دعای مورچه

دعای مورچه
 
44883954165004351521.jpg;

در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدیدی به وجود آمـد. به ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمده و از قحطی شکایت کـردنـد و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان برای طلب باران، نماز (استسقا) بخواند.

سـلـیمان به آن ها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقا به سوی بیابان حرکت می کنیم.

فـردای آن روز مـردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به سوی بیابان حـرکـت کـردنـد. نـاگـهان سلیمان(ع) در راه مورچه ای را دید که پـاهـایـش را روی زمـیـن نهاده بود و دست هایش را به سوی آسمان بـلـنـد نموده و می گوید: خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تـو بـی نیاز نیستیم، ما را به خاطر گناهان انسان ها به هلاکت نرسان.

سـلـیـمـان رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانه هایتان بازگردید، خـداونـد شـمـا را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد. در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت.

  نقل از: داستان دوستان، ج4، ص221


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 5:57 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مسجد پیامبر (ص ) چرا ناگهان خلوت شد؟

مسجد پیامبر (ص ) چرا ناگهان خلوت شد؟
 
http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%20%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B10.jpg

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 قحطی و کمبود غذا را فرا گرفته بود، گرسنگی و تهی دستی ، فشار سختی بر مردم مدینه وارد ساخته بود، در این صورت اگر کاروانی آذوقه و غذا به مدینه می آوردند، روشن بود که مردم از هر سو هجوم می آوردند تا برای خود غذا تهیه کنند، و معمول بود وقتی کاروان تجارتی می آمد مردم مشتاق ، طبل کوبان به استقبال آن می رفتند. دختران از خانه ها بیرون آمده ، صف می کشیدند و طبل ها را به صدا در می آوردند.
روز جمعه بود، مسلمانان برای نماز جمعه پشت سر پیامبر صلی الله علیه وآله جمع شدند و پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول ایراد خطبه های نماز جمعه شد.
خبر آمد که یک قافله تجارتی به مدینه آمده است (یا دحیه کلبی از سفر تجارتی شام به مدینه آمده است )(1)مسلمانان برای تهیه طعام از مسجد بیرون آمدند و تنها چند نفر (8یا 11یا 12یا 40نفر) پیامبر (ص ) ماندند، مسلمانان فکر می کردند که اگر دیر بجنبید، دیگران طعام را تمام کرده و برای آنها چیزی باقی نمی ماند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
سوگند به خدایی که جانم در اختیار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتند، و کسی در مسجد نمی ماند آتش (قهر الهی ) سراسر بیابان را فرا می گرفت و شما را به کام خود فرو می کشید و به نقل دیگر فرمود: اگر اینها نمی ماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها می بارید.
در این وقت بود که آیه 11 سوره جمعه نازل گردید:
و اذا راو تجاره اولهوا انفصوالیها وترکوک قائماقل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره و الله خیر الرازقین .
یعنی :و چون تجارتی ببینند یا آهنگ (طبلی بشنوند) به سوی آن بشتابند و تو را (ای پیامبر) تنها ایستاده بگذارند، بگو آنچه نزد خداست از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان می باشد(2) 

 1- طبق نقل دیگر دحیه کلبی تاجری بودکه می رفت شام ، گندم و آرد و جو و...به مدینه می آورد و وقتی کاروان او به مدینه می آمد، طبل می کوبید تا مردم از آمدن کاروان مطلع گردند (نورالثقلین ج 5ص 329)
2- اقتباس از تفسیر کشاف جلد 4 ص 329 (باید توجه داشت که هنگام این جریان ، هنوز دحیه کلبی مسلمان نشده بود)
 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 19 فروردین 1395  ] [ 5:51 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اسرار نماز در بیان آیت الله العظمی بهجت

اسرار نماز در بیان آیت الله العظمی بهجت

45599767956278617294.jpg;

  1. نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همۀ مراتب خضوع و خشوع.
  2. نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست !
  3. نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن توجه به حقّ می شود.
  4. تمام لذتها روحی است؛ و آن چه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است.
  5. قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرِّبی است که بالاترین آنها نماز است.
  6. نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.
  7. ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم.
  8. شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد.
  9. قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.
  10. سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟
  11. جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.
  12. سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟ جواب: بسمه تعالی، در لحظه ای که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید!
  13. اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) است.
  14. گوی سبقت را نماز شب خوان‌ها ربودند.
  15. سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟ جواب: با قرائت آیۀ آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود [قبل از نیمه شب به جا آورده می شود].
  16. سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟ جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق به خواندن آن نشدید، قضای آن را به جا آورید. از آیِۀ شریفۀ «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَرِ» [عنکبوت:45] نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد، استفاده می شود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر: کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمی کند، واقعاً نمازش نماز نیست!) این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
  17. یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (بینایی، شنوایی و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد. باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!
  18. اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطۀ خضوع و خشوع است و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است!
  19. همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن انجام می دهیم، آقایان [اولیاءالله] می فرمایند: از همه چیز لذیذتر است!
  20. همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین!
  21. سؤال: می خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم. جواب: بسمه تعالی، با شرایط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست!
  22. سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.
  23. سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟ جواب: در اول نماز، توسل حقیقی به امام زمان (علیه السلام) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.
  24. سؤال: مستدعی است جملۀ کوتاه و رسایی دربارۀ نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد. جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبۀ عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیه السلام) است: «الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن: نماز، وسیله عروج مؤمن است». برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را.
  25. اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند.
  26. در کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آمده است: «وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ: بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت می باشد».
  27. مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ در حال نماز عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند!
  28. از حدیث «تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود»، بر می آید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم.
  29. سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم؛ علاج آن چیست؟ جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ (فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه: این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!)
  30. معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است... همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم... وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است!
  31. وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحیۀ او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: «اللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَیَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام: خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیۀ تو است و به سوی تو باز می گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیۀ خود تحیّت گوی!»
  32. چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! ... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و همۀ بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبیر در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که: «لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه: اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمی گرداند!»
  33. ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزلۀ کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم (سلام نماز)، خارج شود.
  34. خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت می کند، خالق هم با او خلوت کرده است!

_____________________
پی نوشت:

  1. در محضر بهجت: 1/222
  2. در محضر بهجت: 1/222
  3. در محضر بهجت: 2/377
  4. در محضر بهجت: 2/392
  5. نکته های ناب: 78
  6. نکته های ناب: 82
  7. نکته های ناب: 83
  8. نکته های ناب: 81
  9. نکته های ناب: 83
  10. به سوی محبوب: 62
  11. به سوی محبوب: 63
  12. به سوی محبوب: 64
  13. به سوی محبوب: 68
  14. به سوی محبوب: 77
  15. به سوی محبوب: 77
  16. در محضر بهجت: 2/83
  17. برگی از دفتر آفتاب: 133
  18. برگی از دفتر آفتاب: 133
  19. برگی از دفتر آفتاب: 139
  20. در محضر بهجت: 1/122
  21. در محضر بهجت: 1/283
  22. به سوی محبوب: 62
  23. فیضی از ورای سکوت: 77
  24. به سوی محبوب: 63
  25. به سوی محبوب: 64
  26. نکته های ناب: 82
  27. در محضر بهجت: 1/92
  28. در محضر بهجت: 1/350
  29. به سوی محبوب : 70
  30. در خلوت عارفان: 103
  31. نکته های ناب: 83
  32. نکته های ناب: 84
  33. نکته های ناب: 84
  34. نکته های ناب: 88

منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 2:58 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تا آخر عمر، حداقل چند نماز كامل بخوانيد

تا آخر عمر، حداقل چند نماز كامل بخوانيد

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B23/Untitled-1.jpg

امّا جوان‏ها حداقل اين عمل را بی ‏عيب به جا بياوريد، و شما بزرگ‏ترها هم چنين كنيد. ما اگر در گذشته اين‏ها را با عيب بنا كرديم و نقاشى نموديم، اين چند روزه، يا چند ماهه، يا چند هفته، يا چند سال كه از عمرمان مانده و هنوز ملك ‏الموت نيامده است، بياييم چهار تا نماز كاملى نقاشى كنيم كه امام صادق و پيغمبر مى ‏فرمايد، اگر اين چهار تا را به جا بياوريد، يقيناً قبول مى‏ كنند و به شما مى ‏گويند، محض بركت اين چهار تا نماز، از عيب كلّ نمازهاى گذشته شما، چشم مى‏ پوشيم و آن‏ها را هم قبول مى ‏كنيم:

طفيل هستى و عشقند، آدم و پرى‏              ارادتى بنما تا سعادتى ببرى[1]‏

... شما در قرآن مجيد كلمه مبارك، نورانى و پرمعناى حمد را از اول قرآن كه سوره حمد است، «الْحَمْدُ لِلّهِ‏»، تا جزء آخر قرآن مجيد، مى ‏بينيد و كراراً هم در قرآن مى ‏بينيد كه خداوند ما را به صورت مكرّر امر به حمد كرده است: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ.»  [2]‏ اين حالا يك نمونه.

ولى در قرآن مجيد زياد مى ‏بينيد كه امر به حمد می ‏كند. حال اين پرسش مطرح مى ‏شود كه حمد يعنى چه؟

حمد؛ یعنى جلال، جمال، زيبايى، صفات، آراستگى‏ها و كمالات خدا را اظهار كن و سپاسگزارى كن، ولى اين حمد را كامل بياور.

اين سؤال مطرح مى ‏شود كه حمد كامل چيست؟

من اگر كنار هر نعمتى، يا كنار هر وصف جميلى، يا كنار هر كمالى از پروردگار، چه كمال خودش و چه جلوه ‏هاى كمالش، بنشينم و بگويم: «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏»، كافى است يا نه؟

اساتيد فن، قرآن ‏شناسان، اهل ذكر، ائمه طاهرين، اهل عقل، اهل حكمت، اهل عرفان، حمد كامل را چگونه تصوير مى ‏كنند؟

آن‏ها مى ‏گويند شما حمدت در صورتى كامل مى ‏شود كه در سه مرتبه اين حمد را بياورى‏: «مرتبه قولى و مرتبه فعلى و مرتبه حالى.» امّا مرتبه قولى فقط كار زبان است. آن هم اين است كه خدا را آن‏ چنان‏كه خودش خويش را حمد كرده؛ آن ‏چنان‏كه انبيا او را ستودند، آن‏ چنان‏كه ائمه او را ستودند، بستايد،

مثل: حمد امام حسين علیه السلام در شب عاشورا: «وَ احْمَدُهُ عَلَى‏ السَّرَاءِ وَ الضَّرَّاءِ.[3]»» من چه در يك باغ پرميوه، كنار چشمه و رود باشم، خدا را حمد مى‏ كنم، و چه امشب هم كه عاشورا است و گرفتار سى هزار گرگ هستم و فردا قطعه قطعه مى‏ شوم و زن و بچه ‏ام را به اسارت مى‏ گيرند، عين اين كه وسط چنان باغى هستم، خدا را حمد مى ‏كنم. ببينيد امام حسين علیه السلام چگونه دارد حمد را نقاشى مى ‏كند؟

به خدا نمى ‏گويد كه اگر ما را در باغ ببرى و به ما چلوكباب بدهى، الحمدلله، و امّا اگر گرفتار اين گرگ‏ها بكنى، چه الحمد للهى؟ بلكه مى ‏گويد: «وَ احْمَدُهُ عَلَى السَّرَاءِ وَ الضَّرَّاء[4].»  من نه كارى به خوشى دارم و نه به ناخوشى. من عاشق وجود مقدس او هستم كه ولى نعمت من است.

در حمد قولى، چه بگويم احْمَدُ، يا بگويم: الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالِمِينَ، يا بگويم: الْحَمْدُ لِلهِ عَلَى كُلِّهَا، يا بگويم: الْحَمْدُ لِلهِ عَلَى كُلِّ النِّعْمَهِ يا بگويم: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ[5]»، و اين طور كه خودش خويش را حمد كرده است، او را حمد كنم. اين يك مرتبه حمد است، ولى حمد در اين مرتبه، كامل نشده است.

مرتبه دوم حمد، مرتبه حمد فعلى است. حمد فعلى؛ يعنى چه؟

يعنى اين كه چشم، گوش، زبان، دست، شكم، شهوت و پا را هم در راه حمد بكشانم، و راه حمد آن‏ها، اين است كه چشم و بقيه اعضا را از همه گناهان نگه بدارم و به همه خيرها بكشانم. اين، حمد فعلى است.

امّا حمد حالى، اين است كه باطنم را از همه رذايل اخلاقى بتكانم. اين، حمد حالى است.

حالا وقتى مى‏ گويم: الحمدلله، تمام اعضايم هم عملًا در حمد است. باطنم هم عملًا در حمد است، و من مستحق رحمت خاصه پروردگار مهربان عالم مى ‏شوم. اين راهنمايى‏ هاى قرآن است. 

هر چند اين دفتر با هزار سال سخن گفتن هم تمام نمى‏ شود و در قرآن و در روايات، براى انسان‏سازى مطالب فراوانى است.

البته، براى شستن گرد و غبارهاى روى دل و باطن، هيچ راهى نيست جز گريه بر ابى‏ عبدالله علیه السلام، نه اين كه گريه ما قيمت دارد. نه، چون اين اشك وصل به ابى ‏عبدالله علیه السلام بوده و براى همين قيمت پيدا كرده است.

در حقيقت، ما با گريه كردن بر خودمان، اين كار را مى ‏كنيم. دست ابى ‏عبدالله علیه السلام را مى‏ گيريم و وارد باطنمان مى ‏كنيم. مى ‏گوييم، آقاجان! پاك كن ما را و او هم اين كار را مى ‏كند.

پی نوشت ها: 

[1] حافظ.

[2] حجر: 98- نصر: 3.

[3] شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 91.

[4] همان.

[5] فاطر: 34.

منبع: حسین انصاريان، نماز الهى وشيطانى، انتشارات دارالعرفان‏، قم‏، 1389، چاپ اول‏، صص 24-28

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 2:52 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]