آیا این شیوه نماز خواندن، همیشه اینگونه بوده است؟
آیا این شیوه نماز خواندن، همیشه اینگونه بوده است؟
همه انبیای الهی با توحید، خدا پرستی، عبادت، استغفار و توبه مأنوس بوده اند و نماز برنامهای برای راز و نیاز با خدا است.
«فَنَادَتْهُ الْمَلَئِكَةُ وَهُوَ قَآئِمٌ يُصَلِّى فِى الِْمحْرَابِ أَنَّ ؛[1] ملائكه به حضرت زكریا ـ در حالى كه او در محراب ایستاده بود و دعا (نماز) می خواند ـ به فرزندی به نام یحیی بشارت دادند».
وقتی كه حضرت ابراهیم (ع)فرزندش اسماعیل را به مكه آورد و در بیابان بی آب و درخت گذارد، گفت :«رَّبَّنَآ إِنِّى أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِى بِوَادٍ غَيْرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لَيُقِيمُواْ الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الَّثمَرَتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ؛[2] پروردگارا! من (يكى) از ذرّيّه ام را در وادى (و درّهاى بىآب و) بى گياه، در كنار خانه ى گرامى و با حرمت تو ساكن ساختم. پروردگارا! (چنين كردم) تا نماز برپا دارند، پس دلهاى گروهى از مردم را به سوى آنان مايل گردان و آنان را از ثمرات، روزى ده تا شايد سپاس گزارند ».
و وقتی كه حضرت ابراهیم (ع)در كهن سالی دارای دو فرزند به نام اسماعیل و اسحاق شد، حمد خدای رابه جای آورد و دعا كرد:«رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِيمَ الصَّلَوةِ وَمِن ذُرِّيَّتِى رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَآءِ؛[3] پروردگارا! مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذريّه ام نيز. پروردگارا! دعاى مرا (نماز و عبادتم را) بپذير».
و هنگامی كه حضرت عیسی در گهواره بود، به طور معجزه آسا به زبان آمد و گفت : « وَجَعَلَنِى مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِى بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيّاً؛[4] و هر جا كه باشم، خداوند مرا مايهى بركت قرار داده و تا زنده ام مرا به نماز و زكات سفارش كرده است.».
درباره شعیب و لقمان نیز آیاتی درباره(صلاة) آمده است .
قرآن به نحوی نماز را از برنامههای حضرت شعیب میداند در آن جا كه قوم او به عنوان تمسخر به وی میگفتند: «قَالُواْ يَشُعَيْبُ أَصَلَوتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ ءَابآؤُنَآ أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِى أَمْوَ لِنَا مَا نَشَؤُاْ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ؛[5] ای شعیب، آیا نماز به تو دستور میدهد كه آنچه را پدرانمان میپرستیدند ترك گوبیم و آنچه را میخواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟»
از این آیه معلوم میشود حضرت شعیب یك برنامه عبادتی داشته است، كه قرآن از آن به "صلوه" تعبیر میكند.
البته صلوه در لغت به معنای دعا است و دعا بخشی از عبادات است. شاید صلوة او به شكل عبادت خاصی بوده امّا این كه همشكل نماز مسلمانان بوده باشد، معلوم نیست. در هر صورت نمازی داشته، گرچه شكل آن را نمیدانیم و مورّخان چگونگی آن را ننوشتهاند.
قرآن در بارة حضرت موسی و قوم او میفرماید: «وَ اجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ؛[6] خانههای خود را قبله قرار دهید و نماز را بر پادارید».
در این آیه نیز شكل نماز حضرت موسی بیان نشده است.
در جای دیگر می فرماید: «وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى * إِنَّنِى أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَاْ فَاعْبُدْنِى وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِى؛[7] تورا بر گزیدم، گوش كن به آنچه به تو وحی میشود. من خدایی هستم كه به جز من خدایی نیست. پس عبادت كن مرا و نماز را برای یاد من برپادار»
درباره حضرت اسماعیل میفرماید: «وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ؛[8] او همواره خانواده و خویشان و اطرافیان خودرا به نماز و زكات فرمان میداد».
بنابراین همه پیامبران نماز داشتند، گرچه به شكل نماز ما نبوده است.
[1].آل عمران (3) آیه 39.
[2].ابراهیم (14) آیه 37.
[3].همان , آیه 40.
[4].مریم (19) آیه 31.
[5].هود (11) آیه 87.
[6].یونس (10)، آیه 87.
[7].طه (20) آیه 14.
[8].مریم (19) آیه 55.
ادامه مطلب
آیا پیامبر(ص) در هنگام نماز از مهر استفاده می کردند؟
آیا پیامبر(ص) در هنگام نماز از مهر استفاده می کردند؟
بر اساس ادله ای که از پیامبر(ص) و بزرگان دین به ما رسیده، باید سجده بر خاک و سنگ و شن و ماسه و دیگر چیزهایی که معدنی، خوراکی و پوشاکی نباشد، انجام گیرد.[1]
شیعه و سنی اتفاق دارند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر زمین سجده میكرده است.
از پیامبر(ص) نقل شده است:«فاذا سجدت فمکّن جبهتک من الارض؛[2] هنگامی که سجده میکنی، پیشانیت را بر زمین قرار ده».
در روایت دیگر فرمود:«جعل لی الارض مسجداً و طهوراً»[3] یا در تعبیر دیگر فرمود:«جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً؛[4] زمین برای من محل سجده و موجب طهارت (تیمم) قرار داده شده است».
و نیز از ابو وائل نقل شده است كه میگفت :
«رأیت النبی(ص) إذا سجد وضع جبهته وأنفه على الأرض؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم كه وقتی سجده میكرد، پیشانی و بینیاش را بر زمین مینهاد.»[5]
و صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) نیز به تبعیت از آن حضرت، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمیكردند:
«وعن أبی عبیدة أن ابن مسعود كان لا یصلی أو لا یسجد إلا على الأرض. رواه الطبرانی فی الكبیر؛[6] ابن مسعود نماز نمیخواند و سجده نمیكرد ؛ مگر بر زمین ... طبرانی این روایت را در الكبیر نقل كرده است».
حتی نقل شده است كه برخی از صحابه؛ از جمله مسروق بن الأجدع، چیزی شبیه مهر امروزی با خود حمل میكرد و در زمان مسافرت با كشتی بر آن سجده می كرد. محمد بن سعد در الطبقات الكبری مینویسد:
«حدثنا محمد قال كان مسروق إذا خرج یخرج بلبنة یسجد علیها فی السفینة: مسروق، هر وقت كه به مسافرتی میرفت، مقداری از خاك با خود بر میداشت تا در كشتی بر آن سجده كند»[7]
«هشام بن حکم از امام صادق (ع) پرسید: بر چه چیزهایی سجده جائز است؟حضرت فرمود:«السجود لا یجوز الا علی الأرض أو ما أنبتت الأرض الا ما أکل أو لبس؛ سجده جائز نیست مگر بر زمین یا بر آنچه که از زمین بروید مگر خوردنیها و پوشیدنیها.
هشام پرسید علت آن چیست؟حضرت فرمود: لأنّ السجود هو الخضوع لله عزّوجلّ فلا ینبغی أن یکون علی ما یؤکل و یلبس لأنّ أبناء الدنیا عبید ما یأکلون و یلبسون و الساجد فی سجوده فی عبادة الله تعالی فلا ینبغی أن یضع جبهته علی معبود أبناء الدنیا الذین اغترّوا بغرورها؛ چون سجده برای خضوع و خشوع در برابر خدا است، پس سزاوار نیست که بر خوردنیها و پوشیدنیها که مورد علاقه و توجه اهل دنیا است، سجده شود».[8]
در كتاب "الفقه علی المذاهب الاربعه" آمده است: "سجده بر هر چیز جایز است حتی دستار دور سر، به شرطی كه پاك باشد، اما پیروان ابوحنیفه سجده بر دستار را در صورت ناچاری مكروه دانسته اند، ولی امامیه می گوید سجده جایز نیست مگر روی زمین یا آن چه زمین آن را رویاینده و از آن چه خوردنی و پوشیدنی و معدنی است نباشد".[9]
برخی از فرقه های اهل سنت (وهابیت) چون دیده اند شیعیان به خاطر ثواب بیشتر به مهر سجده میكنند(خصوصاً كه مهر تربت كربلا باشد) از آن جا كه این عمل برخلاف فقه آنان است، موجب حساسیت شده و این تهمت هم پیدا گشته كه سجده بر مهر، پرستیدن آن است، با این كه آنها میدانند سجده بر تربت، پرستش آن نیست و شیعه اصرار ندارد حتماً سجده بر خاك باشد، بلكه اگر سنگ و چوب و گیاه باشد، سجده بر آن را جایز میداند.[10]
یكی از ایرادهایی كه وهابیها به شیعیان میگیرند، این است كه میگویند شما مهر پرست هستید و خیال میكنند كه نمازگذار مهری را كه جلوی خود گذاشته است ، عبادت میكند!
در جواب این مطلب باید گفت كه متأسفانه وهابیها فقط به دنبال این هستند كه با كوچكترین بهانه مشرك بودن شیعیان را ثابت كنند؛ با این كه خود آنها میدانند كه شیعیان اگر بر مهر سجده میكنند، نه به این خاطر است كه مهر را عبادت كنند؛ بلكه فقط به این خاطر است كه به پاك بودن آن اطمینان دارند و و نیز یقین دارند كه این تربت جزئی از زمین هستند.
اگر قرار باشد كه سجده بر مهر شرك باشد، قطعاً سجده بر فرش، عمامه، لباس، سجاده و ... نیز شرك خواهد بود. اگر نعوذ بالله شیعیان مهری را كه از پاكترین مكانهای روی زمین تهیه كردهاند، عبادت میكنند، وهابیها فرش و سجاده را عبادت میكنند. چه فرقی است بین سجده بر مهر و سجده بر فرش؟
تذكر این نكته لازم است مُهر همان خاك است كه برای تسهیل و نظافت بر آن سجده میكنند.
از آن جا كه گاه پیدا كردن زمین پاك و آماده برای سجده مشكل است؛ از این رو مهری از خاك یا سنگ یا چوب ساخته میشود، تا همیشه در دسترس انسان باشد.
و باید متوجه بود که این اشکالات وهابیون، هیچ منطق و پشتوانه محکمی نیز ندارد. کما اینکه خلاف سنت نقل شده از پیامبر (ص) نیز هست. اگر سر گذاشتن بر خاک پرستش آن حساب می شود، طواف به دور چند سنگ نیز باید پرستش آن حساب شود!
[1]. توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 1076.
[2]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 684، روایت 18.
[3]. بحارالأنوار، ج 16، ص 316.
[4]. بحارالأنوار، ج 16، ص 308.
[5]. أحكام القرآن، الجصاص، ج 3 ، ص 36، و مسند احمد، ج 4، ص 315، 317.
[6]. مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 2، ص 57.
[7]. الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، ج 6، ص 79 .
[8]. سید رضا حسینی نسب، شیعه پاسخ میدهد، ص 108.
[9]. فقه تطبیقی، ص 94.
[10]. محمد حسین ابراهیمی با كاروان حج، ص 57.
ادامه مطلب
نياز انسان به هدايت الهي
نياز انسان به هدايت الهي
هدايت جامعه بشري، جرياني است كه همزمان با خلقت انسان و جهان به فرمان الهي آغاز شده است. همانگونه كه خلقت كار خداست و ديگران همه مخلوق و آفريده اويند، هدايت هم كار خداست و همه نيازمند معارف آسماني، اخلاق الهي، و نظام اجتماعي برخاسته از وحي و قوانين و احكام الهي هستند.خداوند يگانه خالق عالم و آدم و تنها هادي انسان و جهان است.
خلقت و هدايت دو جويبار پرفيض الهي است كه از سرچشمه رحمت و حكمت پروردگار مي جوشد و هيچكدام بدون ديگري كامل نيست.
از يك سو در سوره واقعه مي خوانيم: «نحن خلقناكم فلولا تصدقون » (2) ؛ «ما شما را آفريديم، پس چرا تصديق نمي كنيد؟» و از سوي ديگر خداوند متعال امكانات دستيابي به هدف عالي آفرينش را در اختيار انسان قرار داده و در سوره «انسان » فرموده است: «انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا» (3) ؛ «ما به او راه نشان داديم، حال يا شاكر است [و از نعمت ها درست بهره مي گيرد] يا كفور [و ناسپاس] است. »
البته هدايت پذيري كاري كاملا اختياري و آزادانه است و تا انسان شرائط مطلوب را در خود پديد نياورد، امكان بهره گيري از جويبار هدايت وجود ندارد و حتي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله هم نمي تواند فردي را كه خود نمي خواهد هدايت كند. قرآن كريم مي فرمايد: «افانت تسمع الصم او تهدي العمي ومن كان في ضلال مبين » (4) ؛ «آيا تو ناشنوايان را مي شنواني و كوران را راه مي نمايي و به كسي كه در گمراهي آشكار است راه نشان مي دهي؟»
در مقايسه بين دو جريان «خلقت » و «هدايت »، هدايت از ارزشي فراتر و عاليتر برخوردار است. خلقت پديده اي غير اختياري است كه انسان در پيدايش خود و ديگران هيچ قدرت انتخاب و اختياري ندارد. خلقت زمين و زمان، انسان هاي كنوني و تاريخي، گذشتگان و آيندگان، افراد و گروه ها، آفرينش گياهان و جانواران، آنچه مي شناسيم و نمي شناسيم، همه و همه به دست خداست: «الم تر ان الله خلق السموات والارض بالحق ان يشا يذهبكم ويات بخلق جديد» (5) ؛ «آيا نديدي كه خداوند آسمان و زمين را به حق آفريد، اگر بخواهد شما را مي برد و خلقي نوين مي آورد. »
ولي «هدايت » فرايندي است كه در پيدايش و تداوم آن خود انسان نقش دارد. هدايتگري كار خداست، ولي هدايت شدن و گمراه شدن با اختيار و انتخاب انسان پيوند دارد.
در سوره يونس مي خوانيم: «قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدي فانما يهتدي لنفسه ومن ضل فانما يضل عليها وما انا عليكم بوكيل » (6) «براستي حق از سوي پروردگارتان فرود آمد. هر كس هدايت شد بسود خويش و هر كس گمراه گرديد به زيان خود اوست و من بر شما وكيل نيستم. »
هاديان الهي، وظيفه دارند با استقامت در دعوت و بلاغ مبين و نهايت كوشش و تدبير و تحمل مشكلات، راه را از بيراهه مشخص كنند و زمينه و بستر هدايت را براي همه فراهم آورند، ولي ت پذيري شرائط ديگري دارد كه در اين موضوع هم بايد به سراغ قرآن رفت و پرسيد، ؟
ارزش و اهميت هدايتگري در حدي است كه «علم القرآن » قبل از «خلق الانسان » يادآوري مي شود و «خلقت » انسان مولود «كرم » الهي و «آموزش » انسان نتيجه «اكرم بودن » خدا معرفي مي گردد: «اقرا وربك الاكرم. الذي علم بالقلم » (7)
اگر در انديشه ديني ما، پدر فكري، فرهنگي از والدين نسبي و جسماني مهمتر شناخته مي شود و انبياء و اولياء الهي حقي فراتر از والدين بر انسان دارند، و اگر اضلال و گمراهگري مردم گناهي بزرگتر از قتل عام آنان محسوب مي شود، همه و همه، شاهد جايگاه والاي هدايت و قامت زيباي تربيت الهي است.
در فرهنگ اسلامي، احياي فرهنگي با احياي فيزيولوژيك و احياي اقتصادي، قابل مقايسه نيست و ميدان دادن و حمايت كردن از رسانه ها و مطبوعات گمراهگر جنايتي بزرگتر از قتل عام و كشتارهاي وحشيانه انسان ها است. امروزه اضلال و گمراهگري جامعه نسبت به معارف قرآن و حديث و فرهنگ پيامبران و بايدها و نبايدهاي تاريخ انبياء كاري است كه در مطبوعات غرب سالار و مردم شعار هنوز هم ادامه دارد و مبلغان گرامي و عالمان دين بايد سال ها تلاش كنند، تا بيماران امواج مسموم رسانه اي و مجروحان بمباران شيميايي فرهنگي سال هاي پس از جنگ را درمان كنند و انفاس قدسي مسيح عليه السلام لازم است كه برخي مقتولان تهاجم فرهنگي را زنده كند.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا ومن احياها فكانما احيا الناس جميعا» (8) فرموده است: «هر كس شخصي را از گمراهي به سوي هدايت برون آورد، گويي وي را حيات بخشيده و هر كس شخصي را از فكر و انديشه درست و الهي به گمراهي بكشد، گويا وي را كشته است. » (9)
پی نوشت:
بقره/185. واقعه/57. انسان/3. زخرف/40. ابراهيم/19. يونس/108. علق/3 و 4. مائده/32. «هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد، چنان است كه گويي همه انسان ها را كشته، و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است. » بحار الانوار، ج 2، ص 20.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره35.
ادامه مطلب
نمازخوان بي بصيرت

«عطاء بن ابي رباح»1 مي گويد: مرد نابينايي را ديدم كه قبلاً در سپاه عمر سعد در كربلا حضور داشت، از او پرسيدم: چرا چشمانت كور شده است؟ گفت: من در كربلا روز عاشورا (در ميان لشكر عمر سعد) حاضر بودم؛ ولي نه نيزه اي انداختم و نه شمشير زدم و نه تيري افكندم. هنگامي كه امام حسين علیه السلام كشته شد، به خانه ام بازگشتم. شب شد، نماز عشا را خواندم و سپس خوابيدم. شخصي در عالم خواب نزد من آمد و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله را اجابت كن. گفتم: مرا به رسول خدا صلی الله علیه و آله چه كار؟ گريبانم را گرفت و مرا كشان كشان به سوي آن حضرت برد. ناگاه آن حضرت را در بياباني ديدم كه نشسته بود، آستينش را بالا زده و حربه اي در دستش بود و در پيش رويش فرشته اي ايستاده بود كه در دستش شمشيري از آتش داشت. او نُه نفر از دوستان مرا كشت. به هر يك از آنها كه شمشير مي زد، آن شخص در آتش، شعله ور مي شد. نزد آن حضرت رفتم و دو زانو نشستم و عرض كردم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّه !» حضرت، جواب سلام مرا نداد و درنگي طولاني كرد. سپس سرش را بلند کرد و فرمود: اي دشمن خدا! حرمت مرا هتك كردي و عترت مرا كشتي و حقّم را رعايت نكردي و آنچه خواستي انجام دادي. عرض كردم: اي رسول خدا! سوگند به خدا! نه شمشير زدم و نه نيزه افكندم و نه تير انداختم. فرمود: «صَدَقْتَ وَ لَكِنَّكَ كَثَّرْتَ السَّوَاد؛ راست مي گويي؛ ولي موجب افزودن سياهي لشكر دشمنان شدي.» نزديك من بيا! نزديك شدم. ناگاه طشتي پر از خون ديدم. به من فرمود: اين خون، پسرم حسين علیه السلام است. آنگاه از همان خون اندكي بر چشم من كشيد. بيدار شدم. ديدم نابينا شده ام و تا حال همچنان نابینایم.2
بنابراين، اگر نماز حقيقتاً اقامه شود براي نمازگزار راستين دستاوردهاي ارزشمندي به همراه دارد كه مهم ترينش قرار گرفتن در ساية امن الهي است. نوشته اي كه پيش رو داريد، مي كوشد تا ارتباط متقابل نماز و حماسة عاشورا و پناهندگي امام حسين علیه السلام را در بحراني ترين لحظه هاي زندگي به نماز نشان دهد. باشد كه براي ما هم درس زندگي و الگويي حياتبخش گردد.
پی نوشت:
1) مفتي اهل مكّه، م 114ق.
2) اللهوف، سيد بن طاووس، نشر جهان، تهران، 1348ش، ص137.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره159.
ادامه مطلب