در آوردن تير از پاى على (ع ) در حال نماز

 در آوردن تير از پاى على (ع ) در حال نماز

80762352608622119622.jpg

در مورد حضرت (ع ) آمده است كه در يكى ازجنگها تيرى به پاى آن حضرت فرو رفته بود و بيرون آوردن آن ممكن نمى شد، فاطمه (س) فرمود: آن را در حال نماز از پايش بيرون آوريد، زيرا در آن حال ، آنچه رابراو مى گذرد احساس نمى كند. بر اساس سفارش فاطمه (س) هنگامى كه امام مشغول نماز بود، تير را از پايش بيرون مى كشيدند.
(محجة البيضاء، ج 1 ص 397).


ادامه مطلب


[ شنبه 23 خرداد 1394  ] [ 5:52 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

هزار ركعت نماز در پايان عمر على (ع )

هزار ركعت نماز در پايان عمر على (ع )

10634695679897265664.jpg

قال الصادق - عليه السلام -

ان عليا فى آخر عمره يصلى فى كل يوم و ليلة الف ركعة

على (ع ) در آخر عمر خويش ، شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد. (بحارالانوار، ج 41، ص 24)

 


ادامه مطلب


[ شنبه 23 خرداد 1394  ] [ 5:50 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز بعدى کفاره گناهان قبلى مى باشد.

نماز بعدى کفاره گناهان قبلى مى باشد.

66457795800279491234.jpeg

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مردى را دید که در دعایش مى گوید: خدایا مرا ببخش در حالیکه نمى بینم که مرا بیامرزى .پیامبر صلى الله علیه وآله از شنیدن این دعا ناراحت شد و به آن مرد فرمود:
چرا اینقدر نسبت به خدا بدگمان هستى ؟ و از رحمت او مایوس ؟
آن مرد گفت : گناهان من قبل از مسلمانان شدن و بعد از مسلمان شدن زیاد است ، نمى دانم خدا چگونه این گناهان را مى بخشد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
گناهانى را که قبل از مسلمان شدن مرتکب شده اى ، ایمانت آنها را از بین مىبرد، گناهانى را هم که بعد از اسلام آوردن انجام داده اى ، نمازهایت آن گناهان را از بین مى برد و از هر نماز تا نماز دیگر گناهى که از تو سر بزند، نماز بعدى کفاره گناهان قبلى مى باشد.

برگرفته از کتاب نماز نیاز عاشقان


ادامه مطلب


[ جمعه 22 خرداد 1394  ] [ 1:54 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

گدای نیمه شب باش

گدای نیمه شب باش

02291872780411534046.jpg

در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء که از بزرگانِ علما در قرن سیزدهم و ساکن نجف اشرف بوده، آمده است:

در یکی از شب ها برای «تهجّد» برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار کردو فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آن جا نماز بخوانیم. فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعتِ شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت: من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید؛ بعداً مشرّف می شوم.

فرمود: نه، من این جا ایستاده ام؛ مهیّا شو که با هم برویم. آقازاده، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند آنجا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقتِ شب برای چه این جا نسته است؟ گفته: برای تکدّی از مردم.

فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذاران، عاید او گردد؟ گفت: احتمالاًیک تومان (به پول آن زمان). مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فکر کنو ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوی مردم  دراز کرده است. آیا تو، به اندازه ی این شخص، به وعده های خدا درباره ی شب خیزان و متهجّدان اعتماد نداری که فرموده است: «فَلا تَعلَمُ نَفسٌ مَّا أُخفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعیُنٍ»- هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمّی که مایه ی روشنی چشم هاست برای آنها نهفته شده –(سجده/17).

گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.

 منبع: شب مردان خدا، ص 44-


ادامه مطلب


[ جمعه 22 خرداد 1394  ] [ 1:54 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]