تفسير قنوت

تفسير قنوت
 
http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/05428499604692429535_thumb.png


قنوت ، در لغت به معناى اطاعت همراه با خضوع است . چنانكه خداوند خطاب به حضرت مريم مى فرمايد: (يا مَرْيَمُ اقْنُتى لِرَبِّك )[1]

اما مراد از قنوت درنماز، همان دعائى است كه در ركعت دوّم هر نماز مى خوانيم . امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (و تَبَتَّلْ اِلَيْهِ تَبْتيلاً)[2] مى فرمايد مراد از ((تبتّل )) آن است كه در نماز دستها را به دعا بلند كنيم .[3] ((تبتّل )) در لغت بمعناى قطع اميد از غيرخداست .[4]

قرآن كه به ما سفارش مى كند: (اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً)[5] پروردگار خويش را در حال زارى و نهان بخوانيد، يكى از نشانه هاى تضرّع و زارى بدرگاه الهى ، دست بلندكردن به دعاست .[6] انسان فقير دست خود را بسوى بى نياز مطلق دراز مى كند و فقط از او مى خواهد و دل از غير او مى شويد.

گرچه قنوت در نماز مستحب است ، اما به قدرى مورد توجه است كه امام رضا عليه السلام در نامه اى به ماءمون مى نويسند: قنوت يك سنّت واجب در تمام نمازهاى شبانه روزى است [7]، كه البتّه مراد امام تاءكيد بر اهميت قنوت است . چنانكه اگر انسان آنرا قبل از ركوع فراموش كرد، مستحب است بعد از ركوع قضا نمايد و اگر در سجده يادش آمد بعد از سلام آنرا قضا كند.

در آداب قنوت آمده است : دستها را تا برابر صورت بالا بياوريد، كف دستها رو به آسمان باشد، دو دست را كنار هم قرار دهيد و بجز انگشت شصت ، باقى انگشتان را بهم بچسبانيد. بهنگام خواندن دعا به كف دست خود نگاه كنيد و دعا را بلند بخوانيد، البتّه نه به حدّى كه امام جماعت آن را بشنود.[8]

قنوت ، دعاى خاصى ندارد و انسان مى تواند هر دعايى بخواند، چنانكه لازم هم نيست دعا به عربى باشد و مى توان در قنوت ، حاجات خود را به فارسى هم بيان كرد. البتّه روشن است كه دعاهاى قرآنى و يا دعاهائى كه معصومين عليهم السلام در قنوت خود مى خوانده اند از فضيلت و اولويّت خاصى برخوردارند.

پی نوشتها

[1] - سوره آل عمران ، آيه 43.

[2] - سوره مزمّل آيه 8.

[3] - وسائل ، ج 4، ص 912.

[4] - مفردات راغب .

[5] - سوره اعراف ، آيه 55.

[6] - معانى صدوق ، ص 369.

[7] - بحار، ج 82، ص 197.

[8] - مسائل قنوت در توضيح المسائل .

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 10 اسفند 1394  ] [ 6:48 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

رابطه ایمان با اطمینان قلب

رابطه ایمان با اطمینان قلب

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/05262800948639854924_thumb.png

از ظاهر سیاق برمی‌آید كه صدر آیه بیان ذیل آیه قبل است، یعنی بیان جمله در (من اناب) است و می‌فهماند انابه همان ایمان و اطمینان قلب است با ذكر خدا البته این از ناحیه عبد است كه او را آماده و مستعد می‌سازد برای اینكه مشمول عنایت و عطیه الهیه گردد.

همچنان كه فسق و اعراض از حق در طرف ضلالت خود زمینه را آماده برای اضلال خدایی می‌كند. و لذا می‌بینیم فرمود (و ما یضل به الا الفاسقین) و با آن گمراه نمی كند مگر تبهكاران را.

و نیز فرمودند:(فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین) به سوی باطل میل كردند خداوند هم دلهایشان را گریزان از حق و متمایل به باطل كرد و خدا مردم تبه‌كار را هدایت نمی‌كند.

و ایمان به خدا به صرف این نیست كه انسان بداند و درك كند كه خدا حق است زیرا مجرد دانستن و درك كردن ملازم با ایمان نیست،‌ بلكه با استكبار و انكار هم می‌سازد همچنان كه خودش فرمود:(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ) آن را انكار كردند در حالی كه دلهایشان بدان یقین داشت. و چون می‌دانیم ایمان با انكار نمی‌سازد. پس نتیجه می‌گیریم ایمان صرف ادراك نیست بلكه عبارت است از پذیرایی و قبول مخصوصی از ناحیه‌ نفس نسبت به آنچه درك كرده، قبولی كه باعث شود نفس در برابر آن ادراك و آثاری را كه اقتضاء دارد تسلیم شود و علامت دانستن چنین قبولی این است كه سایر قوا و جوارح آدمی نیز آن را قبول كند. مانند خود نفس در برابرش تسلیم شود.

اینجاست كه می‌بینیم بسیاری از اشخاص با علم و درك زشتی و پلیدی عملی مع ذلك به آن عمل اعتیاد دارند و نمی‌توانند خود را از آن باز دارند برای همین است كه قبح آن را تنها درك كرده‌اند ولی ایمان به آن ندارند و در نتیجه تسلیم درك خود نشدند.

و بعضی دیگر را می‌بینیم كه علاوه بر درك، تسلیم هم شده‌اند و بعد از تسلیم توانسته‌اند بدون درنگ دست از آن كار بردارند و این همان ایمان است.

در آیه مورد بحث آن را ایمان و اطمینان قلب نامیده و آن عبارت از این است كه آدمی خود را در قبول امر مقبول در امنیت ببیند و قلبش با آن تسكین و آرامش یابد و آن امر در قلبش راه پیدا كند و در آن‌ جایگزین شود بدون اینكه قلب مضطرب و یا روی گردان شود.

از همین جا معلوم می‌شود كه جمله (و تطمئن قلوبهم بذكر الله) عطف تفسیری بر جمله: و آمنوا است و در نتیجه می‌فهماند كه ایمان به خدا ملازم با اطمینان قلب به وسیله‌ یاد خدا است.

منبع سایت اندیشه قم


ادامه مطلب


[ دوشنبه 10 اسفند 1394  ] [ 6:46 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تأثیر یاد خدا بودن

تأثیر یاد خدا بودن

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/03%D8%AF%D8%B9%D8%A7.jpg

بنابراین هر وقت كه دل آدمی به یاد خدا بیفتد اولین اثری كه از خود نشان می‌دهد این است كه ملتفت مقصودها و تقصیرها و گناهان خود گشته،‌ آن چنان متأثر شود كه عكس العملش در جوارح لرزه اندام باشد دومین اثرش این است كه متوجه پروردگارش می‌شود كه هدف نهائی فطرت اوست و در نتیجه خاطرش سكونت یافته و به یاد او دلش آرامش می‌یابد.[1]

[1] - المیزان، ج 11، ص 543، 545.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 10 اسفند 1394  ] [ 6:44 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

بهترین حالات در سجده

بهترین حالات در سجده
 
http://file.tebyan.net/a433b6090c/68323983033099517139_thumb.jpeg.png

كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ . [1]

چنان نیست (كه آن طغیانگر می‌پندارد) هرگز او را اطاعت مكن، و سجده نما و (به خدا) تقرب جوی.
سجده كن و تقرّب جوی؟

به دنبال بحثی كه در آیات گذشته پیرامون طغیانگران كافر و مزاحمت آنها نسبت به پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نماز گزاران آمده بود، در این آیات آنها را زیر رگبار شدید‌ترین تهدیدها گرفته می‌فرماید:

چنان نیست كه او می‌پندارد (گمان می‌كند می‌توان پا بر گردن پیغمبر به هنگام سجده بگذارد و او را از این برنامه الهی باز دارد).

ـ در روایتی از ابن عباس آمده است كه روزی ابو جهل نزد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد در حالی كه حضرت نزدیك مقام ابراهیم مشغول نماز بود، صدا زد مگر من تو را از این كار نهی نكردم؟ حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او بانگ زد و او را از خود راند.

ابو جهل گفت: ای محمّد! بر من بانگ می‌زنی، و مرا می‌رانی؟ تو نمی‌دانی قوم و عشیره‌ من در این سرزمین از همه بیشتر است.

در آخرین آیه‌ این سوره كه آیه‌ سجده است می‌فرماید:(چنان نیست كه او می‌پندارد و اصرار بر ترك سجده تو دارد).

ـ (هرگز او را اطاعت مكن و به درگاه پروردگارت سجده كن و به او تقرب جوی: لا تطعه و اسجد و اقترب).

ابو جهل‌ها كوچكتر از آنند كه بتوانند مانع سجده تو شوند، و یا در راه پیشرفت آئینت سنگ بیندازند و مانع ایجاد كنند، تو با توكّل بر پروردگار و نیایش و عبادت و سجده، در این مسیر گام بردار و هر روز به خدای خود نزدیك و نزدیكتر شو.

ضمناً از این آیه به خوبی استفاده می‌شود كه (سجده) باعث قرب انسان در درگاه است، و لذا در حدیثی از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌خوانیم كه فرمود: (اقرب ما یكون العبد من الله اذا كان ساجدا) نزدیكترین حالت بنده به خداوند زمانی است كه در سجده باشد.

البته می‌دانیم طبق روایات اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ چهار سجده واجب در قرآن داریم (الم سجده) و (فصلت)و (النجم) و در اینجا (سوره علق) و بقیه سجده‌های قرآن مستحب است.[2]

در المیزان آمده:

امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمود: نزدیكترین حال بنده به خدا حالت سجده او است.

(اقترب) امر از مصدر اقتراب است، كه به معنای تقرّب به خدای تعالی است.[3]

________________
[1] - علق / 19
[2] - تفسیر نمونه، ج 27، سوره علق، آیه 19، ص 170 ـ 174.
[3] - تفسیر المیزان، ج 20، ص 790.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 10 اسفند 1394  ] [ 6:11 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]