان روزی پنج بار در آن شستشو میکند و دیگر چرکی باقی نمیماند»
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «هر که این نمازهای پنجگانه واجب را بر پا دارد و بر وقتهایش مواظبت نماید، خداوند را در روز رستاخیز در حالی دیدار کند که او را از جانب خداوند پیمانی باشد و خدا او را به سبب آن پیمان به بهشت در آورد و هر که در وقتهایش نماز را بر پا ندارد، پس او را چنان باشد که اگر خدا خواهد او را ببخشاید و چون خواهد او را عذاب کند.»[7]
پینوشتها:
[1]. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 3 ، ص 7، نهج البلاغه، خطبه 199، ص 307.
[2]. مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 77.
[3]. متقی هندى، کنزالعمّال فی السنن و الافعال، ج 7 ص 279.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 199، ص 307.
[5]. دشتى، مجموعه نهجالحیاه (فرهنگ سخنان امام حسن (ع) ) ،ص 547 ، 548.
[6]. صحیفه کامله سجادیه، دعای 44 ، ص 287.
[7]. شیخ صدوق ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 79.
ادامه مطلب
تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود
تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود
در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء که از بزرگانِ علما در قرن سیزدهم و ساکن نجف اشرف بوده، آمده است:
در یکی از شب ها برای «تهجّد» برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرد و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آن جا نماز بخوانیم. فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعتِ شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت: من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید؛ بعداً مشرّف می شوم.
فرمود: نه، من این جا ایستاده ام؛ مهیّا شو که با هم برویم. آقازاده، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند آنجا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقتِ شب برای چه این جا نسته است؟ گفته: برای تکدّی از مردم.
فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذاران، عاید او گردد؟ گفت: احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان). مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرده است. آیا تو، به اندازه ی این شخص، به وعده های خدا درباره ی شب خیزان و متهجّدان اعتماد نداری که فرموده است: «فَلا تَعلَمُ نَفسٌ مَّا أُخفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعیُنٍ» - هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمّی که مایه ی روشنی چشم هاست برای آنها نهفته شده –(سجده/17).
گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.
منبع: شب مردان خدا، ص 44-45
ادامه مطلب