اقسام عبادت كنندگان

قال الصادق - عليه السلام -
ان العبادة ثلاثة : قوم عبدوالله - عزوجل - خوفا فتلك عبادة العبيد و قوم عبدواالله - تبارك و تعالى - طلب الثواب فتلك عبادة الاجراء وقوم عبدوالله - عزوجل - حبا له فتلك عبادة الاحرار و هى افضل العبادة
عبادت كنندگان سه گروهند: دسته اى كه از ترس خدا را عبادت مى كنند كه اين ، عبادت بردگان است گروهى كه خداوند - تبارك و تعالى - را به طمع ثواب پرستش مى كنند كه اين ، عبادت مزدوران است و دسته اى خداى بلند مرتبه را عبادت مى كنند براى دوستى و محبت او و اين ، عبادت آزادمردان است و بهترين عبادت است . (بحارالانوار، ج 70، ص 255 كافى ج 2، ص 84 وسائل الشيعه ، ج 1، ص 45).
ادامه مطلب
نماز، بهترين عبادت

قال الرضا - عليه السلام -
ان الصلوة افضل العبادة لله
همانا نماز، بهترين وسيله بندگى براى خدا است .
(جامع احاديث الشيعه ، ج 4، ص 50).
ادامه مطلب
عبادت مطلوب

عن الامام حسن العسكرى - عليه السلام -
ليست العبادة كثرة الصيام و الصلاة و انما العبادة كثرة التفكر فى امر الله
عبادت به بسيارى روزه و نماز نيست ، بلكه عبادت به انديشيدن بسيار در امر (قدرت ) خداوند است .
(بحارالانوار، ج 88، ص 373).
ادامه مطلب
پرستش و نيايش

كارهاي ما اگر براي رضاي خدا باشد، عبادت است؛ گرچه مانند كسب و كار، علم آموزي، ازدواج و يا خدمت به مردم، در جهت رفع نيازهاي خود يا جامعه باشد. عبادت، هدف آفرينش ماست.
قرآن مي فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» . [1]
آنچه يك امر را در زمره ي عبادات قرار مي دهد، انگيزه ي الهي در انجام آن است و به تعبير قرآن رنگ خدايي داشتن است: «صِبغَةَ اللّهِ و مَن أَحسَنُ مِنَ اللّهِ صِبغَةً» . [2]
برخي كارها بر اساس عادت است و برخي بر پايه ي فطرت؛ آنچه عادت است مي تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و مي تواند بي ارزش باشد، مانند عادت به سيگار. اما اگر امري فطري شد، يعني بر اساس فطرت و سرشتِ پاكي كه خداوند در نهاد هر بشري قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.
امتياز فطرت بر عادت آن است كه زمان و مكان، جنس و نژاد، و سنّ و سال در آن تأثيري ندارد و هر انساني از آن جهت كه انسان است آن را داراست؛ مانند علاقه به فرزند كه اختصاص به نسل و عصر خاصّي ندارد و هر انساني فرزندش را دوست مي دارد. اما اموري چون شكل و فرم لباس يا نوع غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مكان هاي مختلف، تفاوت مي كند. در بعضي مناطق، چيزي مرسوم است كه در جاهاي ديگر رسم نيست.
عبادت و پرستش، يكي از امور فطري است و بنابراين قديمي ترين، زيباترين و محكم ترين آثار معماريِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتكده ها و آتشكده هاست.
هزينه هاي سنگيني كه در ساختمان كليساها، كنيسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مي شود، همه جلوه هايي از روح پرستش در وجود آدمي است. پرستش، ريشه ي عميق فطري دارد؛ گرچه انسان خود از آن غافل باشد. به قول مولوي:
همچو ميل كودكان با مادران
سِرّ ميل خود نداند در لبان
عبادت، وسيله ي دريافت الطاف الهي است. حضرت موسي عليه السلام براي دريافت تورات، چهل شبانه روز در كوه طور به عبادت و مناجات پرداخت و پيامبر گرامي اسلام پيش از دريافت وحي، مدّت هاي طولاني در غار حرا به عبادت مشغول بود.
در روايات آمده است: «مَنْ اَخْلَصَ الْعِبادَة لِلّهِ اَرْبَعيِِنَ صَباحاً ظَهَرتْ يَنابيِِعُ الْحِكْمةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلي لِسانِهِ؛ هر كس چهل شبانه روز تمام كارهايش رنگ عبادت و خلوص داشته باشد، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد. » [3]
قرآن از كساني كه خدا را به خاطر خود مي خوانند و فقط در مشكلات به سراغ او مي روند و در غير آن خدا را فراموش مي كنند، انتقاد كرده است و مي فرمايد: «فَاِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصيِِنَ لَهُ الدّيِِن فَلمّا نَجّاهُمْ اِلَي الْبرِّ اِذا هُمْ يُشْرِكوُن» ؛ [4] هرگاه بر كشتي سوار شوند و در آستانه ي غرق شدن قرار گيرند، با اخلاص خدا را مي خوانند، اما همين كه به خشكي پا گذارند و نجات يابند براي خدا شريك قائل مي شوند.
اميرمؤمنان عليه السلام در مناجات چنين مي گويد: «اِلهي ما عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نارِك وَ لا طَمَعاً في ِِ جَنَّتِك بَلْ وَجَدْتُك اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبْدتُك؛ خداوندا، عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلكه براي آن است كه تو را شايسته ي پرستش يافتم پس تو را عبادت كردم. » [5]
خداوند در آفرينشِ انسان، تمام ويتامين هايي را كه نوزاد به آن نياز دارد در شير مادر جمع كرده و آن را غذايي كامل قرار داده است. در ميان دستورات الهي نيز، نماز كامل ترين فرمان است كه خداوند تمام ارزش ها را به گونه اي در آن قرار داده است.
ياد خدا، يك ارزش و وسيله ي آرامش دل هاست و نماز ياد خداست. ياد قيامت يك ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز يادآور «يَوْم الدِّينِ» است. در خطّ پاكان و صالحان بودن يك ارزش است و ما در نماز از خدا مي خواهيم در «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» قرار بگيريم.
انزجار و برائت از ستم پيشگان و گمراهان يك ارزش است كه با گفتن «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضّالِّينَ» آن را اعلام مي داريم. عدالت در رأس همه ي ارزش هاست و شرط امام جماعت نماز است. پيروي از امام جماعت در نماز، يك اصلِ با ارزش اجتماعي است كه به جاي تك روي، تابع رهبري جامعه باشيم. ايستادن رو به قبله يادآور ارزش هاي بسياري است؛ مكّه، شكنجه گاه بلال، قربانگاه اسماعيل، زادگاه علي، پايگاه قيام مهدي، آزمايشگاه ابراهيم و عبادتگاه تمام انبيا و اولياست.
در نماز هرچه هست حركت است: در ركوع و سجود و قيام، و رفتن به مسجد و مصلّي؛ پس ساكن و ساكت نباش، بلكه همواره در تلاش و حركت باش، البتّه در جهت خداوند و به سوي او.
در نماز روح و جان انسان غبارروبي مي شود. نماز، غبار غرور و تكبر را مي ريزد، چون هر شبانه روز دهها بار بلندترين نقطه ي بدن را به خاك مي مالد و سجده بر خاك بهتر از سجده بر سنگ است كه تذلّل، در به خاك ماليدن است.
با بدن و لباس پاك، بر زمينِ پاك سجده كن كه جز از اين راه نمي توان به سرچشمه ي پاكي رسيد.
نماز، از هنگام تولد تا لحظه ي مرگ همراه ماست؛ نوزاد كه به دنيا مي آيد در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گويند كه سفارش به نماز است: «حيّ علي الصلوة» . به هنگام مرگ نيز با خواندن نماز ميّت او را به خاك سپارند و دفن كنند. پس در طول زندگي بايد همواره در حال بندگي او بود: «واعبُد رَبّك حتّي يَأتِيكَ اليَقِين» [6]
نماز پيوند انسان با طبيعت است. براي شناخت وقت نماز بايد هر صبح و ظهر و شام به خورشيد نظر كني. براي به دست آوردن قبله به ستارگان توجه كني، و براي انجام نمازهاي مستحب در آغاز هر ماه، به حركات ماه دقت كني. براي انجام غسل و وضو به آب، و براي سجده و تيمم به خاك رو آوري. اين ارتباط ميان نماز با خورشيد و ماه و ستاره و آب و خاك
تفسير آيات برگزيده . ج1، ص: 94
به دست كدام طرّاح حكيم برنامه ريزي شده است؟ !
اگر زينت و نظافت يك ارزش است، اسلام سفارش مي كند كه: «خُذُوا زيِِنَتَكُم عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» ؛ [7] به هنگام شركت در مساجد، خود را زينت كنيد و زينت هاي خود را برگيريد. با لباس پاكيزه و معطّر وارد مسجد شويد.
پی نوشتها
[1] . ذاريات (51) : 56.
[2] . بقره (2) : 138.
[3] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 326.
[4] . عنكبوت (29) : 65.
[5] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 70، ص 186.
[6] . حجر (15) : 99.
[7] . اعراف (7) : 31.
منبع درس هاي از قرآن
ادامه مطلب