امام عسكري (علیه السلام) و نماز

امام عسكري (علیه السلام) و نماز

59912264046101223096.jpg;

شيخ مفيد و غيره روايت كرده اند كه بني عبّاس داخل شدند به صالح بن وصيف در زماني كه حبس كرده بود حضرت امام حسن عسكري عليه السّلام را، و به او گفتند كه تنگ بگير بر او، صالح گفت چه كنم من با او، همانا سپرده ام او را به دست دو نفري كه بدترين اشخاص مي باشند كه من پيدا كرده ام ايشان را، يكي را نام عليّ بن يارمش است و ديگري اقتامش و اينك آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته اند و رسيده اند در عبادت به مقامي عظيم پس امر كرد آن دو نفر را آوردند، پس ايشان را عتاب كرد و گفت واي بر شما، چيست شأن شما با اين شخص، گفتند چه بگوييم در حقّ مردي كه روزها را روزه مي گيرد و شبها را تا به صبح به عبادت مشغول است، تكلم نمي كند با كسي و مشغول نمي شود به غير از عبادت و هر وقت نظر به ما مي افكند، بدن ما مي لرزد و چنان مي شويم كه مالك نفس خود نيستيم و خودداري نمي توانيم بكنيم، آل عبّاس چون اين را شنيدند برگشتند از نزد صالح، در كمال ذلّت به بدترين حالي، مؤلّف گويد: از روايات ظاهر مي شود كه آن حضرت بيشتر اوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بود و پيوسته مشغول بود به عبادت[1].
روايت شده كه حضرت امام حسن عسكري عليه السّلام را سپردند به نحرير و نحرير تنگ مي گرفت بر آن حضرت، و اذّيت مي كرد آن جناب را، زوجه اش با او گفت: اي مرد بترس از خدا به درستي كه تو نمي داني كه كيست در منزل تو، پس شروع كرد در بيان اوصاف حضرت عسكري عليه السّلام  از صلاح و عبادت و جلالت آن حضرت و گفت من مي ترسم، بر تو از اين رفتار تو به آن حضرت ، نحرير گفت: به خدا سوگند كه من او را در بركة السّباع ميان شيران و درندگان خواهم افكند، پس اجازه طلبيد از خليفه در اين امر، او را اجازه داد، پس آن حضرت را افكند بنزد شيران و شك نداشتند در آن كه شيران آن حضرت را خواهند خورد، پس نظر كردند در آن محل كه از حال آن جناب خبري گيرند، ديدند آن جناب را ايستاده، و نماز مي خواند و سباع در دور آن حضرت مي باشند، پس امر كرد كه آن جناب را بيرون آورند، و بخانه اش بردند[2].

پی نوشت:

[1] . مناقب آل ابيطالب/ ج 4/ 429، منتهي الآمال/ ج 2/ باب سيزدهم/ فصل دوم/ 264 و 265.
[2] . منتهي الآمال/ ج 2/ باب سيزدهم/ فصل 2/ ص 265 و 266.

منبع: سایت اندیشه قم


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 اسفند 1394  ] [ 2:35 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

امام هادي(علیه السلام) و نماز

امام هادي(علیه السلام) و نماز

28426126693788691603.jpg;

قطب راوندي گفته كه در حضرت علي بن محمّد هادي عليه السّلام جمع شده بود خصال امامت و كامل شده بود در آن حضرت فضل و علم و خصال، خير و تمامي اخلاق آن حضرت خارق عادت بود، مانند اخلاق پدران بزرگوارش و شب كه داخل مي شد رو مي كرد به قبله و مشغول به عبادت مي گشت و ساعتي از عبادت باز نمي ايستاد و به تن نازنينش جبّه اي بود از پشم و سجّاده اش بر حصيري بود[1].
شيخ طوسي از كافور خادم روايت كرده كه گفت حضرت امام علي نقي عليه السّلام فرمود: به من كه فلان سطل را در فلان محلّ بگذارم كه من وضو بگيرم از آن براي نمازم، و فرستاد مرا پي حاجتي، و فرمود، چون برگشتي سطل را بگذار كه مهيّا باشد براي وقتي كه من خواستم، آماده نماز شوم، پس آن حضرت به قفا خُفت تا خواب كند و من فراموش كردم كه فرمايش حضرت را به عمل آورم، و آن شب، شب سردي بود، پس يك وقت ملتفت شدم كه آن حضرت برخاسته براي نماز و يادم آمد كه من سطل آب را نگذاشتم، در آن محلّ كه فرموده بود، پس از جاي خود دور شدم، از ترس ملامت آن حضرت و متألّم بودم از جهت آن كه حضرت به تعب و مشقّت خواهد افتاد و براي تحصيل آن سطل ناگاه مرا ندا كرد نداء غضبناك، من گفتم:«انّا لله» چه عذر آورم، بگويم فراموش كردم، چنين كاري را و چاره اي نديدم، از اجابت آن حضرت، پس رفتم به خدمتش به حال رعب و ترس، فرمود واي بر تو آيا ندانستي رسم و عادت مرا كه من تطهير نمي كنم مگر به آب سرد، براي من آب گرم نمودي، و در سطل كردي، گفتم، به خدا سوگند كه من نه سطل را در آنجا گذاشتم، و نه آب در آن كردم، فرمود:«الحمد لله» به خدا قسم كه ما ترك نخواهيم كرد رخصت خدا را و ردّ نخواهيم كرد عطاي او را، حمد خداوندي را كه قرار داد ما را از اهل طاعتش و توفيق داد ما را به اعانت نمودن از براي عبادتش، همان پيغمبر صلّي الله عليه و آله فرمودند كه خداوند غضب مي كند بر كسي كه قبول نكند رخصتش را[2].

 

پی نوشت:

[1] . منتهي الآمال/ ج 2/ باب دوازدهم/ فصل دوم/ 245 و 246.
[2] . منتهي الآمال/ ج 2/ باب دوازدهم/ فصل دوم/ 243.

منبع: سایت اندیشه قم


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 اسفند 1394  ] [ 2:33 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

امام جواد(علیه السلام) و نماز

امام جواد(علیه السلام) و نماز

99270831997954886153.jpg;

امين الاسلام طبرسي در كتاب إعلام الوري بأعلام الهدي در باب فضايل و مناقب حضرت جواد عليه السّلام‌  آورده است كه: مأمون همواره به حضرت جواد  عليه السّلام احترام مي كرد و از وي تكريم و تعظيم مي نمود، و به فرزندان و خاندانش ترجيح مي داد، پس از چندي، حضرت جواد به اتّفاق ام الفضل از بغداد بيرون شدند و به طرف مدينه حركت كردند، هنگامي كه به خيابان باب الكوفه رسيدند، و مردم هم از آن جناب مشايعت مي كردند، در وقت غروب آفتاب به منزل مسيّب رسيد، و در آن جا فرود آمدند و داخل مسجد شدند. در صحن مسجد درختي بود كه ميوه نمي داد، حضرت جواد نزديك اين درخت رفتند و در كنار آن وضو گرفتند، پس از اين به خواندن نماز مغرب پرداختند، و بعد از سلام نماز مقداري نشستند و به ذكر خدا پرداختند، و بعد بلافاصله براي نافله برخاستند. پس از اين كه چهار ركعت نافله مغرب را به جاي آوردند و تعقيب و سجده شكر را انجام دادند، از مسجد بيرون شدند، هنگامي كه خواستند از نزديك درخت بگذرند، مردم مشاهده كردند، كه درخت ميوه دارد، از اين جريان سخت در تعجّب افتادند، و از ميوه آن خوردند و ميوه آن درخت بسيار شيرين بود و هسته هم نداشت. 

منبعhttp://noorportal.net


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 اسفند 1394  ] [ 2:30 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

امام رضا (علیه السلام) و نماز

امام رضا (علیه السلام) و نماز

00027416849018528551.jpg;


شيخ صدوق از جابر بن ابي الضّحاك روايت كرده است كه گفت: مأمون مرا فرستاد تا حضرت رضا عليه السّلام  را از مدينه به مرو آوردم، و امر كرد مرا كه آن جناب را از راه بصره و اهواز و فارس حركت دهم و از طريق قم نبرم او را، و نيز امر كرد كه آن جناب را در شب و روز حفظ كنم تا به او برسانم، پس من در خدمت آن حضرت بودم، از مدينه تا به مرو، به خدا سوگند كه نديدم مردي را مثل آن حضرت در تقوا و كثرت ذكر خدا در جميع اوقات خود، و شدّت خوف از حق تعالي و عادت آن جناب چنان بود كه چون صبح مي شد، نماز صبح را اداء مي كرد، و بعد از سلام نماز در مصلّاي خود مي نشست و پيوسته تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل مي گفت، و صلوات بر حضرت رسول و آل او مي فرستاد تا آفتاب طلوع مي كرد پس از آن به سجده مي رفت و سجده را چندان طول مي داد تا روز بلند مي شد پس سر از سجده برمي داشت و با مردم حديث مي كرد و ايشان را موعظه مي فرمود، تا نزديك زوال آفتاب، پس از آن وضوي خود را تجديد مي نمود، و به مصلّاي خود عود مي كرد، و چون زوال مي شد برمي خاست و شش ركعت نافله ظهر مي گذاشت و قرائت مي كرد در ركعت اوّل بعد از حمد سوره«قل يا ايها الكافرون» در ركعت دوم و چهار ركعت ديگر بعد از حمد«قل هو الله احد» مي خواند، و در هر دو ركعتي سلام مي داد، و پيش از ركوع ركعت دوم بعد از قرائت قنوت مي خواند و چون از اين شش ركعت فارغ مي شد، برمي خاست و اذان نماز مي گفت و دو ركعت ديگر نافله بعد از اذان به جا مي آورد، پس از آن اقامه نماز مي گفت و شروع به نماز ظهر مي كرد، و چون سلام نماز مي داد، تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل مي گفت خدا را آنچه خواسته باشد پس سجده شكر بجا مي آورد، و در سجده صد مرتبه مي گفت:«شكراً لله»، پس سر بر مي داشت و برمي خاست براي نافله عصر، پس شش ركعت نماز نافله به جا مي آورد و در هر دو ركعت بعد از حمد سوره«قل هو الله احد» مي خواند، و در هر ركعتي قنوت مي خواند و سلام مي گفت، و چون فارغ مي شد از اين شش ركعت اذان نماز عصر مي گفت، پس دو ركعت ديگر نافله عصر را با قنوت بجا مي آورد، پس اقامه مي گفت و شروع مي كرد به نماز عصر و چون سلام مي داد تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل مي گفت خدا را آنچه خواسته باشد، پس به سجده مي رفت و صد مرتبه مي گفت: «حمداً لله» و چون روز به پايان مي رسيد و آفتاب غروب مي كرد، وضو مي گرفت و اذان و اقامه مي گفت و سه ركعت نماز مغرب را اداء مي كرد و در ركعت دوم پيش از ركوع و بعد از قرائت قنوت مي خواند، و چون سلام نماز مي داد، از مصلّاي خود حركت نمي كرد، و تسبيح و تحميد و تهليل مي گفت خدا را آنچه خواسته باشد، پس سجده شكر به جا مي آورد، و پس سر از سجده برمي داشت و با كسي تكلّم نمي كرد، تا برخيزد، و چهار ركعت نماز نافله به دو سلام با قنوت به جا آورد، و در ركعت اوّل از اين چهار ركعت حمد و«قل يا ايها الكافرون» و در ركعت دوم حمد و توحيد مي خواند، و چون از اين چهار ركعت فارغ مي شد، مي نشست و تعقيب مي خواند، پس افطار مي كرد، و كمي مكث مي فرمود، تا قريب ثلث شب، پس بر مي خاست و چهار ركعت عشاء را به جا مي آورد، با قنوت در ركعت دوّم و پس از سلام در مصلاي خود مي نشست و ذكر خدا را بجا مي آورد تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل مي گفت و بعد از تعقيب سجده شكر به جا مي آورد، پس به رختخواب مي رفت، و چون ثلث آخر شب مي شد، از فراش خراب بر مي خاست و در حالي كه مشغول بود به تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل و استغفار، پس مسواك مي كرد، و وضو مي گرفت و مشغول هشت ركعت نماز نافله شب مي شد، به اين طريق كه بعد از هر دو ركعت سلام مي داد، و در ركعت اول آن، يك مرتبه حمد و سه مرتبه قل هو الله احد مي خواند و بعد از اين دو ركعت، چهار ركعت نماز جعفر بجا‌ مي آورد و از نماز شب حساب مي كرد، و چون از اين شش ركعت فارغ مي شد، دو ركعت ديگر را به جا مي آورد و در ركعت اول حمد و سوره«تبارك الملك» و در ركعت دوم حمد و سوره«هل اتي علي الانسان» مي خواند و چون سلام نماز مي داد برمي خاست و دو ركعت نماز شفع بجاي مي آورد و در هر ركعت بعد از حمد سه مرتبه سوره«قل هو الله احد» مي خواند و در ركعت دوم، قنوت مي خواند، و چون از نماز شفع فارغ مي شد، برمي خاست و يك ركعت نماز وتر را به جاي مي آورد و در اين ركعت بعد از حمد سه مرتبه«قل هو الله احد» و يك مرتبه«قل اعوذ برب الفلق» و يك مرتبه«قل اعوذ بربّ النّاس» مي خواند، پس شروع مي كرد به خواندن قنوت، مي خواند:«اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد اللّهم اهدنا فيمن هديت و عافنا فيمن عافيت و تولنا فيمن تولّيت و بارك لنا فيما اعطيت و قنا شرّ ما قضيت فانّك تقضي و لا يقضي عليك انه لا يذل من واليت و لا يعزّ من عاديت تباركت ربّنا و تعاليت»، پس هفتاد مرتبه مي گفت:«استغفر الله و اسئله التّوبة» و چون سلام نماز مي داد مي نشست، به جهت خواندن تعقيب و چون فجر نزديك مي شد برمي خاست براي دو ركعت نافله فجر و در ركعت اوّل حمد و«قل يا ايها الكافرون» و در ركعت دوم حمد و توحيد مي خواند، و چون فجر طلوع مي كرد، اذان و اقامه مي گفت، و دو ركعت فريضه صبح را بجا مي آورد و چون سلام نماز مي گفت تعقيب مي خواند تا طلوع آفتاب، پس دو سجده شكر به جا مي آورد، و چندان طول مي داد تا روز بالا آيد[1].
پی نوشت

[1] . منتهي الآمال/ ج 2/ باب دهم/ فصل دوم/ ص 177 و 178.

منبع: سایت اندیشه قم


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 اسفند 1394  ] [ 2:25 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]