اهميت و امکان حضور قلب
اهميت و امکان حضور قلب
الف) نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شود و به صورت يک عمل بي روح در آيد، تمام ثمرات و فوايدي که در آيات و روايات، براي نماز آمده، در چنين نمازي وجود ندارد، چه بسا موجب دوري از خدا هم بشود.
امام صادق مي فرمايند: «ان العَبدَ لَيرفَعُ مِن صَلاتِهِ نِصفُها اَو ثُلثُها اَو رُبعُها اَو خُمسُها وَ ما يرفَعُ لَه اِلّا ما اَقبَل عَليه بِقَلبه: همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده مي شود و آن مقدار از نماز که توجه قلبي داشته باشد، بالا مي رود.»
در روايت ديگري امام صادق مي فرمايند: «عَلَيکَ بِالاِقبالِ عَلي صَلاتِکَ فَانّما يحسَبُ لَکَ فيها ما اَقبَلَکَ عَليه مِنها بِقَلبِکَ: برتوست که توجه قلبي در نمازت داشته باشي، پس همانا محسوب مي شود برايت از نمازت، آن مقداري که در قلبت، توجه به نماز داشتي.»
ب) وقتي نمازي را مي خوانيم، وليکن اثري از آن در نفس خود مشاهده نمي کنيم؛ اين گونه نمازها نه تنها عامل بازدارنده در برابر گناه نيست، چه بسا موجب خودبيني و خود بزرگ بيني هم بشود، چرا که با خواندن نماز، يک احساس کاذب در جهت قرب به خدا پيدا مي شود و اين احساس کاذب، موجب بُعد (دوري) از خدا مي گردد که بلايي عظيم است؛ يعني آنچه که موجب نزديکي به خداوند است، عامل دوري از او مي شود.
امام صادق مي فرمايند: «مَن اَحَبَّ اَن يعلَم اَقبِلَت صَلاتُهُ اَم لَم تُقبُل فَلينظُرهَل مَنَعَتهُ صَلاتَه عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر فَبِقَدرِ ما مَنِعَته قُبِلَت مِنه: هرکس دوست دارد بداند که نمازش مورد قبول واقع شده يا نه، بايد نگاه کند که آيا نمازش او را از منکر و فحشا بازداشته يا نه، به مقداري که او را از منکرات و فحشا بازداشته، از او قبول مي شود.»
نکته: حضور قلب از شراط صحت نماز نيست؛ يعني با نبودن حضور قلب، نماز باطل نمي شود و از لحاظ فقهي اشکالي ندارد، وليکن چنين، قالبي و بي فضيلت و غير مقبول است، يعني بالا نمي رود و اثر معراجي خود را دست مي دهد و دليل آنکه حضور قلب از شراط صحت نماز نيست، احتمالاً براي سختي و عسر و حرجي بود که اکثراً براي مردم ايجاد مي شد، چرا که اکثر مردم براي تحصيل حضور قلب به زحمت مي افتند و از عهده انجام آن بر نمي آيند و چه بسا اين امر را بهانه اي براي ترک نماز قرار مي دهند.
سبطین
ادامه مطلب
بدون علاج چشم چرانی، نماز با حضور قلب نمی شود
بدون علاج چشم چرانی، نماز با حضور قلب نمی شود
نکته اول این است که شخص تمرین کند و در همه حال کنترل چشم خود را از دست ندهد. اگر در بیرون از نماز چشم آزاد باشد، محال است هنگام نماز متمرکز به خدا شود، اگر در بیرون نماز چشم فرار بود، در هنگام نماز هم آزاد است؛ یعنی هر چه چشم ضبط کرده و ذخیره کرده، هنگام نماز مزاحم میشود. پس حفظ و کنترل حواس در نماز منوط به حفظ و کنترل چشم در بیرون از نماز است. چگونه ممکن است کسی که عادت به نگاه پراکنی کرده، بتواند هنگام عبادت به طرف محبوب واقعی پرواز میکند؟ قلبی که آشفته محبوب پنداری است، چگونه معشوق واقعی را میبیند؟
بین نماز بازدارنده از گناه و همراه با حضور قلب و زندگی انسان پیش و پس از نماز رابطه محکمی وجود دارد . مثلا کسی که به یک بیماری روانی و ذهنی مبتلاست، سایه این بیماری اخلاقی بر روی نماز او می افتد. در این بخش به رابطه میان "چشم چرانی" به عنوان یک بیماری اخلاقی و روانی و خواندن نماز با حضور قلب پرداخته می شود. بحث های این مطلب بر گرفته از کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی است.
چشم چرانی، چریدن در مرتع های شیطان
چشم چرانی یکی از بیماریهایی است که معتاد به آن در گرفتاری بزرگی است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره میشود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت درآمده است و ترک آن مشکل به نظر میآید. اما چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضر است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصا نماز میگردد که روان کاوان دستور به درمان چنین بیماریی دادهاند. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است: "قل للمومنین یغضوا من ابصارهم... و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن / به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و... به زنان مومنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند."
وقتی نیاز جنسی شکل عطش روحی می شود
از آن جایی که منشأ چشم چرانی، غریزه جنسی است، لذا کلام را در این باره معطوف میداریم. غریزه جنسی همانند بعضی غرائز دیگر، دارای دو بعد روحی و جسمی است. بعد جسمی، همان ارضای شهوت جنسی است، اما بعد روحی آن به فعالیت جنسی مربوط نمیشود، زیرا چه بسا انسان از لحاظ جنسی ارضا شده باشد و لیکن عطش روحیاش باقی باشد. کسی که چشم چرانی میکند، میخواهد ارضای عطش روحی یا جسمی کند، ولی غافل از آن است که وقتی عطش روحی شدت گرفت، شکل هوس به خود میگیرد و وقتی شکل هوس به خود گرفت هرزگی را به دنبال دارد که نتیجه آن، آشفتگی روحی، پراکندگی خیال، ناآرامی روان، تزلزل شخصیت، بی ارادگی و دیگر ثمرات منفی است. کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر، خیال و قلبش مشغول دیده میشود و روحش آشفته و ذهنش مشوش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در میآید و به شاخههایی پرواز میکند که با چشم خود مشاهده کرده است.
حکایت مؤذنی که ایمانش را باخت
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: "العین جاسوس القلب و برید العقل / چشم، جاسوس قلب و فرستاده عقل است." و در روایت دیگر دارد که: "القلب مصحف البصر / قلب صفحه چشم است" یعنی آنچه چشم دیده، قلب حفظ میکند، پر واضح است که هنگام عبادت قلب به طرف محفوظات خود میرود.
همچنین باید دانست که چه بسا یک نگاه، دین آدمی را از بین میبرد، چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: "کم من نظره اورثت حسره طویلة / چه بسا یک نگاه کوچک، حسرت طولانی را به ارث میگذارد. "
در این باره حکایت شده که: مؤذنی سالیانی طولانی بالای مأذنه اذان میگفت، روزی نگاهش به یکی از خانههای اطراف افتاد، دختری را دید بسیار زیبا، دلربا. اذان را با رحمت بسیار تمام کرد و سپس به دنبال دختر روانه گردید. وقتی به در خانه او رسید، دق الباب کرد. صاحب خانه پرسید: کاری داری؟ گفت برای خواستگاری دختر شما آمدهام. صاحب خانه گفت: ما ارمنی هستیم و شما مسلمان. مؤذن برگشت و هر چه خواست خودداری کند نتوانست. دوباره به سوی خانه روان شد و مطلب خود را تکرار کرد. آخرالامر گفتند: اگر ارمنی شوی میپذیریم. گفت: نمیشود و برگشت، اما هر چه میخواهد خود را کنترل کند، چهره دختر مجسم میشود. بار دیگر به سوی خانه ارمنی حرکت کرد و حاضر شد دختر او را بگیرد و ارمنی شود. مقدمات ازدواج را فراهم ساختند. شب زفاف که شد، مؤذن به سوی خانه عروس حرکت کرد، در بین راه پایش به چیزی برخورد نمود و بر اثر زمین خوردن جان باخت، در حالی که دین خود را از دست داده بود. عشق را شهوت چو رهبر گشت، عشقی کافر است با مسلمانی نشاید عشق کافر داشتن. همان طور که ملاحظه شد، آثار چشم چرانی در چند لحظه به پایان نمیرسد، بلکه چشم چران ذهنش و قلبش آشفته بازار میشود و در عبادت مانع حضور قلب میگردد.
نکته دوم این است که شخص، زمینه های چشم چرانی را در وجودش قطع کند. از عوامل مهم ترک چشم چرانی، قطع رابطه با دوستانی است که در این موضوع مؤثرند، چرا که آنها در حقیقت دوست نیستند، بلکه دشمنند: "در حقیقت دوستانت دشمنند / که ز حضرت، دور و مشغولت کنند." و تا زمانی که دوستی و همراهی با چنین دشمنان در لباس دوست، وجود دارد، این بیماری درمان نخواهد شد.
در ترک چشم چرانی مصمم باشیم
بعد از مراحل گذشته، با تمرین، ممارست، مراقبت و مجاهدت، به کنترل چشم بپردازیم و هر وقت نا محرمی را مشاهده کردیم، مواظب باشیم با قصد تلذذ به او خیره نشویم و اگر بر این امر مراقبت کنیم آرام آرام، محافظت بر چشم، امری آسان میشود.
منبع: شبستان
ادامه مطلب
راه درمان گناه جهت رسیدن به حضور قلب در نماز
راه درمان گناه جهت رسیدن به حضور قلب در نماز
الف. با علل فساد و گناه مبارزه كنيم
ريشه گناه عبارت است از جهل، هواي نفساني (منفعت) و ترس. اگر مي خواهيم گناه از صفحه زندگي ما پاك شود، بايد در مرحله اول، گناه را بشناسيم و بدانيم كه چه چيزهايي گناه و موجب فساد و آلودگي روح آدمي و اجتماع بشري است و در مرحله دوم به نقش مخرّب گناهان در زندگي خود و بشر توجه كنيم و آثار منفي آنها را با دقّت درك كنيم.
ب. از القائات، جهت ترك گناه كمك گيريم
براي اين منظور بايد به قلب خود تفهيم كنيم، اگر نماز خوان هستيم پس كلاه برداري براي چه؟ اگر نماز مي خوانيم، پس چرا زنا، چشم چراني، شراب و همراهي با دوست بد...؟ و با توجه به جنبه منفي گناه، از گذشته خود توبه كنيم و با القائات مثبت، اميد به خوب شدن و عوض شدن و ... را در خود زنده كنيم.
ج. از خود نماز در ترك گناهان كمك بگيريم
به هيچ وجه نماز را ترك نكنيم، بلكه همواره عزم و همّت خود را متوجّه ترك گناه كنيم و در هنگام نماز به خلوص و حضور قلب بيشتر توجّه كنيم و از آن جا كه گناه و نماز رابطه متقابل دارند، به موازات ترك گناه به كسب حضور قلب و خالي كردن قلب از اغيار بپردازيم و اين مطلب كه «نماز با توجّه، با گناه منافات دارد» را به قلب تفهيم كنيم و با خود تكرار كنيم كه قلب پر گناه آشيانه حق تعالي قرار نمي گيرد.
منبع: سبطین
ادامه مطلب
عوامل بيروني که موجب حواس پرتي در نمازاست
عوامل بيروني که موجب حواس پرتي در نمازاست
در شكل گيري نظام شخصيتي و روحي آدميان، علاوه بر عوامل دروني و فردي، عوامل بيروني نيز مؤثر است و اين واقعيتي است كه دين واقع گراي اسلام به آن توجه كرده است، چرا كه روح انسانها دايماً دست خوش تأثير پذيري از عوامل بيروني است.
از عوامل بيروني، دوست فاسد، مجلس گناه و محيط فاسد را مي توان بر شمرد.
الف. دوست فاسد
همنشيني و مصاحبت با دوست فاسق، اثرات منفي در آدمي مي گذارد، چرا كه شخصيت انسان بستگي به شخصيت دوست و همنشين او دارد و اين واقعيتي غير قابل انكار است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ به آن اشاره كرد است:
«المرءُ عَلي دينِ خليلهِ؛[3] دين آدمي بستگي به نوع دين دوست او دارد».
تو اوّل بگو با كيان دوستي پس آن بگويم كه تو كيستي
همنشيني با كسي كه تارك نماز است، موجب ترك نماز يا سهل انگاري در آن مي شود و همان طور كه دوست بد، اثر منفي در انسان مي گذارد، انتخاب دوست خوب، نقش سازنده در آدمي دارد. همنشيني با كساني كه اهل حضور قلب هستند، زمينه را براي تحصيل حضور قلب آماده مي كند.
ب. مجلس و محيط فاسد
مجلس گناه و محيط فاسد خانواده، اجتماع و... جوّ روحي انسان را فاسد مي كند و جوّ روحي فاسد، زمينه لازم را براي رشد معنويات از بين مي برد. به ميزان تأثير پذيري از مجلس گناه و محيط فاسد، معنويات ضعيف مي شود.
به همين جهت است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«لا ينبَغي لِلمُؤمنِ اَن يجلسَ مجلساً يُعصي الله فيه و لا يقدرُ عَلي تَغييِره؛[1] شايسته نيست، مؤمن، در مجلسي كه معصيت خدا در آن مي شود و قادر بر تغيير آن نيست، بنشيند». مجالست با گناهكاران، روان آدمي را بيمار نموده و اسارت نفساني را شدّت مي بخشد و ذهن را آشفته مي كند.
چگونه ممكن است كسي در فلان مجلس فساد، پاي فيلم مخرّب ويدئو و ماهواره بنشيند و بعد در محضر خدا حاضر گردد؟ چگونه ممكن است چشمها به تماشاي تصاوير مبتذل و فيملهايي كه رقص فلان رقاص را نشان مي دهد، بپردازند و خاطره آنها در نماز مزاحمت ايجاد نكند؟ چگونه خدا در قلبي كه غير خدا حكومت مي كند، جا دارد؟
[1] . اصول كافي، ج 2، ص 374.
ادامه مطلب