فلسفه تاکید به سجده طولانی چیست؟
فلسفه تاکید به سجده طولانی چیست؟
پاسخ
رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) و سلم فرمودند:
سجود را طولانى کنید زیرا هیچ عملى سخت تر بر ابلیس نیست از این که ببیند فرزند آدم در حال سجده است چه آنکه خودش مأمور به سجده شد ولى عصیان کرد حال می بیند که این بنده امر به سجده شده و در آوردنش امتثال می کند.
همچنین حضرت ابو عبد اللَّه (علیه السّلام) به ابی بصیر فرمودند: اى ابا محمّد، بر تو باد به طولانى کردن سجده زیرا این از سنّت هاى توبه کنندگان می باشد.
منبع: علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج2، ص111.
منبع: حوزه
ادامه مطلب
چرا هميشه در نماز شك مي كنم و دچار اشتباه مي شوم؟

چرا هميشه در نماز شك مي كنم و دچار اشتباه مي شوم؟
شك و اشتباه در نماز با رعايت نكاتي برطرف ميشود: 1- كنترل قوه خيال: قبل از شروع نماز در طول روز با تمرين كردن، تمركز فكر پيدا كنيد و از خود مواظبت نماييد و در موقع نماز خواندن تصميم بگيريد كه قوه خيال را كنترل كنيد. حضرت امام خميني ميفرمايد: طريقه عمده رام نمودن خيال، عمل نمودن به خلاف است و آن چنان است كه انسان در وقت نماز خود را مهيا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد. و اين در اول امر، كاري صعب (مشكل) به نظر مي آيد، ولي پس از مدتي عمل و دقت و علاج، حتماً رام ميشود.1 در جاي ديگر ميفرمايد: شما نبايد متوقع باشيد كه در اول امر بتوانيد در تمام نماز حفظ طاير خيال كنيد ممكن است در ابتداي امر در يك دهم نماز يا كمتر از آن حبس خيال شده حضور قلب حاصل كند و كم كم انسان اگر در فكر باشد و خود را محتاج به آن ببيند نتيجه بيشتر حاصل كند.2 2- انتخاب مكان خلوت: امور خارجي مانند عكس، تلويزيون و سر و صدا و غيره زمينه حواس پرتي را فراهم ميكند از اين رو لازم است نمازگزار مكاني را انتخاب كند كه هيچ چيز او را به خود جلب نكند. 3- پرهيز از تندخواني: از موجبات حواس پرتي، تندخواني و شتاب زدگي در انجام نماز است. با طمأنينه و آرامش نماز خواندن، مي توان با وسواس و شك مبارزه كرد. 4- توجه به معاني اذكار نماز: گاهي حواس پرتي به خاطر آن است كه معاني نماز براي ما روشن نيست كسي كه بداند به خدا چه ميگويد از نمازش لذت خواهد برد و به چيز ديگر فكرش را متوجه نخواهد ساخت. 5- آمادگي براي نماز: براي انجام امر مهمي مانند نماز، آمادگي لازم است مثل وضو را با دقت انجام دادن، رعايت نظافت، گفتن اذان و اقامه، پوشيدن لباس مناسب، استعمال بوي خوش و آمادگي روحي و جسمي داشتن. كسي كه بدون آمادگي وضو گرفته و وارد نماز ميشود نمي تواند در نماز حضور قلب داشته باشد. 6- از خدا كمك خواستن: براي انجام صحيح نماز بايد از خدا كمك بخواهيم و از شر شيطان و وسوسه هاي او به خدا پناه ببريم.ادامه مطلب
چرا در روایات دلیل استحباب هفت تکبیر اول نماز، تنافی وجود دارد؟

در احادیث؛ برای تعداد این تکبیرها، حکمتهای مختلفی بیان شده است. در روایتی که هشام بن حکم از امام کاظم(ع) نقل کرده، آنرا مرتبط با تعداد آسمانها و زمینها و نیز تعداد حجابهای میان بنده و خدا[2] دانسته است؛ امام(ع) میفرماید: «خدا آسمان را به صورت هفت آسمان و زمین را هم هفتگانه و حجابها را نیز به شکل هفت حجاب آفرید. و هنگامی که پیامبر به معراج رفته بود، هر وقت که یکی از آن حجابها برای ایشان کنار زده میشد، یک تکبیر میگفتند؛ لذا گفتن هفت تکبیر در اول نماز سنّت شد».[3]
اما درباره دو روایتی که از آن پرسش شده، متن عربی با ترجمه فارسی آنها را میآوریم تا مشخص شود که این دو روایت با هم قابل جمع هستند و تنافی میانشان نیست.
روایت اول، از امام باقر(ع) نقل شده است: «خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَى الصَّلَاةِ وَ قَدْ کَانَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) أَبْطَأَ عَنِ الْکَلَامِ حَتَّى تَخَوَّفُوا أَنْ لَا یَتَکَلَّمَ وَ أَنْ یَکُونَ بِهِ خَرَسٌ فَخَرَجَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ حَامِلَهُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ صَفَّ النَّاسُ خَلْفَهُ فَأَقَامَهُ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى یَمِینِهِ فَافْتَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ الصَّلَاةَ فَکَبَّرَ الْحُسَیْنُ حَتَّى کَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ تَکْبِیرَاتٍ وَ کَبَّرَ الْحُسَیْنُ فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِذَلِکَ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ فَکَیْفَ نَصْنَعُ قَالَ تُکَبِّرُ سَبْعاً وَ تَحْمَدُهُ سَبْعاً وَ تُسَبِّحُ سَبْعاً وَ تَحْمَدُ اللَّهَ وَ تُثْنِی عَلَیْهِ ثُمَّ تَقْرَأ»؛[4] امام حسین(ع) دیر زبان به سخن گفتن گشودند تا جایی که مردم ترسیدند که لال باشد و اصلاً نتواند صحبت کند. یک مرتبه که پیامبر به نماز جماعت رفت، امام حسین(ع) را بر شانه خود نشاند و او را همراه خود به نماز برد. هنگام خواندن نماز، او را در سمت راست خود قرار داد. وقتی پیامبر با گفتن تکبیرةالإحرام نماز را شروع کرد، امام حسین(ع) هم تکبیر گفت. پیامبر هفت تکبیر گفت و امام حسین(ع) هم همراه او تکرار کرد. از اینجا این کار مستحب شد».
در روایت دوم، این جریان با کمی تفاوت از امام صادق(ع) نقل شده: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) کَانَ فِی الصَّلَاةِ إِلَى جَانِبِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) فَکَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ فَلَمْ یُحِرِ الْحُسَیْنُ(ع) التَّکْبِیرَ فَلَمْ یَزَلْ رَسُولُ اللَّهِ یُکَبِّرُ وَ یُعَالِجُ الْحُسَیْنُ التَّکْبِیرَ فَلَمْ یُحِرْهُ حَتَّى أَکْمَلَ سَبْعَ تَکْبِیرَاتٍ فَأَحَارَ الْحُسَیْنُ التَّکْبِیرَ فِی السَّابِعَةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ صَارَتْ سُنَّة»؛[5] هنگام نماز، حضرت حسین بن علی در کنار پیامبر گرامی اسلام(ص) بود. پیامبر(ص) تکبیر گفت ولی امام حسین(ع) نتوانست آنرا به صورت فصیح ادا کند؛ لذا پیامبر تکبیر خود را تکرار کرد تا اینکه هفت تکبیر گفت و امام حسین(ع) در تکبیر هفتم توانست آنرا به صورت فصیح ادا کند؛ از اینرو گفتن هفت تکبیر مستحب شد.
در ظاهر این روایت چنین نمایان میشود که با روایت اول همخوانی ندارد، چرا که با آوردن عبارت «لَمْ یُحِرِ» چنین القا میشود که امام حسین(ع) در شش تکبیر اول، چیزی نگفت و سکوت کرد. در حالیکه در روایت اول، آمده است در هر مرتبه تکبیر، امام حسین(ع) تکبیرها را با پیامبر(ص) تکرار میکرد. به عبارتی با آنکه یکی از معانی «لم یُحِر جواباً» سکوت کردن دانسته شده است،[6] اما از شواهد و قرائن چنین بر میآید که منظور، مطلق جواب ندادن نیست بلکه مقصود، جواب ندادن به صورت صحیح است.
فیض کاشانی نیز همین احتمال را مطرح کرده و عبارت «لم یُحر» را به عدم فصاحت تعبیر کرده و از این طریق بین این دو روایت جمع کرده است.[7] مجلسی اول نیز این عبارت را به خوب جواب ندادن ترجمه کردهاست.[8] این معنا را میتوان از عبارت دیگری از روایت هم فهمید. آنجا که میگوید: «وَ یُعَالِجُ الْحُسَیْنُ التَّکْبِیرَ»؛ یعنی تکبیر خود را اصلاح میکرد. این بخش روایت هم بیانگر این است که امام حسین(ع)، تکبیر را میگفته ولی فصیح نبوده؛ لذا در صدد اصلاح آن بر میآمده است.
با توجه به مطالب ذکر شده؛ هیچ تنافی میان دو روایت نیست؛ زیرا روایت اول به اصل گفتن هفت تکبیر نظر دارد، و روایت دوم علاوه بر اصل گفتن هفت تکبیر، به طریقه گفتن امام حسین(ع) نیز اشاره دارد که امام حسین(ع) ابتدا نتوانست آنرا به صورت فصیح ادا کند؛ لذا پیامبر تکبیر خود را تکرار کرد تا اینکه هفت تکبیر گفت و امام حسین(ع) در تکبیر هفتم توانست آنرا به صورت فصیح ادا کند.
ادامه مطلب
با اینکه شرافتِ کعبه از بیت المقدس بیشتر است، چرا خداوند از ابتدا قبله را کعبه قرار نداد؟
با اینکه شرافتِ کعبه از بیت المقدس بیشتر است، چرا خداوند از ابتدا قبله را کعبه قرار نداد؟
در مورد برتری کعبه بر بیت المقدس هیچ اختلافی بین مسلمانان نیست و روایات فراوانی در کتابهای شیعه و سنی بر برتری دلالت دارد. کعبه اولین محل عبادت و بندگی انسانهاست و تردیدی در برتری آن وجود ندارد، چه از جهت قدمتِ بنا و چه از جهت سابقه عبادت.
امّا در پاسخ به چند حکمت می توان اشاره کرد:
1.تقویت روحیۀ اطاعت و فرمانبری در اهل حجاز
اعراب حجاز، مخصوصاً اهل مكه، علاقه زیادى به سرزمین خود داشتند؛ لذا در آغاز كار لازم بود بر خلاف تمایل نفسانى و تعصبهای محلى، كعبه را براى مدتى رها كنند و به طرف بیتالمقدس نماز بگزارند تا تعصبها در آنها كشته شود و روح اطاعت و فرمانبردارى در آنها تحكیم گردد.
2.جلوگیری از قضاوتهای نادرست نسبت به اسلام
کعبه در اول مرکز قدرتمند بتپرستی بوده است. اگر این محل در اوج قدرت بتها، قبله قرار میگرفت، ممکن بود سبب شود کسانی که از دور خبر اسلام را میشنوند، گمان کنند این دین هم به نوعی بتپرستی دعوت میکند؛ اما بعد از گذشت حدود پانزده سال از دعوت اسلامی و تأکید آن بر توحید دیگر جایی برای این توهم و شبهه باقی نمیماند.
3.ایجاد تمایز بین مسلمانان و مشرکان
از آنجا که مشرکان در برابر بتهایی که در مسجدالحرام و در خانه کعبه بودند خضوع و قربانی میکردند؛ شاید در ابتدای کار لازم بود برای جداسازی هویت مسلمانان از آنان سمت و سوی اعمال عبادی آنها متفاوت باشد تا مؤمن از کافر باز شناخته گردد و پس از آنکه تعداد مسلمانان در مدینه زیاد گردید، دیگر نیازی به این تمایز گذاری نبوده است؛ لذا خداوند در ابتدا بیتالمقدس و پس از افزایش جمعیت مسلمانان، کعبه را قبله قرار داد.
4.همراهی اسلام با ادیان بزرگ
از آنجایی که قبله ادیان بزرگ آن زمان ـ همچون یهود ـ بیت المقدس بوده است، همراهی نمودن اولیه اسلام با آن ادیان و جذب قلوب آنها و سپس جدا شدن مسیر اسلام از آنان از دلایل مورد توجه میباشد.
مرکز تخصصی نماز
ادامه مطلب