نماز آن است که جلوی بدیها را بگیرد
نماز آن است که جلوی بدیها را بگیرد
اگر معاذ الله کسی در عین حالی که نماز میخواند دست به تباهی میزند و آلوده میشود این مطمئن باشد که نماز او گر چه صحیح است، لکن مقبول نشد، زیرا ماهیت نماز هر چند اعتباری است ماهیت امر اعتباری به یک حقیقت تکیه میکند و آن نورانیت دل است و نورانیت دل مانع آلوده شدن است، زیرا کوثر جلوی تکاثر را میگیرد.
دین کوثر است، اطاعت خدا کوثر است، قرآن و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) کوثر است و نماز ستون دین است، ستون دین کوثر خواهد بود و کوثر جلوی هر تکاثری را میگیرد.
بنابراین اگر خواستیم ببینیم نماز ما مقبول شد یا نه، اثر تربیتی او را کامل در خود محاسبه کنیم و ارزیابی کنیم «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر».
منبع :بیانات آیتالله جوادی آملی
ادامه مطلب
عبادت و کمک به مردم محروم جامعه
عبادت و کمک به مردم محروم جامعه
قرآن می فرماید:«به بندگان مؤمنم بگو: نماز را بپای دارند و در نهان و آشکار از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند.»[1] و در جایی دیگر در وصف نمازگزاران می فرماید:«آنها در اموالشان برای تقاضا کنندگان و محرومان حق معلومی را پرداخت می کنند»[2] پس معلوم می شود که یک نماز گزار واقعی کسی است که در حالی که مواظبت بر اعمال و رفتار شخصی خود و عبادات خود دارد از مردم و محرومان جامعه فاصله نگرفته و از کمک و دستگیری افراد نیازمند و ناتوان غافل نیست و همواره با اعطاء صدقات واجب(زکات و خمس) و صدقات مستحبی و هر کمکی که از دستش برآید برای نیازمندان کوتاهی نمی ورزد.
پی نوشت ها:
[1]سوره ابراهیم، آیه ۳۱.
[2]معارج آیات ۲۴ و ۲۵.
ادامه مطلب
نماز؛ وسيله تقرب به خدا و معراج معنوي
نماز؛ وسيله تقرب به خدا و معراج معنوي
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ميفرمايد: «إنّ الصّلاةَ قُربانُ المُؤمِنِ؛ نماز، وسيله تقرب مؤمن به خداست.»1
همچنين، در روايتي ديگر ميخوانيم: «الصَّلاةُ مِعْراجُ المؤمِنِ؛ نماز، معراج (سفر معنوي) شخص باايمان به سوي
خداوند است.»2
امام صادق عليهالسلام نيز در اين باره ميفرمايد: «الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ؛ نماز، موجب تقرب هر پرهيزكاري به خداوند
است».3
در حقيقت، راز نماز، حصول به معراج حقيقي و قرب معنوي و وصول به مقام فناي ذاتي است.4
پی نوشت ها:
1. كنزالعمال، ج 7، ص 287، ح 18907.
2. جلالالدين سيوطى، الجامع الصغير، بيروت، دارالفكر، 1401 هـ . ق، چ 1، ج 1، ص 314، ح 2055.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 208، ح 77.
4. ميرزا جواد آقاى تبريزى، اسرارالصلاة، ترجمه: جواد محدثى، ص 37.
ادامه مطلب
نماز عامل افزايش رزق و روزي
نماز عامل افزايش رزق و روزي
مرد كاسب در گوشه اي از مغازه، آرام نشسته بود. مدام به ساعت خيره ميشد و خود را مشغول ميكرد. زمان ميگذشت، ولي از مشتري خبري نبود. با اينكه مغازه او در نزديكي حرم حضرت امام رضا عليهالسلام قرار داشت و در جاي شلوغ شهر مشهد، اين اتفاق باورنكردني بود. در همان لحظه، صدايي او را به خود آورد. صدا آشنا بود. صداي يكي از دوستان وي كه در مغازه روبهرو كار ميكرد. آنها سالها بود كه همديگر را ميشناختند. گويي براي درد دل و انديشيدن چارهاي به آنجا آمده بود. آن دو گرم صحبت شدند. اولي گفت: «خيلي عجيب است، ميبيني، هجوم مشتري را بر سر مغازههاي ديگر. خوب در ميآورند. گويي امام رضا عليهالسلام، تنها آنها را ميبيند. كاش گوشه چشمي نيز به ما داشت.» دومي گفت: بايد چارهاي بينديشيم. در اين اوضاع بازار، اگر نجنبيم حتماً ورشكست ميشويم و به زودي به فقر و فلاكت ميافتيم».
دوستش فكري كرد و به او گفت: «بهتر است براي مشورت و حل مشكلمان برويم خدمت آيت اللّه شيخ حسنعلي اصفهاني، كسي كه همه او را به علم و تقوا و كرامت ميشناسند. خيليها مشكلشان رفع شده است».
آن دو مرد مغازه را بستند و به نزد ايشان رفتند تا شايد مشكل كار و كاسبيشان حل شود. وقتي به منزل آيت اللّه رسيدند، در باز بود. وارد حياط شدند. صدق و صفاي آن منزل بر رويشان اثر گذاشته بود. وقتي به اندرون وارد شدند، عده زيادي را ديدند كه هر كدام براي انجام كار يا رفع مشكلي خدمت ايشان رسيده بودند. همه به انتظار نشسته بودند. آنان نيز به صف منتظران پيوستند. هركه ميرفت، راضي و شادمان برميگشت و پاسخ معمايش را مييافت. تا اينكه نوبت به آن دو رسيد. به خدمت آقا رفتند، هنوز سخني نگفته بودند.
ناگهان شيخ از ميان جمعيت، خطاب به اولي گفت: «تو بايد كاري را انجام دهي كه آن را ترك كردهاي» و به دومي نگاهي انداخت و گفت: «تو هم كاري را كه انجام ميدهي، ترك كن.» بيآنكه چيز ديگري بگويد. به آنها فرصت سخن گفتن نداد و در ادامه گفت: «حالا برويد و به وظايف خود عمل كنيد تا وضع شما بهتر شود».
آنان خاموش ماندند و مجلس را ترك كردند. چون ديگر حرفي باقي نمانده بود. آن دو به گناه خود آگاه بودند. اولي گفت: «من ميدانم كه چه كاري را بايد انجام ميدادم و ندادم، من نماز نميخواندم و تو نيز شرابخوار بودي كه از اين لحظه به بعد نبايد بخوري.» در همان لحظه آن دو پيمان بستند كه به سفارش شيخ عمل كنند و وظايف ديني خود را به جاي آورند كه صلاح و خير دنيا و آخرت در اين بود.
زندگي آن دو روز به روز بهتر شد و هر دو به لطف پروردگار، از ورشكستگي نجات يافتند و هميشه شاكر اين لطف پروردگار بودند.1
1. على مقدادى اصفهانى، نشان از بی نشانها، تهران، جمهورى، 1371، ص 57.
ادامه مطلب