تارکين نماز را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد
تارکين نماز را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد:
1. ترک نماز از روي انکار: يعني نماز را که يکي از ضروريات دين است، واجب ندانسته و خود را موظف و مکلف به انجام آن نمي داند، چنين شخصي است.
2. ترک نماز از روي سهل انگاري و بي اعتنايي: اين قبيل افراد با ترک نماز، مرتکب گناه کبيره شده و فاسق مي گردند.
3. ترک نماز در بعضي اوقات: اين اشخاص در اثر ضعف ايمان و بي توجهي به آخرت، گاهي نماز خوانده و گاهي ترک مي کنند و يا اين که نماز را در وقتش بجا نمي آورند، اينان هرچند مانند دو قسم ديگر نيستند، لکن از روايات اين گونه استفاده مي شود که از ضايع کنندگان نمازند. چنانکه اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: «هيچ عملي به پيشگاه خداوند محبوب تر از نماز نيست، پس چيزي از امور دنيا، شما را از خواندن نماز اول وقت باز ندارد، زيرا خداوند تعالي مذمّت نموده قومي را و فرموده: واي بر آن نمازگزاراني که از نمازشان غفلت کنند و در انجام آن در اول وقت مسامحه ورزند و عمداً تأخير اندازند»(1).
4. ترک واجبي از واجبات نماز: يعني نماز مي خواند، اما نه آن نمازي که از او خواسته اند، بلکه نمازي که در لباس يا مکان غصبي خوانده شده و يا قرائت و اذکار واجبي را غلط مي خواند. از ظاهر روايات چنين احتمال مي رود که اين قبيل افراد نيز از ضايع کنندگان نماز به شمار مي روند. رسول خدا(ص) فرمود: «دزدترين دزدها کسي است که از نمازش بدزدد، گفته شد: يا رسول الله، چگونه از نمازش مي دزدد؟ فرمود: رکوع و سجود آن را تمام انجام نمي دهد»(2).
طبق آنچه گفته شد، نماز نشانه ي مليّت اسلام است، اگر کسي عمداً آن را ترک کند از دايره ي اسلام خارج شده و قطعاً به آتش دوزخ الهي گرفتار خواهد آمد.
منبع:نشريه قدر
پى نوشتها :
1. وسائل الشيعه، جلد3، صفحه ي82 .
2. مستدرک الوسائل، جلد1، صفحه ي172
ادامه مطلب
تفسيرى برای اذان واقامه از اميرالمؤمنين (عليه السلام )
تفسيرى برای اذان واقامه از اميرالمؤمنين (عليه السلام )
امام حسين (عليه السلام ) فرمود: در مسجد نشسته بوديم كه مؤ ذن براى اذان بالاى مناره رفت و شروع به گفتن اذان كرد، گفت : الله اكبر الله اكبر.
اشك از ديدگان پدرم امير المؤ منين (عليه السلام ) فرو ريخت و ما نيز از گريه او شروع به گريه كرديم . مؤ ذن اذان خود را تمام كرد. امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمود: مى دانيد مؤ ذن چه مى گويد. گفتيم : خدا و پيامبر و وصى پيامبرش مى دانند. فرمود: اگر بدانيد چه مى گويد لضحكتم قليلا و لبكيتم كثيرا كم خواهيد خنديد و زياد گريه خواهيد كرد.
الله اكبر معنى هاى زيادى دارد. يكى از آنها كه مؤ ذن مى گويد خدا بزرگتر است مربوط به قدم و ازليت و ابديت و علم و قوت و قدرت حلم و كرم و جود و عطا كبريايى اوست . وقتى مؤ ذن مى گويد الله اكبر او اعتراف مى كند كه خلق و امر، مربوط به خداست و با اراده او جهان هستى به وجود آمده و هر چه جهانيان دارند از اوست و همه به سوى او باز مى گردند. او قبل از هر چيز بوده و بعد از همه چيز خواهد بود.
پيوسته او بر تمام جهان حاكم است به طورى كه درك نمى شود و در همه اشياء است به صورتى كه نمى توان محدودش نمود. فهو الباقى و كل شى دونه فان او پايدار است و همه جهانيان غير از او فانى است .
معنى دوم الله اكبر يعنى عليم و خبير است ؛ آنچه بوده و آنچه خواهد بود مى داند گر چه هنوز نيامده باشد.
معنى سوم الله اكبر يعنى قادر بر هر چيزى است و آنچه را بخواهد، بر آن قدرت دارد. در قدرتش قوى است و بر جهان مخلوقات مقتدر است . قدرت در ذات اوست و بر تمام اشياء به طور عمومى قدرت دارد. هر چيزى را بخواهد با يك اراده بوجود مى آيد فانما يقول له كن فيكون .
معنى چهارم الله اكبر در ارتباط با حلم و كرم اوست يحلم كانه لا يعلم و يصفح كانه لايرى و يستر كانه لايعصى ، لايعجل بالعقوبه كرما و صفحا و حلما چنان حلم مى ورزد (نسبت به خطا كار) كه گويى خبر ندارد. و چنان چشم مى پوشد از گنهكار كه گويى نمى بيند و چنان پرده پوشى مى كند كه گويى عمل خلافى نشده . بواسطه كرم و گذشت و حلمى كه دارد، در كيفر دادن عجله ندارد.
معنى پنجم در الله اكبر يعنى با جود و پر عطا است و كريم فعال است .
معنى ششم الله اكبر از خداوند نفى كيفيت مى كند، گويا مى گويد: خداوند اجل و برتر از آن است كه ستايشگران بتوانند آنچنان كه هست او را ستايش كنند؛ زيرا آنها به قدر فهم و درك خود او را مى ستايند لا على قدر عظمته نه به اندازه عظمت و جلال او. علوا كبيرا خداوند بزرگتر از آنكه ستايشگران بتوانند او را چنانكه هست بستايند.
معنى هفتم الله اكبر مى گويد كه خداوند اعلى و اجل است . او بى نياز از جهانيان است . نيازى به اعمال بندگان خويش ندارد.
اما اشهد ان لا اله الا الله معنايش اين است كه گواهى بر يكتايى خدا صحيح نيست مگر معرفت قلبى باشد (نه ، تنها اعتراف با زبان ) گويا مى گويد: مى دانم معبودى جز خداى متعال نيست و هر معبودى جز خدا باطل است و با زبان خويش اقرار مى كنم به آنچه اعتقاد دارم لا اله الا الله و گواهى مى دهم كه پناهى جز او نيست و هيچ راه نجاتى از شر شروران و فتنه فتنه انگيزان وجود ندارد جز توجه به ساحت مقدس او.
در مرتبه دوم كه مى گويد اشهد ان لا اله الا الله يعنى هدايت كننده اى جز خدا نيست و راهنمايى جز او وجود ندارد. خدا را گواه مى گيرم به اينكه من معتقدم لا اله الا الله . آسمان نشينان و ساكنان زمين و تمام فرشتگان جهان و همه جهانيان و همه كوهها و درختها و جنبندگان و هر تر و خشكى را گواه مى گيرم به اينكه شهادت مى دهم خالقى جز خداى يكتا نيست و هيچ رازق و معبود و زيان بخش و سود رسان و گيرنده و رها كننده و عطا كننده و مانع و دفاع كننده و خير خواه او كافى و شفا دهنده و مقدم . موخرى وجود ندارد جز خداى يكتا الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين . خلق و امر از اوست ، برتر و منزه است پروردگار جهانيان .
اما اشهد ان محمدا رسول الله مى گويد: خدا را گواه مى گيرم كه محمد بنده و پيامبر و نبى و وصى و برگزيده اوست . او را با دلايل آشكار و دين حق براى ارشاد تمام جهانيان فرستاده ، فرستاده تا بر تمام اديان پيروزش كند، گر چه مشركين را بد آيد.
تمام آسمان نشينان و ساكنان زمين از پيامبران و مرسلين و ملائكه تا همه انسانها را گواه مى گيرم بر اينكه شهادت مى دهم محمد سيد و سرور اولين و آخرين است .
در مرتبه دوم مى گويد گواهى مى دهم انسان نيازى به ديگرى ندارد جز نياز به خداى يكتا و قهار كه بى نياز از تمام جهانيان است . او محمد را بشير و نذير و دعوت كننده بسوى خدا و چراغ روشن راهنما بسوى مردم گسيل داشته است فمن انكره و جحده و لم يؤ من به ادخله الله عزوجل نار جهنم خالدا مخلدا لاينفك عنه ابدا هر كس منكر رسالت او باشد و قبول نكند و ايمان نياورد، خداوند او را براى هميشه وارد جهنم مى نمايد و هرگز از آن رهائى ندارد.
اما حى على الصلوة يعنى بشتابيد بسوى بهترين عملتان و بسوى دعوت خدايتان ، سرعت بگيريد بسوى مغفرت پروردگارتان و خاموش كردن آتشى كه بر پشت خود افروخته ايد و آزاد كردن خويشتن از بار سنگين گناهانى كه مرتكب شده ايد، تا خداوند گناهان شما را بپوشاند و بيامرزد و تبديل به حسنه نمايد، او خداوند كريم و ذوالفضل عظيم است ، اينك به ما مسلمانان اجازه داده به در خانه اش برويم و در پيشگاهش بايستم .
در مرتبه دوم مى گويد: قوموا الى مناجات ربكم و عرض حاجاتكم على ربكم و توسلوا اليه بكلامه و تشتفقوا به و اكثروا الذكر و القنوت و الركوع و السجود و الخضوع و الخشوع و ارفعوا اليه حوائجكم فقد اذن لنا فى ذلك .
اينك آماده شويد براى مناجات با خدا و عرض نياز و حاجات خود بر او. از كلام خودش مدد بگيريد و آن را واسطه قرار دهيد. بسيار يادش كنيد و زياد قنوت و ركوع و سجود و خضوع و خشوع داشته باشيد. اينك جاجات خود را به در خانه او ببريد، خودش اجازه به ما داده (حركت كنند).
اما حى على الفلاح يعنى روى آوريد به زندگى پايدار و نجات هميشگى ، روى آوريد به حياتى كه مرگ ندارد و نعمتهايى كه فناپذير نيست و قدرتى كه زوال ندارد و به نشاطى كه حزن ندارد و انيسى كه با او وحشت وجود ندارد و نورى كه ظلمت با آن نيست و گشايشى كه تنگى در آن راه ندارد و بهجت و سرورى كه پايان ندارد و ثروتى كه فقر در آن نيست و صحتى كه بيمارى در آن نباشد و عزتى كه ذلت و قدرتى كه ضعف نمى پذيرد. اينك بشتابيد به سوى سرور دنيا و آخرت و نجات در آن .
در مرتبه دوم كه مى گويد: حلى على الفلاح اعلام مى كند سبقت بگيريد به آنچه شما را دعوت كردم ، به كرامت بى پايان ، منت عظيم ، نعمت با ارزش ، فوز عظيم و نعمت ابد در جوار محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) در جايگاه راستان و پيشگاه پروردگار توانا.
اما مؤذن كه مى گويد: الله اكبر اعلام مى كند كه خداوند بزرگتر از آن است كه بنده اش بداند چه مقام و منزلتى تهيه ديده است براى بنده اى كه دعوتش را اجابت نمايد، اطاعت كند و معرفت پيدا كند، عبادت نمايد و به ياد او باشد، به ذكرش مشغول شود، دوستش بدارد، به او انس بگيرد، اطمينان و وثوق به او پيدا كند، بيم از او و اميد به او داشته باشد، مشتاق پروردگارش باشد و رضايت به حكم و قضايش دهد.
در مرتبه دوم كه مى گويد: الله اكبر اعلام مى كند خداوند اجل از آن است كه احدى مقدار كرامتش را نيست به اوليايش و عقوبتش را نسبت به اعدائش و عفو غفران و نعمتش را نسبت به كسانى كه دعوتش را پذيرفته اند و پيامبرش را گرامى داشته اند و مقدار عذاب و سخت گيرى اش را نسبت به منكرين نبوت و مخالفين او بداند.
اما گفتن لا اله الا الله معنى اش اين است كه لله الحجة البالغه بالرسول و الرساله و البيان و الدعوة . خداوند حجت را تمام نموده با رسول و رسالت و با بيان و دعوت . او بزرگتر از آن است كه كسى بتواند دليلى براى عدم گرايش خود بياورد. هر كه پذيرا شد داراى نور و كرامت است و هر كه منكر شد، خداوند بى نياز از جهانيان است و او سريعترين حسابگران است و معنى قد قامت الصلوة در اقامه اين است كه حان وقت الزيارة و المناجاة و قضاء الحوائج و درك المنى و الوصول الى الله عزوجل و الى كرامته و غفرانه و عفوه و رضوانه
هنگام ديدار رسيد و هنگام مناجات و برآورده شدن حاجات و رسيدن به آرزوها شد و هنگام رسيدن به پيشگاه پروردگار و عنايت و آمرزش و عفو و رضايت خدا رسيد. (خدايا به همه دوستان امير المؤ منين (عليه السلام ) توفيق قدر دانى از اين موهبت را عنايت فرما).
قال الصدوق (رحمه الله ) انما ترك الراوى ذكر حلى على خير العمل لتقية راوى ذكر حى على خير العمل را از جهت تقيه ترك كرده است (كه عمر از گفتن اين ذكر مانع شده بود زيرا مدعى بود اگر مردم بدانند نماز بهترين عمل است ديگر به جهاد روى نمى آورند.
در روايت ديگر از امام صادق (عليه السلام ) سؤ ال شد از حى على خير العمل فرمود: خير العمل الولاية بهترين عمل ولايت است . در خبر ديگر مى فرمايد خير العمل بر فاطمة و ولدها بهترين عمل ، نيكى به فاطمه زهرا (عليها السلام ) و فرزندان اوست .
علامه مجلسى در پايان خبر مى نويسد: اينكه امير المؤ منين (عليه السلام ) حى على خير العمل را نمى گفته ). تاءويل خير العمل به ولايت ، منافات ندارد با اينكه حى على خير العمل جزء فصول اذان باشد زيرا ولايت از بزرگترين شروط صحت نماز و قبول آن است .
يحتمل ان يكون المعنى ان الصلوة التى هى خير العمل هى ما كانت مقرونة بالولاية و بر فاطمة و ولدها صلوات الله عليهم .
ممكن است منظور اين باشد: نمازى كه خير العمل و بهترين كار است نمازى است كه مقرون به ولايت و بر و نيكى به فاطمه و فرزندان فاطمه (عليها السلام ) باشد.
اهميت اذان و اقامه از اين حديث روايت كاملا مشهود است :
از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه هر كس اذان و اقامه را بگويد پشت سرش دو صف از ملائكه به نماز مى ايستند اما كسى كه اقامه تنها را نگويد يك صف از ملائكه پشت سرش نماز خواهند خواند.
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در وصيتش نقل شده كه فرمود: اى اباذر خداوند افتخار مى كند نزد ملائكه بر سه نفر:
اول شخصى كه در سرزمين فقر و بيابان خشك ، صبحگاه اذان و سپس اقامه مى گويد بعد به نماز مى ايستد. خداوند به ملائكه مى فرمايد: ملائكه من تماشا كنيد بنده ام را، مشغول نماز است در حالى كه احدى جز من او را نمى بيند. آنگاه هفتاد هزار فرشته فرود مى آيند و پشت سر او نماز مى خوانند و تا صبح روز بعد براى او استغفار مى كنند...
اباذر اگر بنده اى در سرزمين فقر و بيابانى خشك وضو بگيرد يا تيمم كند بعد اذان و اقامه بگويد و نماز بخواند به ملائكه دستور مى دهد صفى پشت سر او ببندند كه سر و ته صف ديده نشود (از كثرت ) با ركوع او به ركوع مى روند و با سجده اش سجده مى كنند و دعايش را (آمين ) مى گويند. اباذر! اگر اقامه را تنها و بدون اذان بگويد، با او نماز نمى خوانند مگر همان دو فرشته اى كه ماءمور خودش هستند.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ان اهل السماء لايسمعون من اهل الارض شيئا الا الاذان .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اهل آسمان از اهل زمين چيزى جز اذان نمى شنوند.
منبع: ستاد اقامه نماز اراک
ادامه مطلب
نماز احتیاط
نماز احتیاط

کسی که نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از سلام نماز باید فورا نیت نماز احتیاط کند و تکبیر بگوید و حمد را بخواند و به
رکوع رود و دو سجده نماید. پس اگر یک رکعت نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد، و اگر دو رکعت نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از دو سجده یک رکعت دیگر مثل رکعت اول بجا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.
نماز احتیاط سوره و قنوت ندارد و باید نیت آن را به زبان نیاورد، و احتیاط واجب آن است که سوره حمد و "بسم الله " آن را هم آهسته بگوید.
اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد نمازی که خوانده درست بوده، لازم نیست نماز احتیاط را بخواند، و اگر در بین نماز
احتیاط بفهمد، لازم نیست آن را تمام نماید.
اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد که رکعت های نمازش کم بوده، چنانچه کاری که نماز را باطل می کند انجام نداده، باید آنچه از نماز را که نخوانده بخواند و برای سلام بی جا دو سجده سهو نماید، و اگر کاری که نماز را باطل می کند انجام داده، مثلا پشت به قبله کرده، باید نماز را دوباره بجا آورد.
اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده، مثلا در شک بین سه و چهار یک رکعت نماز احتیاط
بخواند، بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده، نمازش صحیح است .
اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز کمتر از نماز احتیاط بوده، مثلا در شک بین دو و چهار، دو رکعت نماز احتیاط بخواند، بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده، باید کسری نماز را به نماز متصل نموده و نماز را هم دوباره بخواند.
اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز بیشتر از نماز احتیاط بوده، مثلا در شک بین سه و چهار، یک رکعت نماز احتیاط بخواند، بعد بفهمد نماز را دو رکعت خوانده، چنانچه بعد از نماز احتیاط کاری که نماز را باطل می کند انجام داده، مثلا پشت به قبله کرده، باید نماز را دوباره بخواند و اگر کاری که نماز را باطل می کند انجام نداده، باید دو رکعت کسری نمازش را بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
اگر بین دو و سه و چهار شک کند و بعد از خواندن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده یادش بیاید که نماز را دو رکعت خوانده، لازم نیست دو رکعت نماز احتیاط نشسته را بخواند.
اگر بین سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته یا یک رکعت ایستاده را می خواند یادش بیاید که
نماز را سه رکعت خوانده، باید نماز احتیاط را تمام کند و نمازش صحیح است .
اگر بین دو و سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند پیش از رکوع رکعت دوم یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده باید بنشیند و نماز احتیاط را یک رکعتی تمام کند و بنابر احتیاط مستحب نماز را دوباره بخواند.
اگر در بین نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش بیشتر یا کمتر از نماز احتیاط بوده، چنانچه نتواند نماز احتیاط را مطابق کسری نمازش تمام کند بایدآن را رها کند و کسری نماز را بجا آورد و بنابر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند مثلا در شک
بین سه و چهار اگر موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته را می خواند یادش بیاید که نماز را دو رکعت خوانده، چون
نمی تواند دو رکعت نشسته را به جای دو رکعت ایستاده حساب کند به احتیاط واجب باید نماز احتیاط نشسته را رها کند و دو رکعت کسری نمازش را بخواند و نماز را هم دوباره بجا آورد.
اگر شک کند نماز احتیاطی را که به او واجب بوده بجا آورده یا نه چنانچه وقت نماز گذشته به شک خود اعتنا نکند و اگر
وقت دارد در صورتی که مشغول کار دیگری نشده و از جای نماز برنخاسته و کاری هم مثل روگرداندن از قبله که نماز را باطل می کند انجام نداده باید نماز احتیاط را بخواند و اگر مشغول کار دیگری شده یا کاری که نماز را باطل می کند بجا آورده یا بین نماز و شک او زیاد طول کشیده احتیاط استحبابی آن است که نماز احتیاط را بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند اگر چه می تواند بنا بر انجام نماز احتیاط گذارد و بر همان اکتفا نماید.
اگر در نماز احتیاط رکنی را زیاد کند یا مثلا به جای یک رکعت دو رکعت بخواند نماز احتیاط باطل می شود و بنابر احتیاط واجب باید دوباره نماز احتیاط، و اصل نماز را بخواند.
موقعی که مشغول نماز احتیاط است اگر در یکی از کارهای آن شک کند چنانچه محل آن نگذشته باید بجا آورد و اگر محلش گذشته باید به شک خود اعتنا نکند مثلا اگر شک کند که حمد خوانده یا نه، چنانچه به رکوع نرفته باید بخواند و اگر به رکوع رفته باید به شک خود اعتنا نکند.
اگر در شماره رکعت های نماز احتیاط شک کند، باید بنا را بر بیشتر بگذارد ولی چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند بنابر کمتر گذارد و احتیاط مستحب آن است که نماز احتیاط را دوباره بخواند و بعد از آن اصل نماز را اعاده نماید.
اگر در نماز احتیاط چیزی که رکن نیست سهوا کم یا زیاد شود، سجده سهو ندارد .
اگر بعد از سلام نماز احتیاط، شک کند که یکی از اجزاء یا شرایط آن را بجا آورده یا نه به شک خود اعتنا نکند.
اگر در نماز احتیاط تشهد یا یک سجده را فراموش کند احتیاط آن است که بعد از سلام، آن را قضا نماید اگر چه واجب
نیست .
اگر نماز احتیاط و قضای یک سجده یا قضای یک تشهد یا دو سجده بر او واجب شود باید اول، نماز احتیاط را بجا آورد.
حکم گمان در رکعت های نماز حکم یقین است، مثلا اگر در نماز چهار رکعتی انسان گمان دارد که نماز را چهار رکعت خوانده نباید نماز احتیاط بخواند ولی اگر در غیر رکعت ها گمان پیدا کند، باید به احتیاط عمل نماید و دستور در هر موردی طور مخصوصی است که در کتاب های مفصل گفته شده است .
حکم شک و سهو و گمان در نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر فرق ندارد، مثلا اگر در نماز آیات شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت، چون شک او در نماز دو رکعتی است، نمازش باطل می شود.
منبع: تبیان
ادامه مطلب
تشخیص وقت شرعی نماز
تشخیص وقت شرعی نماز

وقت نماز صبح
نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سفیده ای رو به بالا حرکت می کند،که آن را فجر اول گویند. موقعی که آن سفیده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است . و آخر وقت نماز صبح ، موقعی است که آفتاب بیرون می آید.
وقت نماز ظهر و عصر
اگر چوب یا چیزی مانند آن را راست در زمین هموار فرو برند،صبح که خورشید بیرون می آید، سایه آن به طرف مغرب
می افتد. و هر چه آفتاب بالا می آید،این سایه کم می شود و در شهرهای ما در اول ظهر شرعی به آخرین درجه کمی می رسدو ظهر که گذشت ، سایه ی آن به طرف مشرق برمی گردد و هر چه خورشید رو به مغرب می رود، سایه زیادتر می شود. بنابر این وقتی سایه به آخرین درجه کمی رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت ، معلوم می شود ظهر شرعی شده است . ولی در بعضی شهرها مثل مکه که گاهی موقع ظهر سایه به کلی از بین می رود، بعد از آنکه سایه دوباره پیدا شد، معلوم می شود ظهر شده است .
چوب یا چیز دیگری را که برای معین کردن ظهر به زمین فرو می برند، شاخص گویند.
نماز ظهر و عصر هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتی که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد. و وقت مخصوص نماز عصر موقعی است که به اندازه خواندن نماز عصر وقت به مغرب مانده باشد، که اگر کسی تا این موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر را بخواند. و ما بین وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر وقت مشترک نماز ظهر و نماز عصر است و اگر کسی اشتباها نمازظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند، نمازش صحیح است .
اگر پیش از خواندن نماز ظهر سهوا مشغول نماز عصر شود و در بین نماز بفهمد اشتباه کرده است ، چنانچه در وقت مشترک باشد، باید نیت را به نمازظهر برگرداند. یعنی نیت کند که آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد می خوانم ، همه نماز ظهر باشد و بعد از آنکه نماز را تمام کرد، نماز عصر را بخواند. و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد، باید
نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عصر را بخواند و احتیاط آن است که دوباره نماز عصر را هم بعد از آن بخواند، و این احتیاط خیلی خوب است .
در روز جمعه انسان می تواند به جای نماز ظهر، دو رکعت نماز جمعه بخواند. ولی احتیاط مستحب آن است که اگر نماز جمعه خواند، نماز ظهر را هم بخواند، و این احتیاط خیلی مطلوب است .
احتیاط واجب آن است که نماز جمعه را از موقعی که عرفا اول ظهر می گویند، تاخیر نیندازد. و اگر از اوایل ظهر تاخیر
افتاد، به جای نماز جمعه نمازظهر بخواند.
وقت نماز مغرب و عشا
مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدامی شود، از بین برود.
نماز مغرب و عشا هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند:
وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است تا وقتی که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد که اگر کسی مثلا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهوا در این وقت بخواند، احتیاط مستحب آن است که بعداز نماز مغرب ، نماز عشا را دوباره بخواند. و وقت مخصوص نماز عشا موقعی است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد.
اگر کسی تا این موقع نماز مغرب را عمدا نخواند، باید اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند و بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترک نماز مغرب و عشا است ، که اگر کسی در این وقت اشتباها نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز متوجه شود،نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد.
وقت مخصوص و مشترک که معنی آن در مسأله پیش گفته شد، برای اشخاص فرق می کند. مثلا اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر کسی که مسافر است ، تمام شده و داخل وقت مشترک می شود و برای کسی که مسافر نیست ، باید به اندازه خواندن چهار رکعت نماز بگذرد.
اگر پیش از خواندن نماز مغرب ، سهوا مشغول نماز عشا شود و در بین نماز بفهمد که اشتباه کرده ، چنانچه به رکوع رکعت چهارم نرفته است ، باید نیت رابه نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عشا را بخواند. و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته باید نماز را تمام کند، بعد نماز مغرب را بخواند. اما اگر تمام آنچه را خوانده ، در وقت مخصوص نماز مغرب خوانده باشد و پیش از رکوع رکعت چهارم یادش بیاید، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد از آن عشا را بخواند. ولی احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز عشا، دوباره نماز مغرب و عشا را بخواند و این احتیاط خیلی خوب است .
آخر وقت نماز عشا نصف شب است . و احتیاط واجب آن است که برای نماز مغرب و عشا و مانند اینها، شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب کرد، و برای نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمایند.
اگر از روی معصیت یا به واسطه عذری نماز مغرب یا نماز عشا را تانصف شب نخواند، بنابر احتیاط واجب باید تا قبل از
اذان صبح بدون اینکه نیت ادا و قضا کند، به جا آورد.
منبع: تبیان
ادامه مطلب