پرستش و نيايش

 پرستش و نيايش
23687797322452696613.jpg;

كارهاي ما اگر براي رضاي خدا باشد، عبادت است؛ گرچه مانند كسب و كار، علم آموزي، ازدواج و يا خدمت به مردم، در جهت رفع نيازهاي خود يا جامعه باشد. عبادت، هدف آفرينش ماست.

قرآن مي فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» . [1]

آنچه يك امر را در زمره ي عبادات قرار مي دهد، انگيزه ي الهي در انجام آن است و به تعبير قرآن رنگ خدايي داشتن است: «صِبغَةَ اللّهِ و مَن أَحسَنُ مِنَ اللّهِ صِبغَةً» . [2]

برخي كارها بر اساس عادت است و برخي بر پايه ي فطرت؛ آنچه عادت است مي تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و مي تواند بي ارزش باشد، مانند عادت به سيگار. اما اگر امري فطري شد، يعني بر اساس فطرت و سرشتِ پاكي كه خداوند در نهاد هر بشري قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.

امتياز فطرت بر عادت آن است كه زمان و مكان، جنس و نژاد، و سنّ و سال در آن تأثيري ندارد و هر انساني از آن جهت كه انسان است آن را داراست؛ مانند علاقه به فرزند كه اختصاص به نسل و عصر خاصّي ندارد و هر انساني فرزندش را دوست مي دارد. اما اموري چون شكل و فرم لباس يا نوع غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مكان هاي مختلف، تفاوت مي كند. در بعضي مناطق، چيزي مرسوم است كه در جاهاي ديگر رسم نيست.

عبادت و پرستش، يكي از امور فطري است و بنابراين قديمي ترين، زيباترين و محكم ترين آثار معماريِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتكده ها و آتشكده هاست.

هزينه هاي سنگيني كه در ساختمان كليساها، كنيسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مي شود، همه جلوه هايي از روح پرستش در وجود آدمي است. پرستش، ريشه ي عميق فطري دارد؛ گرچه انسان خود از آن غافل باشد. به قول مولوي:

همچو ميل كودكان با مادران

سِرّ ميل خود نداند در لبان

عبادت، وسيله ي دريافت الطاف الهي است. حضرت موسي عليه السلام براي دريافت تورات، چهل شبانه روز در كوه طور به عبادت و مناجات پرداخت و پيامبر گرامي اسلام پيش از دريافت وحي، مدّت هاي طولاني در غار حرا به عبادت مشغول بود.

در روايات آمده است: «مَنْ اَخْلَصَ الْعِبادَة لِلّهِ اَرْبَعيِِنَ صَباحاً ظَهَرتْ يَنابيِِعُ الْحِكْمةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلي لِسانِهِ؛ هر كس چهل شبانه روز تمام كارهايش رنگ عبادت و خلوص داشته باشد، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد. » [3]

قرآن از كساني كه خدا را به خاطر خود مي خوانند و فقط در مشكلات به سراغ او مي روند و در غير آن خدا را فراموش مي كنند، انتقاد كرده است و مي فرمايد: «فَاِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصيِِنَ لَهُ الدّيِِن فَلمّا نَجّاهُمْ اِلَي الْبرِّ اِذا هُمْ يُشْرِكوُن» ؛ [4] هرگاه بر كشتي سوار شوند و در آستانه ي غرق شدن قرار گيرند، با اخلاص خدا را مي خوانند، اما همين كه به خشكي پا گذارند و نجات يابند براي خدا شريك قائل مي شوند.

اميرمؤمنان عليه السلام در مناجات چنين مي گويد: «اِلهي ما عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نارِك وَ لا طَمَعاً في ِِ جَنَّتِك بَلْ وَجَدْتُك اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبْدتُك؛ خداوندا، عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلكه براي آن است كه تو را شايسته ي پرستش يافتم پس تو را عبادت كردم. » [5]

خداوند در آفرينشِ انسان، تمام ويتامين هايي را كه نوزاد به آن نياز دارد در شير مادر جمع كرده و آن را غذايي كامل قرار داده است. در ميان دستورات الهي نيز، نماز كامل ترين فرمان است كه خداوند تمام ارزش ها را به گونه اي در آن قرار داده است.

ياد خدا، يك ارزش و وسيله ي آرامش دل هاست و نماز ياد خداست. ياد قيامت يك ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز يادآور «يَوْم الدِّينِ» است. در خطّ پاكان و صالحان بودن يك ارزش است و ما در نماز از خدا مي خواهيم در «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» قرار بگيريم.

انزجار و برائت از ستم پيشگان و گمراهان يك ارزش است كه با گفتن «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضّالِّينَ» آن را اعلام مي داريم. عدالت در رأس همه ي ارزش هاست و شرط امام جماعت نماز است. پيروي از امام جماعت در نماز، يك اصلِ با ارزش اجتماعي است كه به جاي تك روي، تابع رهبري جامعه باشيم. ايستادن رو به قبله يادآور ارزش هاي بسياري است؛ مكّه، شكنجه گاه بلال، قربانگاه اسماعيل، زادگاه علي، پايگاه قيام مهدي، آزمايشگاه ابراهيم و عبادتگاه تمام انبيا و اولياست.

در نماز هرچه هست حركت است: در ركوع و سجود و قيام، و رفتن به مسجد و مصلّي؛ پس ساكن و ساكت نباش، بلكه همواره در تلاش و حركت باش، البتّه در جهت خداوند و به سوي او.

در نماز روح و جان انسان غبارروبي مي شود. نماز، غبار غرور و تكبر را مي ريزد، چون هر شبانه روز دهها بار بلندترين نقطه ي بدن را به خاك مي مالد و سجده بر خاك بهتر از سجده بر سنگ است كه تذلّل، در به خاك ماليدن است.

با بدن و لباس پاك، بر زمينِ پاك سجده كن كه جز از اين راه نمي توان به سرچشمه ي پاكي رسيد.

نماز، از هنگام تولد تا لحظه ي مرگ همراه ماست؛ نوزاد كه به دنيا مي آيد در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گويند كه سفارش به نماز است: «حيّ علي الصلوة» . به هنگام مرگ نيز با خواندن نماز ميّت او را به خاك سپارند و دفن كنند. پس در طول زندگي بايد همواره در حال بندگي او بود: «واعبُد رَبّك حتّي يَأتِيكَ اليَقِين» [6]

نماز پيوند انسان با طبيعت است. براي شناخت وقت نماز بايد هر صبح و ظهر و شام به خورشيد نظر كني. براي به دست آوردن قبله به ستارگان توجه كني، و براي انجام نمازهاي مستحب در آغاز هر ماه، به حركات ماه دقت كني. براي انجام غسل و وضو به آب، و براي سجده و تيمم به خاك رو آوري. اين ارتباط ميان نماز با خورشيد و ماه و ستاره و آب و خاك

تفسير آيات برگزيده . ج1، ص: 94

به دست كدام طرّاح حكيم برنامه ريزي شده است؟ !

اگر زينت و نظافت يك ارزش است، اسلام سفارش مي كند كه: «خُذُوا زيِِنَتَكُم عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» ؛ [7] به هنگام شركت در مساجد، خود را زينت كنيد و زينت هاي خود را برگيريد. با لباس پاكيزه و معطّر وارد مسجد شويد.

پی نوشتها

[1] . ذاريات (51) : 56.

[2] . بقره (2) : 138.

[3] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 326.

[4] . عنكبوت (29) : 65.

[5] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 70، ص 186.

[6] . حجر (15) : 99.

[7] . اعراف (7) : 31.

 

            منبع درس هاي از قرآن

 


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 5:47 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اشتياق به عبادت

اشتياق به عبادت

70155877453588605792.jpg;

    عن الحسن بن على - عليه السلام -
ان من طلب العبادة تزكى له و اذا اضرت النوال بالفريضة فارفضوها هركس اشتياق عبادت دارد، دل را براى آن پاك مى كند و هرگاه نمازهاى مستحبى به نمازهاى واجب ضرر رساند. (در صورتى كه نماز شب ، به قضا شدن نماز صبح انجامند. آنها راترك كنيد. (تحف العقول ، ص 267).


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 5:47 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تكبير در فرهنگ اسلامى

تكبير در فرهنگ اسلامى

09663119627388726546.jpg;

  نه فقط در نماز، بلكه در بسيارى از موارد و مواضع ، گفتن اللّه اكبر وارد شده است و لذا مسلمانان در صدر اسلام ، هم در تلخى ها و هم در شادى ها تكبير مى گفته اند كه ما به گوشه اى از آن اشاره مى كنيم :

1- در جنگ خندق ، مسلمين هنگام كندن خندق به سنگ محكمى برخورد كردند كه كلنگ شكست اما سنگ نشكست . پيامبر آمد و با ضربه اى سنگ را شكست . مسلمانان يك صدا تكبير گفتند و در همانجا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من سقوط كاخهاى روم و ايران را در برق و جرقه سنگ ها ديدم . [4]

2- على عليه السلام در جنگ صفين ، هر كس را كه مى كشت با صداى بلند تكبير مى گفت و مسلمين با شمردن تكبيرها فهميدند كه حضرت چه تعداد را به هلاكت رسانده است . [5]

3- شبى كه فاطمه زهرا عليها السلام را به خانه على ابن ابيطالب عليهما السلام مى بردند هفتادهزار فرشته ، تكبيرگويان به زمين نازل شدند. [6]

4- پيامبر گرامى ما بر جنازه فاطمه بنت اسد، 40 تكبير [7] و بر جنازه عموى خود حضرت حمزه ، 70 تكبير خواندند. [8]

5 - مستحب است در مراسم حج هر سنگ ريزه اى كه به جايگاه شيطان پرتاب مى شود يك تكبير گفته شود. [9]

6- در تسبيحات حضرت زهرا كه ثوابش معادل هزار ركعت نماز مستحبى است ، 34 مرتبه تكبير آمده است .[10]

7- هنگامى كه پيامبراكرم متولد شد اولين كلمه اى كه بر زبان آورد كلمه مباركه اللّه اكبر بود. [11]

8 - روزى كه مكّه بدست مسلمانان فتح شد، پيامبر وارد مسجدالحرام شد و به حجرالاسود اشاره كرد و تكبير گفت و مسلمانان با صداى بلند چنان تكبير گفتند كه لرزه بر اندام مشركين افتاد.[12]

9- در روايات مى خوانيم : هرگاه چيزى موجب تعجب شما شد تكبير بگوييد. [13]

10- در جنگ اُحُد، قهرمانى از كفار مبارز مى طلبيد. حضرت على عليه السلام جلو رفت و چنان ضربه اى بر او وارد كرد كه پيامبر و مسلمانان با صداى بلند تكبير گفتند. [14]

11- پيامبراكرم به حضرت على مى فرمود: هرگاه به هلال ماه يا آينه نظر كردى و يا مشكلى به تو رو آورد 3 مرتبه تكبير بگو.[15]

12- زيد فرزند امام سجاد عليه السلام كه عليه حكومت بنى اميّه قيام كرد، شعارش ‍ اللّه اكبر بود. [16]

13- در جنگ بدر، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در انتظار هلاكتِ يكى از سران دشمن به نام نوفل بود، همين كه خبر دادند حضرت على او را از ميان برداشت پيامبر تكبير گفت .[17]

14- هنگامى كه حضرت على به خواستگارى حضرت زهرا آمد، پيامبر فرمود: صبركن تا موضوع را با دخترم فاطمه در ميان بگذارم . اما حضرت زهرا سكوت كرد و چيزى نگفت . پيامبر فرمود: ((اللّه اكبر سكوتها اقرارها)). [18]

15- در جنگ با خوارج ، وقتى فرمانده آنها به هلاكت رسيد، حضرت على تكبير گفت و سجده كرد و همه مردم تكبير گفتند.[19]

16- گروهى از يهود مسلمان شدند و به پيامبر گفتند: پيامبران قبلى جانشين داشته اند وصىّ شما كيست ؟

 

در اينجا آيه ولايت نازل شد كه رهبر شما خدا و رسول او و مؤ منانى هستند كه در حال ركوع زكات مى دهند.[20] پيامبر فرمودند: به مسجد برويم . وقتى وارد شدند فقيرى را ديدند كه خوشحال است و حضرت على در حال ركوع انگشتر خود را به او داده است . در اين هنگام پيامبر تكبير گفتند. [21]

17- گفتن تكبير به هنگام ورود به حرم امامان معصوم سفارش شده است . چنانكه قبل از خواندن زيارت جامعه ، 100 تكبير در سه مرحله مى خوانيم كه به قول مرحوم مجلسى شايد دليل اين همه تكبير آن باشد كه جملاتِ زيارت جامعه شما را دچار غلوّ در مورد امامان نكند. [22]

18- حضرت على عليه السلام در قضاوت هاى خود وقتى مجرم را شناسايى مى كرد تكبير مى گفت .[23]

19- ميثم تمار كه به جرم طرفدارى از حضرت على عليه السلام بدستور ابن زياد به دار آويخته شد و با نيزه به او حمله كردند، در لحظه شهادت تكبير مى گفت و از دهانش خون مى آمد. [24]

20- در شب معراج ، پيامبر از هر آسمانى كه مى گذشت تكبير مى گفت .[25]

21- جبرئيل نزد پيامبر بود كه حضرت على وارد شد جبرئيل گفت : اى محمّد! به خدائى كه ترا به پيامبرى مبعوث كرد، اهل آسمان ها از اهل زمين اين على را بهتر و بيشتر مى شناسند، هرگاه او در جنگ ها تكبير مى گويد ما فرشتگان نيز با او همصدا مى شويم .[26]

22- در جنگ خيبر وقتى مسلمانان وارد قلعه شدند، چنان تكبير مى گفتند كه يهوديان پا به فرار گذاشتند. [27]

پي نوشتها

[4] - بحار، ج 20، ص 190.

[5] - بحار، ج 32، ص 60.

[6] - بحار، ج 43، ص 104.

[7] - بحار، ج 35، ص 70.

[8] - بحار، ج 20، ص 63.

[9] - بحار، ج 11، ص 168.

[10] - بحار، ج 15، ص 248.

[11] - بحار، ج 15، ص 273.

[12] - تفسير نمونه ، ج 27، ص 407.

[13] - بحار، ج 92، ص 127.

[14] - بحار، ج 20، ص 126.

[15] - بحار، ج 92، ص 145.

[16] - كتاب زيدبن على ، ص 186.

[17] - بحار، ج 19، ص 281.

[18] - بحار، ج 43، ص 93.

[19] - بحار، ج 41، ص 341.

[20] - سوره مائده ، آيه 55.

[21] - بحار، ج 35، ص 183.

[22] - بحار، ج 16، ص 99.

[23] - بحار، ج 40، ص 260.

[24] - بحار، ج 42، ص 125.

[25] - بحار ج 86 ص 207.

[26] - بحار، ج 39، ص 98.

[27] - پيامبرى و حكومت ، ص 146.

منبع : کتاب تفسير نماز استاد محسن قرائتى

 


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 5:43 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

معناى تكبير

معناى تكبير

85236231740093414442.jpg;

 اللّه اكبر، يعنى خدا برتر از همه موجوداتِ حسّى ، ذهنى ، مُلكى و ملكوتى است .

اللّه اكبر، يعنى خدا برتر از آنست كه كسى بتواند او را توصيف كند.

اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم

وز هرچه گفته ايم و شنيديم و خوانده ايم

مجلس تمام گشت و به پايان رسيد عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ايم

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: چون تكبير مى گويى بايد همه چيز نزد تو كوچك شود جز او. [3] اينكه انسان با زبان تكبير بگويد اما دل به ديگرى بسته باشد دروغگو و حيله گر است و بخاطر همين امر خداوند شيرينى ذكر خدا را از او مى گيرد.

[3] - سرّالصلوة ، ص 78.

 


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 5:39 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]