بريدگان از دنيا و دلبستگان به آخرت

http://www.axgig.com/images/04384998398746269653.jpg

نوف بكالى مى گويد: (( يك شب نزد امير المومنين على عليه السلام به سر كردم آن حضرت همه شب را نماز مى خواند و ساعت به ساعت بيرون مى آمد و به آسمان نگاه مى كرد و قرآن مى خواند چون پاسى از شب گذشت به من برخورد فرمود: ((اى نوفل ! خوابى يا بيدار؟ )) گفتم :((بيدارم و به شما نگاه مى كنم ))فرمود: ((اى نوفل خوش به حال كسانى كه از دنيا چشم پوشيده اند و به آخرت دل بستند آنان زمين را زير انداز خود كرده اند خاكش را رختخواب خود گسترده اند و آبش را به جاى عطر به كار مى برند قرآن ورد آنها و دعا شعارشان مى باشد آنان به روش عيسى بن مريم عليه السلام دنيا را از خود بريده اند )) (1)
مى بينم چگونه انسانهاى وارسته و نيكوكار به خداوند تقرب مى جويند و خودشان را در دنياى ديگرى مى بيند،گويا دنيا را يك پلى زود گذر مى دانند و در اين راه پله براى آخرتشان فقط زاد و توشه جمع آورى مى نمايند آرى بهترين ارمغان و هديه 3 خداوند نماز است !

1-  خصال شيخ صدوق ج 1 ص 229

منبع : کتاب نماز خوبان


ادامه مطلب


[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:25 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

آیا «محمد» در میان شما نیز به سجده می رود؟!

http://www.axgig.com/images/47418443811078223010.jpg

 ابوجهل از اطرافیان خود پرسید: آیا «محمد» در میان شما نیز به سجده می رود؟!
گفتند: بله!
گفت: قسم می خورم اگر او را در نماز ببینم با پای خود گردن او را له می کنم.
زمانی که متوجه شد پیامبر در حال نماز است تصمیم گرفت با لگد بر سر مبارک حضرت بکوبد.

 همین که نزدیک شد با حالتی عجیب عقب نشینی کرد و به مشرکان گفت: وقتی به او نزدیک شدم در مقابل خود خندقی از آتش دیدم.
در سوره علق آیه 9 آمده است:
« أَ رَأَيْتَ الَّذي يَنْهى‏ * عَبْداً إِذا صَلَّى ؛ آیا دیدی کسی را که منع می کرد بنده ای را که نماز می خواند.»

 زیر این حرف ها خط بکشید؛ ص ۵۴ به نقل از تفسیر نور، ذیل آیه 9 سوره علق.

منبع : مر کز تخصصی نماز


ادامه مطلب


[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:11 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز ويران كننده فحشاء و منكرات

http://www.axgig.com/images/06626490800952151800.jpg

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:مثل مردى كه گناه مى كند و نماز مى خواند مانند كسى است كه در خاك مى غلتد،آنگاه با آبى صاف خود را شستشو مى دهد بار ديگر بدنش را خاك آلود مى كند،آيا وقتى كه به سراغ آب مى رود و خود را مى شويد بدنش پاك و تميز نمى شود؟ نماز گناهان را پاك مى كند،چنانكه آب ، خاك را از بدن انسان خاك آلوده از بين مى برد. (1)
در اين باره روايت شده كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خبر دادند كه شخصى روزها نماز مى خوانند و شبها دزدى مى كند حضرت عليه السلام فرمود:نماز او باعث ترك دزديش ‍ مى شود (2) پس از مدتى او را ديدند كه در حال عبادت و در گوشه اى رنجور بود سبب و علت را پرسيدند گفت :توبه كردم ! و هر چه از هر كس دزديده ام به آنها برگردانده ام و اينك مى خواهم گوشتهائى كه از دزدى و حرام در بدنم روئيده است ،آب شود!
آرى چنين است نماز انسان را از فحشاء و منكرات اينگونه باز مى دارد، و آمار اكثر كسانى كه مرتكب كارهاى زشت مى شوند كسانى هستند كه نماز نمى خوانند چون اگر نماز مى خوانند روزى همان نماز آنها را از كارهاى زشت و ناپسند باز مى داشت ! و در اين باره باز داستان ديگرى وارده شده است :
شبى دزدى به خانه شيخ احمد خضرويه رفت و بسيار بگشت هيچ نيافت شيخ آواز داد :اى جوان دلو برگير و آب از چاه بكش و طهارت كن و به نماز مشغول شو تا روز چيزى به تو دهم تا محروم نگردى دزد همچنان كرد چون روز شد خواجه صد دينار بياور و به دزد داد و فرمود: اين جزاى عبادت يك شب نماز توست دزد در حالتى پديد آمد و لرزه بر اندامش افتاد و گفت :زر قبول نمى كنم ،مرا به راه خدا راهنمايى كن كه دولت لا زوال از درگاه لا / حاصل كنم شيخ او را مريد كرد و يكى از اولياى حق شد. (3)


1-  تفسيرابو الفتوح رازى ج 1 ص 163
2-  بحار الانوار ج 82

3-  داستانهاى و حكايتهاى نماز،ج 1 ص 96

منبع : نماز راز دوست


ادامه مطلب


[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:02 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تجارت نبايد مانع از نماز باشد

  http://www.axgig.com/images/48854260219908110786.jpg

مردى از پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به نام سعد بسيار مستمند بود و جزء اصحاب صفه محسوب مى شد. ( كسانى كه واسطه نداشتن منزل ،در يكى از غرفه هاى مسجد زندگى مى كردند، اصحاب صفه ناميده مى شدند )
سعد تمام نمازهاى شبانه روزى را پشت سر پيغمبر صلى الله عليه و آله مى گزارد آن جناب از تنگدستى سعد متاثر بود روزى به او وعده داد كه ((اگر مالى به دستم بيايد، تو را بى نياز مى كنم . )) مدتى گذشت اتفاقا چيزى به دست ايشان نيامد. افسردگى پيغمبر صلى الله عليه و آله سعد و نداشتن وجهى كه او را تامين كند بيشتر شد در اين هنگام جبرئيل نازل گرديد و دو درهم با خود آور و عرض كرد:(( خداوند مى فرمايد:ما از اندازه تو به واسطه تنگدستى سعد آگاهيم اگر مى خواهى از اين حال خارج شود،دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند )) حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله دو درهم را گرفت وقتى براى نماز ظهر از منزل خارج شد،سعد را مشاهده فرمود كه به انتظار ايشان بر در يكى از حجرات مقدسه ايستاد است فرمود:(( مى توانى تجارت كنى ؟ ))عرض كرد:((سوگند به خدا كه سرمايه ندارم )) دو درهم را به او داده فرمود :((با همين سرمايه خريد و فروش كن )) سعد پول را گرفت و براى انجام فريضه در خدمت حضرت به مسجد رفت نماز ظهر و عصر را بجا آورد و پس از پايان نماز عصر،رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود ((حركت كن و در طلب روزى جستجو نما )) سعد بيرون رفت و شروع به معامله كرد خداوند بركتى به او داد كه هر چه را به يك درهم مى خريد،دو درهم مى فروخت خلاصه ،معاملات او هميشه سودش برابرى با اصل سرمايه داشت كم كم وضع مالى او رو به افزايش گذاشت ، به طورى كه بر در مسجد دكانى گرفت اموال و كالاى خود را در آنجا جمع كرده و مى فروخت رفته رفته اشتغالات تجارى اش زياد گرديد،تا به جايى رسيد كه وقتى بلال اذان مى گفت و حضرت براى نماز بيرون مى آمد،سعد را مشاهده مى فرمود كه هنوز خود را آماده نكرده و وضو نگرفته است با اين كه قبل از اين جريان ، پيش از اذان مهياى نماز بود.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز باز داشته است ))
عرض كرد : ((چه كنم ؟ اموال خود را بگذارم ضايع شود؟ به اين شخص جنس فروخته ام ،مى خواهم قيمت را دريافت كنم و از اين ديگرى كالايى خريده ام ، بايستى جنسش را تحويل گرفته قيمت آن را بپردازم ))
پيغمبر صلى الله عليه و آله از مشاهده اشتغال سعد به ازدياد ثروت و باز ماندنش از عبادت و بندگى و افسرده گشت ، از بيشتر مقدارى كه در موقع تنگدستى اش متاثر بود روزى جبرئيل نازل شده عرض كرد :((خداوند مى فرمايد از افسردگى تو اطلاع يافتم اين كه كدام حال را براى سعد مى پسندى ؟ وضع پيشين را،يا گرفتارى واشتغال كنونى را كه دنيا و افزايش ثروت ؟)) ((همان تنگدستى سابقش را بهتر مى خواهم ،زيرا دنياى فعلى او، آخرتش را بر باد داده است )) جبرئيل گفت ((آرى علاقه بدنيا و ثروت ،انسان را از ياد آخرت غافل مى كند اگر بازگشت حال گذشته او را مى خواهى ،دو درهمى كه به او داده اى پس بگير !))آنجناب از منزل خارج شد پيش سعد آمد فرمود :((دو درهمى كه به تو داده ام ،بر مى گردانى ؟ )) عرض كرد:((چنان كه دويست درهم نيز خواسته باشيد،مى دهم ))فرمود:((نه همان دو درهم كه گرفتى ،بده )) سعد پول را تقديم كرد چيزى نگذشت كه دنياى او دگرگون شد و به حال اوليه خود برگشت و در صف اول نماز جماعت حضرت حاضر شد. (1)

1- حيوة القلوب ج 1 ص 578

منبع : کتاب نماز راز دوست


ادامه مطلب


[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:00 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]