اولین نمازگزاران اسلام

اولین نمازگزاران اسلام

12337056345752417936.jpg

عبدالله بن مسعود می‌گوید: در اولین مرتبه كه از جریان امر رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آگاه شدم، هنگامی بود كه به همراه عموهایم با چند تن دیگر از قوم خود به قصد خرید اجناس وارد شهر مكه شدیم. و از جمله اجناسی كه در نظر داشتیم آن را تهیه كنیم عطر بود و ما را برای تحصیل این متاع به سوی عباس بن عبدالمطلّب راهنمایی كردند.

 ما به جانب عباس رهسپار شدیم و او در نزدیكی چاه زمزم در نزدیكی خانه كعبه نشسته بود و ما هم پهلوی او نشستیم. در این هنگام مردی از درب صفا داخل مسجد شد كه رنگ او سفید متمایل به قرمزی بود، موی سرش تا وسط گوش كشیده شده و پیچیده مانند بود، دماغ او باریك و صاف و اندك برآمدگی داشت، چشم‌هایش سیاه و بزرگ بود، دندان‌های سفید و برّاقی داشت، دست‌ها و پاهای او درشت و مردانه بود، محاسن پُری داشت و از دو پارچه‌ی سفید لباس پوشیده بود گویی كه ماهیست چهارده شبه و از افق برتابیده است.

 این مرد خوش اندام وارد مسجد شد و در جانب راست او پسر نیكو رویی بود و در پشت سر آنان زنی آهسته قدم بر می‌داشت و خوب زینت‌های خود را پوشیده بود این سه نفر به سوی سنگ آسمانی حجرالاسود آمدند و به ترتیب حجر را دست كشیده و بوسیدند و سپس هفت مرتبه خانه كعبه را طواف كردند. و بعد از طواف در مقابل رُكن ایستاده و شروع كردند به نماز خواندن: دست برای تكبیر بلند كرده و تكبیر گفتند و بعد از قیام ركوع كردند، سپس به سجده رفتند و بعد باز قیام نمودند. و ما از مشاهده‌ی این جریان تعجب كردیم زیرا در سرزمین مكه این اعمال و اینگونه عبادت سابقه نداشته است.

 پس رو به سوی عباس كردیم و گفتیم: آیا این آئین جدیدی است كه در میان شما پیدا شده است، یا چیزیست كه آنرا نمی‌شناسیم؟ عباس گفت: آری سوگند به پروردگار متعال كه آن را نمی‌شناسید، این مرد برادرزاده‌ی من محمد بن عبدالله است و این پسر علی ابن ابیطالب است و این زن خدیجه دختر خویلد و زن محمد است، و در روی زمین كسی به جز این سه نفر پیدا نمی‌شود كه اینگونه و به این ترتیب خداوند جهان را پرستش كند.[1]

 [1] . سیر اعلام النبلاء، ج1، ص333.

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 24 اسفند 1394  ] [ 3:23 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اعمال سلیقه در عبادات

اعمال سلیقه در عبادات

97730821500706919384.jpg

در آیه 35 سوره انفال آمده است: «و ما کان صلواتهم عند البیت الامکاء و قصدیه» (انفال/آیه 35)؛ «و نبود نمازشان در کنار خانه خدا چیزی جز سوت کشیدن و کف زدن». قرآن عمل کفار قریش را که خودشان را صاحب اختیار کعبه می دانستند نشان می دهد که با کعبه چه کردند. ابراهیم (ع) به دستور خدا خانه را ساخت و خداوند در ضمن آیه ای فرمود خانه مرا پاکیزه کنید برای طواف کنندگان، برای توحید و عبادت خدای یگانه. سرنوشت این را به کجا کشاندند؟
«و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی»؛(بقره/آیه 125) «و دستور داده شد که مقام ابراهیم را جایگاه پرستش خدا قرار دهید». یکی از کارهایی که باید انجام می شد نماز بود. آنقدر از سر و ته آن زدند و بر آن افزودند که به صورت سوت کشیدن و کف زدن در آمد، و در حال آنکه عبادت ها توفیقی هستند یعنی در عبادت خدا از نظر کیفیت و کمیت نباید اعمال سلیقه شود، بلکه باید همانطور که برای ما بیان کرده اند، بدون کم و زیاد اجرا شود. چون و چرا بردار نیست. این که عده ای عربی بخوانند، عده ای فارسی، عده ای ترکی و خلاصه هر کس به زبان ملی خود بخواند اعمال سلیقه است. یا بگوییم در مسافرتها، قدیم نماز دو رکعتی بوده ولی اکنون چون با هواپیما مسافرت می کنند باید چهار رکعتی بخوانند زیرا این سفر مشقت ندارند. اگر در عبارتها سلیقه را دخالت بدهیم به تدریج چیزی از آب در می آید که مصداق این شعر می شود:
بس که ببستند بر او برگ و ساز *** گر تو ببینی نشناسیش باز

نمازی که به شکل سوت کشیدن می خواندند، یک مرتبه این طور نشد بلکه اول یک گوشه آن را تغییر دادند، بعد گوشه دیگر و همین طور در طول نسلهای متوالی به این شکل در آمد، زیرا هر نسلی از نسل قبل خبر ندارد و فکر می کند آنچه به دستش رسیده از اول به همین صورت بوده است. بعد از چندین نسل به چیزی شبیه می شود که با اصل آن شباهتی ندارد. راجع به این که قرآن و نماز را مثلا به زبان فارسی بخوانند، ذکر تجربه ای که خارجی ها در مورد ترجمه پی در پی یک جمله به زبان های مختلف کرده اند بی فایده نیست. اگر سخنی مثلا به زبان فارسی باشد و کسی آن را به زبان عربی ترجمه کند، بعد ترکی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی و ... تجربه کرده اند دیده اند از جمله اول یک ذره در جمله چهلم باقی نیست. ممکن است بپرسید چرا انسان در بعضی مسائل، فهمیده یا نفهمیده باید متعبد باشد، مانند اخفات (آهسته خواندن)، نماز ظهر؟ البته فلسفه دارد، تأمل کن، اما هیچ وقت فکر نکن که بخاطر فلسفه انجام می دهی، بلکه بگو انجام می دهم و سعی می کنم بیشتر بفهمم. نمازی که ابراهیم (ع) می خواند به صورت کف زدن نبود، تدریجا به این صورت بدعت در آمد. قرآن می گوید متولین کعبه نمازشان به جز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگری نیست، عذاب الهی را بچشند به موجب کفر و عنادی که در مقابل حق و حقیقت داشتند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- صفحه 44-45- سطر 2تا18

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 24 اسفند 1394  ] [ 1:52 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چرا اذان می گوییم؟

31023620761910387919.jpg

چرا اذان می گوییم؟

اذان، این سروش غیبى و این نداى آسمانى، یك اعلان عمومى و معنوى جهت آمادگى براى نماز و انجام فریضه بزرگ الهى است.

اذان ارزش و جایگاه والایى در شریعت محمدى(ص) دارد.
اذان دعوت به سوى عبادت و بندگى خدا است و مؤذن با آهنگ رسا و روح بخش، امت اسلام را به نماز و مناجات فرا می‏خواند.

امام رضا(ع) در باره فلسفه و حكمت اذان مى‏فرماید:

1 - آن‏كس را كه فراموش كار است، یاد آور باشد و آن‏كس را كه غافل است متنبه سازد.
2 - فهماندن وقت نماز، براى كسیكه اشتغال دارد.(مشغول به كار است)
3 - دعوت مردم به پرستش خالق و ترغیب در آن است.
4 - اذان‏ گو، اقرار به توحید دارد و ایمان را آشكار مى‏سازد و اسلام را اعلان میكند و آن‏كس را كه فراموش كرده یادآورى مى‏نماید.(من‏لایحضره‏الفقیه،ج 1،ص 299)

علاوه‏ بر مطالب بالا، در باره فلسفه اذان،می توان به موارد زیر هم اشاره كرد:

الف - اذان و اقامه، توجه و آمادگى براى نمازگزار است و در اثناى آن، زمینه و استعداد پیدا مى‏شود كه انسان، با ادب بیشتر، خشوع فزون‏تر و عرفان عمیق‏تر در پیشگاه حضرت حق قرار گرفته و با معبود و محبوب حقیقى خویشتن سخن بگوید و دمساز گردد.

ب - اذان موجب صفاى باطن و شادى و نشاط روح است. پیامبر(ص) هنگام فرا رسیدن وقت نماز، به بلال میفرمود: »اى بلال! اذان بگو و ما را با آن روح ببخش (ارحنا یا بلال)»

ج - زمانى كه صداى نیكوى اذان، فضا را معطر می‏سازد و به نماز گزاران مژده میدهد كه هنگام سخن گفتن با خدا فرا رسیده است.

پس آنان آماده نماز می‏شوند و به سوى مساجد و نمازخانه ها حركت می‏كنند رسول خدا(ص)فرمود: «هرگاه مؤذن بگوید: الله اكبر»،خداوند میفرماید: اى امت محمد مهیاى نماز شوید و شغل دنیا را ترك كنید».(مناهج الشارعین، ص 180)

د - قبل از اسلام مسیحیان با ناقوس، یهودیان با دمیدن در بوق‏ها، آتش پرستان با روشن كردن آتش و مردم را به عبادت دعوت می‏كردند؛ ولى اسلام آمد و به جاى این‏ها اذان را انتخاب كرد كه در آن مردم با كلمات خوب و دلنشینى به مسجدها فرا خوانده می‏شوند و از طرفى با شنیدن و گفتن نام خدا، پیامبر و... آماده نماز خواندن می ‏گردند.

ه)اذان آدمى را به یاد خدا می ‏اندازد و با بزرگى و عظمت او آشنا می‏سازد؛ با گفتن «الله اكبر» به بزرگى، جلالت شأن، عظمت و توانایى خدا اعتراف مى‏كنیم و با بیان «لا اله الا اله»، به یگانگى و بى شریكى او شهادت میدهیم.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 24 اسفند 1394  ] [ 1:49 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تنبیه پس از نماز

96739882574339167563.jpg

 تنبیه پس از نماز

با شیهد علی اکبر هاشمی از مرداد ماه 1345 در دانشکده افسری آشنا شدم. از همان روزهای اول آشنایی او را فردی مؤمن و نماز خوان دیدم ، حتی در سخت ترین روزهای خدمت دانشجویی که بسیار طاقت فرسا بود، هر گز نمازش را ترک نمی کرد.

روزی در حال نماز خواندن بود که در همان هنگام سر گروهبان دانشجویی گروهان – که از دانشجویان سال سوم دانشکده بود_ فرمان داد که دانشجویان در منطقه ی تجمع گروهان به خط شوند.هاشمی با خونسردی و با آرامش خاصی بدون اعتنا به دستور سرگروهبان، نماز می خواند. اما به علت تأخیر ورود به محل تجمع گروهان به عنوان بی توجهی به دستور مقام ارشدتر به مدت نیم ساعت تنبیه(به اصطلاح مانور) شد. این مانورها از قبیل سینه خیز روی زمین و ....، هر چند که برای مقاومت جسمانی دانشجویان مفید بود، اما گاهی تبدیل به تنبیه هایی می شد که دیگر جنبه فواید آن مورد نظر نبود.

تنبیه هاشمی در آن روز از جمله اذیت هایی بود که بیشتر جنبه ی انتقام شخصی داشت. با این وجود پس از تنبیه، هاشمی را با چهره ی متبسم دیدم، او از چنان ایمانی بهره مند بود که این گونه آزار و تنبیهات را به خاطر نماز تحمل می کرد و ارزش آن نماز را بیشتر از نماز در شرایط عادی می دانست.

صحبت ها و تذاکرات دوستانه ی او با همدوره ای ها جنبه اعتقادی و مذهبی داشت و همیشه دیگران را به فرایض و اقامه نماز اول وقت توصیه می کرد. او ضمن آنکه از دانشجویان فعال و با انضباط بود، به شرکت در مجالس و محافل مذهبی نیز رغبت فراوانی داشت. شهید هاشمی همواره از نظم و انضباط دانشکده ی افسری علی رغم سختی هایی که می کشید، به نیکی یاد می کرد.(سرتیپ 2 عباسعلی حاج سلطانی)

تنبیه هاشمی در آن روز از جمله اذیت هایی بود که بیشتر جنبه ی انتقام شخصی داشت. با این وجود پس از تنبیه، هاشمی را با چهره ی متبسم دیدم، او از چنان ایمانی بهره مند بود که این گونه آزار و تنبیهات را به خاطر نماز تحمل می کرد و ارزش آن نماز را بیشتر از نماز در شرایط عادی می دانست

 منبع :

ماهنامه شمیم عشق ، شماره 41، مهرماه 1389

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 24 اسفند 1394  ] [ 1:48 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]