ماجرای اذان «ابراهیم» و اسارت 18 عراقی

http://www.axgig.com/images/84755910719628679878.jpg

نزدیک اذان صبح بود. توی جلسه هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید. ابراهیم رفت نزدیک تپه، رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت. هرچه گفتیم: «نگو! می زننت!» فایده ای نداشت. آخرای اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد.
هوا که روشن شد 18 عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند. فرمانده آن ها هم بود؛ در حین بازجویی گفت: «آن هایی را که نمی خواستند تسلیم شوند، فرستادم عقب؛ پشت تپه هیچ کس نیست».
پرسیدم چرا؟ گفت: «به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید و برای حفظ اسلام باید به ایران حمه کنیم. باور کنید ما هم مثل شما شیعه هستیم؛ وقتی دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند و اهل نماز نیستند، در جنگیدن با شما تردید می کردیم. اما امروز صبح وقتی صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم که با صدای بلند نام امیرالمومنین(ع) رو آورد، با خودم گفتم داری با برادرای خودت می جنگی؛ نکنه ماجرای کربلا...».
دیگه گریه امان صحبت به او نداد. دقایقی بعد ادامه داد: «برای همین تصمیم گرفتم تسلیم بشم و بار گناهم رو سنگین تر نکنم، حالا خواهش می کنم بگو موذن زنده است یا نه؟»
گفتم: «آره زنده است». تمام 18 اسیر عراقی آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند.


شهید ابراهیم هادی

منبع : جام نیوز


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 27 مرداد 1395  ] [ 7:25 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نشسته روی به محراب و دل به بازارم

http://www.axgig.com/images/59025780662106983839.jpg


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 27 مرداد 1395  ] [ 7:13 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

دوای درد مشکلات انسان ها

http://www.axgig.com/images/39088523507647687876.jpg


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 27 مرداد 1395  ] [ 7:08 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

استخوان بی‌نماز

http://www.axgig.com/images/33379726667702945492.jpg


شخصی آمد به نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شكایت از فقر و نداری كرد حضرت فرمود: مگر نماز نمی‌خوانی عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا می‌كنم، حضرت فرمود: مگر روزه نمی‌گیری عرض كرد سه ماه روزه می‌گیرم. آن حضرت فرمود امر خدا را نهی و نهی خدا را امر می‌كنی یا به كدام معصیت گرفتاری عرض كرد یا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرموده‌ی خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جیب حیرت فرو برد ناگاه جبرئیل نازل شد عرض كرد یا رسول الله حق تعالی ترا سلام می‌رساند و می‌فرماید در همسایگی این شخص باغیست و در آن باغ گنجشكی آشیانه دارد و در آشیانه او استخوان بی‌نمازی می‌باشد به شومی آن استخوان از خانه‌ی این شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بینداز دور. به فرموده‌ی آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد.

تحفه الواعظین ج 1 صفحه 119
منبع : کتاب انوار المجالس

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 27 مرداد 1395  ] [ 7:02 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]