وسط عراقی ها ایستادیم و نماز خواندیم
وسط عراقی ها ایستادیم و نماز خواندیم
به اتفاق اکبر و یکی از برادران، برای شناسایی ارتفاعات صعب العبور منطقه حرکت کردیم. مدت ها راه رفتیم، از کمین عراقی ها گذشتیم، نزدیک ظهر حسابی خسته شدیم. سربازان عراقی بالای سرمان بودند. ناگهان ایستاد، به آسمان و به ساعتش نگاه کرد و گفت: وقت نماز است. گفتم: خیلی خسته هستیم، بعداً نماز می خوانیم، الان وسط عراقی ها هستیم. با تندی گفت: ما فقط برای نماز خواندن، سختی جنگ را تحمل می کنیم و اکنون همه با هم نماز می خوانیم. وسط عراقی ها ایستادیم و نماز خواندیم.1
1. همان، ص 28، خاطره رضا محمدی از شهید اکبر محمد حسینی.
ادامه مطلب
خودش به عنوان امام جماعت ایستاد و اولین نماز جماعت را اقامه کردیم
خودش به عنوان امام جماعت ایستاد و اولین نماز جماعت را اقامه کردیم
وقتی وارد مهاباد شد، بلافاصله یکی از اتاق ها را به عنوان نمازخانه در نظر گرفت. اتاق را تزیین کرد. تعدادی حدیث با خط خوش نوشت و به دیوار زد. خودش به عنوان امام جماعت ایستاد و اولین نماز جماعت را در سپاه مهاباد اقامه کردیم.1
1. عباس میرزایی، افطار سرخ، ص 56، خاطره سید احمد مهدوی از شهید محمد طائی.
ادامه مطلب
به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد
به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد
به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد. همیشه با شنیدن صدای اذان، دست از کار می کشید. یک روز پارچه نوشته ای را به اتاق آورد. از من و یکی از همکاران خواست دو طرف پارچه را بگیریم و آن را روی دیوار اتاق ثابت نگه داریم. ظاهراً قصد داشت اصلاحاتی روی نوشته های پارچه انجام دهد، خیلی هم عجله داشت. دو طرف پارچه را گرفتیم. برای آوردن رنگ از اتاق بیرون رفت، همان موقع صدای اذان به گوش رسید. مدتی به همان حال ماندیم، کم کم دستهایمان خسته شد. پارچه را به همکارم دادم و از اتاق بیرون آمدم. محمد به نماز ایستاده بود. بعد از آن همه عجله و شتاب، اینک به آرامی نماز می خواند.1
1. همان، ص 54، خاطره سید محمد واعظی نژاد از شهید محمد طائی.
ادامه مطلب
اولین فردی بود که بچه ها را نیمه شب بیدار می کرد تا نماز شب بخوانند
اولین فردی بود که بچه ها را نیمه شب بیدار می کرد تا نماز شب بخوانند
ساده لباس می پوشید؛ این موضوع برای ما که می دانستیم مدت ها در آمریکا زندگی کرده است تعجب آور بود. عقیده داشت باید ساده، ولی تمیز بود تا بتوان با مردم ارتباط برقرار کرد. تا پاسی از شب کار می کرد بعد نماز شب می خواند. روی موکت می خوابید. کارهایش را روی زمین انجام می داد و گاهی از یک میز کوچک استفاده می کرد. با وجود مشغله زیاد، خواندن قرآن و نهج البلاغه را از یاد نمی برد. اهل برنامه ریزی بود. حداکثر استفاده را از زمانی می برد. همیشه لبی خندان داشت و با خوش رویی با همکاران و ارباب رجوع برخورد می کرد. اولین فردی بود که بچه ها را نیمه شب بیدار می کرد تا نماز شب بخوانند.1
1. همان، ص 40، خاطره رضا ایران منش از شهید محمد طائی.
ادامه مطلب