چرا برخی از نمازگزاران مرتکب گناه می شوند؟
چرا برخی از نمازگزاران مرتکب گناه می شوند؟
مرحوم علامه طباطبایی نوشته است: مراد آیه از اینکه نماز، از فحشاء و منکر باز می دارد بازداریِ به نحو اقتضاست نه به نحو علیت تامه؛ یعنی طبیعت نماز این گونه است که اگر مانعی در کار نباشد و مزاحمی پیش نیاید، اثرش، بازداری از فحشا و منکر است، نه اینکه این بازداری به نحو علیت تامه باشد، به این معنا که هر کس نماز خواند دیگر نتواند گناه کند. از این رو سخن کسانی که در پاسخ این شبهه گفته اند: نماز در بعضی افراد اثر دارد یا اثر نماز، تا وقتی است که انسان در نماز است و مانند این حرفها، صحیح نیست؛ بلکه نماز، در همه و در همه احوال اثر دارد؛ اما به نحو اقتضا. خلاصه اینکه یاد خدا (نماز) و موانعی که از آن اثر جلوگیری می کنند، مانند دو کفه ترازو هستند؛ هر وقت کفه یاد خدا سنگین شود، نمازگزار گناه نمی کند و هر جا کفه آن موانع سنگین شود، یاد خدا ضعیف شده، در نتیجه شخص مرتکب گناه می شود.(1)
ممکن است علت اینکه بعضی نمازگزاران مرتکب گناه می شوند این باشد که نمازی که می خوانند از روی عادت است نه ترس از خدا؛ چون ترک عادت بسیار دشوار است، نماز را ترک نمی کند و معاصی را مرتکب می شود.(2) پس اگر نمازگزار، نمازش را نه از روی عادت، بلکه به سبب انجام وظیفه و با همراه شرایط و خصوصیات آن انجام دهد، او را در ترک معاصی بسیار کمک کرده و تدریجاً گناه را ترک خواهد کرد.
1- ترجمه المیزان، ج 16، ص 198.
2- همان، ص 163.
منبع : سایت حوزه
ادامه مطلب
چرا بعضی از نمازها را بلند و بعضی را آهسته می خوانیم؟
چرا بعضی از نمازها را بلند و بعضی را آهسته می خوانیم؟
پاسخ اول: در علل الشرایع و عیون اخبار الرضا از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده که حضرت فرمود:
«علت اینکه بعضی نمازها باید بلند و بعضی آهسته خوانده شود این است که نمازهایی که باید بلند خوانده شوند (صبح، مغرب، عشاء) در اوقاتی است که هوا نسبتاً تاریک و واجب است بلند خوانده شوند که اگر کسی از آنجا عبور می کند، بداند که جماعتی در آنجا نماز می خوانند تا اگر خواست به آنها ملحق شود؛ چون تاریکی مانع دیدن اوست و بلند خواندن باعث می شود او صدای نمازگزاران را بشنود. ولی دو نمازی که آهسته خوانده می شوند (ظهر و عصر) به دلیل اینکه روز است و عملشان کاملاً قابل رؤیت است، احتیاج به بلند خواندن ندارد.»(1)
پاسخ دوم: در روایت است که از امام صادق ـ علیه السلام ـ سؤال شد که چرا باید نمازهای جمعه، مغرب، عشاء و صبح را بلند خواند ولی نماز ظهر و عصر را آهسته؟ حضرت فرمود:
«زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ وقتی به معراج رفتند اولین نمازی که خدا بر او واجب کرد، نماز جمعه بود؛ آنگاه خداوند به ملائکه امر کرد تا پشت سر پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بایستند و به پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دستور داد که نمازش را بلند بخواند تا فضل و برتری خود را به ملائکه نشان دهد. سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، ولی کسی را به پیامبر اضافه نکرد تا به وی اقتدا کند؛ از این رو دستور داد تا آهسته قرائت کند. سپس نماز مغرب را واجب کرد و ملائکه را به پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ افزود. پس امر کرد تا بلند بخواند و همین طور در نماز عشاء. وقتی فجر نزدیک شد، پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از آسمان نزول کرد، آنگاه خداوند نماز صبح را بر او واجب کرد و امر کرد تا بلند بخواند تا فضل خود را به مردم نشان دهد، چنان که به ملائکه فضل خود را نشان داده بود.»(2)
1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 82، ح 77406.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 83، ح 7407.
منبع : سایت رسمی حوزه
ادامه مطلب
نمازگزاران واقعی چه خصوصیاتی دارند؟
نمازگزاران واقعی چه خصوصیاتی دارند؟
یکی از بزرگان معاصر به این پرسش چنین پاسخ داده است:
«الذین هم علی صلواتهم دائمون»؛(62) «آنان که همواره نمازشان را می خوانند و هرگز نماز را ترک نمی کنند و به برکت نماز این چنین خواهند بود.» «والذین فی أموالهم حقٌّ معلومٌ، للسائل و المحروم»؛(63) نمازگزار کسی است که همه آنچه در اختیار اوست به خود اختصاص نمی دهد ـ سخن از مال حلال است نه مال حرام؛ اگر کسی از مال حرام بخشش کرد که طَرْفی نمی بندد؛ آن کس که از راه حلال به دست آورد مالک مال می شود. فرمود نمازگزار کسی است که مال او حساب شده است، دیگران در مال او سهمی دارند.
دیگران دو قسم اند: عده ای سائل اند که روی سؤال دارند؛ و عده ای روی سؤال هم ندارند، یا دسترسی ندارند. نمازگزار کسی است که اموال او مورد تعلق حق دیگران قرار می گیرد. «والذین یُصَدِّقون بیوم الدین»؛(64) نمازگزاران آن کسانی هستند که قیامت را باور دارند؛ چون یاد معاد است که انسان را طاهر می کند، و همه مشکلات بر اثر فراموشی قیامت است.
وقتی قرآن کریم علت تبهکاری تبهکاران را می شمارد می فرماید: «لهم عذابٌ شدیدٌ بما نَسُوا یوم الحساب»؛(65) یعنی برای آنها عذاب شدید است چون روز قیامت را فراموش کردند. به خاطر همین فراموشی تن به گناه دادند. نمازگزار قیامت را فراموش نمی کند، آن را باور دارد. «والذین هم من عذاب ربّهم مشفقون»؛(66) یعنی اینها از عذاب خدای سبحان هراسناکند. نماز آن است که انسان را از قیامت هراسناک کند؛ نماز آن است که انسان را به یاد معاد تذکر دهد. «ان عذاب ربّهم غیر مأمون»؛(67) چه کسی در امان است که گرفتار عذاب خدا نشود؟ مگر انسان برگه ایمنی دریافت کرده است؟!
آنگاه قرآن در تتمه بیان خواص نماز می فرماید:
«والذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون»؛(68) آنان که امانتهای خود را ـ چه مالی و چه غیر مالی ـ رعایت می کنند و تعهداتی را که دارند ـ چه بین خود و خدا و چه بین خود و دیگران ـ عمل می کنند. خدا آن قدر به ما نزدیک است که به ما می فرماید با من عهد ببندید، مرا طرف معامله خود قرار بدهید.
«والذین هم بشهاداتهم قائمون»(69) کسانی که در شهادتهای خود ایستادگی کنند؛ اگر به وحدانیت حق شهادت می دهند، می ایستند؛ اگر به رسالت حق شهادت می دهند می ایستند؛ اگر در دیگر مسائل حقوقی به حق شهادت می دهند، ایستادگی می کنند؛ اهل ایستادگی و اهل قیام اند.
«والذین هم علی صلاتهم یحافظون»(70) نمازگزاران کسانی هستند که مواظب نماز خویشتن اند، همه اوقات نماز را حفظ می کنند.
«اولئک فی جناتٍ مُکرمون»؛(71) «اینان در بهشت از کرامت الهی برخوردارند.»(72)
62- سوره معارج (70) آیه 23.
63- همان.
64- همان، آیه 26.
65- سوره ص (38) آیه 26.
66- سوره معارج (70) آیه 27.
67- همان، آیه 28.
68- همان، آیه 32 ـ 35.
69- همان، آیه 33.
70- همان، آیه 34.
71- همان، آیه 35.
72- اسرار عبادات، عبدالله جوادی آملی، ص 41.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
ادامه مطلب
چگونه آدم ـ علیه السلام از لکه سیاه بیرون آمد؟
چگونه آدم ـ علیه السلام از لکه سیاه بیرون آمد؟
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«هنگامی که آدم ـ علیه السلام ـ از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد لکه سیاهی در صورت او پیدا شد و از سر تا پای او را فرا گرفت؛ آن حضرت به سبب این لکه سیاه که بر تمامی اندامش پدید آمده بود بسیار اندوهگین و گریان شد، پس جبرئیل نزد آن حضرت آمد و به او گفت: ای آدم چه چیز تو را چنین به گریه انداخته است؟ جواب داد: از این سیاهی که در بدنم پیدا شده گریانم. جبرئیل گفت: ای آدم برخیز و نماز کن که این، وقتِ نماز نخستین است. پس آدم برخاست و نماز گزارد، آن سیاهی تا گردن او رسید (از صورت او تا گردنش از سیاهی پاک شد) بار دیگر جبرئیل در نوبت نماز دوم نزد آدم آمد و به او گفت: ای آدم برخیز و نماز بخوان که این، زمانِ نماز دوم است، آدم برخاست و نماز گزارد و آن سیاهی تا ناف او پایین آمد، باز جبرئیل در وقت نماز سوم نزد او آمد و گفت: ای آدم برخیز و نماز بخوان که این، هنگام نماز سوم است. آدم برخاست و نماز گزارد و آن سیاهی به زانوهای او رسید. بار دیگر جبرئیل در وقت نماز چهارم آمد. آدم برخاست و نماز خواند و همچنین وقت نماز پنجم باز آمد و گفت: وقت نماز پنجم شد. آدم نماز خواند و به کلی از آن سیاهی که سراپایش را فراگرفته بود بیرون آمد. پس حمد و ثنای خداوند متعال را به جای آورد. در این هنگام جبرئیل به آدم گفت: ای آدم! حال فرزندان تو در مورد این نمازها همانند وضع تو می باشد؛ هر کس از فرزندان تو که در هر شبانه روز پنج نوبت نماز مقرر را بخواند از گناهان خارج می شود آنچنان که تو از این لکه سیاه بیرون آمدی.»(1)
1- من لایحضره الفقیه، کتاب الصلاة ، ص 320 الی 321.
منبع:http://www.hawzah.net
ادامه مطلب