نهر روان

نماز، نوای اقرار به بندگی در مقابل خداوند عظیم است و سلاحی برای ستیز با شرک و بت پرستی و گناه و ناپاکی. نماز، نوایی است که تا عمق جان نمازگزار نفوذ می کند و جان وی را پالایش میدهد. نماز آشفتگی و ناآرامی را می زداید و به جای آن سکون و آرامش را برایآدمی به ارمغان می آورد. یکی از ثمرات نماز دوری از گمراهی و گناه و پستی وپلیدی است. سرّ نماز قطع رابطه با شیطان و شیطنت، و ارتباط با پاکی، خوشی وروشنی است. راز نماز، طهارت و پاک سازی جسم و جان برای دیدار یار است. لذاپیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم درباره نماز فرمود: «اگر نهردر کنارخانه شما باشد و در آن هر روز پنج نوبت خود را شست و شو دهید، آیا در بدن شما چیزی از آلودگی می ماند؟ هرگز».
نماز نیز همانند نهر جاری و روانی است که گناهان را می شوید و از بین می برد.(1)
(1) تهذیب، ج1، ص203.
ادامه مطلب
مراتب نماز

نماز دارای مراتبی است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص
مرتبۀ اوّل نماز که معمولاً مربوط به انسان های عادی است، نماز لسانی است که در آن، اذکار و ارکان نماز به درستی ادا می شوند. این نماز برای انسان رفع تکلیف می کند و باعث می شود چنین انسانی تارک الصلاة نباشد.
مرتبۀ دوّم نماز که از اهمیّت بالاتری بر خوردار است، نمازی است که همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می کند، دل او نیز به یاد خدا خاشع باشد. این نماز علاوه بر اینکه صحیح است، مقبول است و خدا آن را می پذیرد. گاهی نیز علاوه بر اینکه مقبول است، مبرور است، یعنی خداوند به آن نماز آفرین می گوید.
اگر کسی بخواهد نماز او مقبول و مبرور باشد، باید دل داشته باشد؛ یعنی از وقتی که الله اکبر می گوید تا پایان نماز، از نماز بیرون نرود و تمام توجّه او به نماز باشد. چنین نمازی به طور کامل مقبول است. امّا هرچه در نماز فکر انسان و توجّه او از نماز خارج شود و به سمت دنیا و جاهای دیگر برود، به همان اندازه از مقبولیّت نماز کاسته می شود. چنان که پیامبر اکرم«صلّی الله علیه وآله وسلّم» می فرمایند: گاهی نصف نماز، گاهی اندکی از نماز و یا گاهی فقط یک الله اکبر از نماز قبول است. [1]
نماز بدون حضور قلب، اگر درست ادا شود، صحیح است و قضا ندارد، اما جان هم ندارد. نماز انسان باید حیات داشته باشد و زنده باشد و این حیات، مبارزه می خواهد، جدیّت، عشق و محبّت به نماز می خواهد.
مرتبه سوّم از نمازاین است که انسان خود را در محضر خدا می یابد. علاوه بر اینکه با دل خود درمی یابد در محضر خداست و خدا با او حرف می زند، درک می کند که او نیز با خداوند حرف می زند. در این صورت، نماز، مبدّل به گفتگو و مکالمه با خداوند می شود و هرچه انسان جلوتر برود، نمازاو به صورت یک معاشقه در می آید. پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله وسلّم» می فرمایند: «الرَکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا» [2]
بیانات حضرت آیت الله مظاهری
1. ستدرک الوسائل، ج 3، ص 58
2. علل الشرائع، ج 2، ص 363
ادامه مطلب
اقامه نماز نه خواندن نماز
اقامه نماز نه خواندن نماز
این که خدای سبحان از انسان ها خواسته است تا نماز را اقامه کنند و نه تنها نماز بخوانند، برای آن است که وظیفه مؤمنان برپاداشتن حقیقت نماز است.
بر پا داشتن حقیقت و روح نماز به این است که آدمی افزون بر تلفظ اذکار نمازو کلمات ذکر رکوع و سجود و تشهد و مانند آن و صرفنظر از هیئت های خاص قیام و انحنای تام و کامل و غیر کامل (رکوع) و نشستن و نظیر آن و قطع نظر از تصویر مفاهیم اذکار آن در ذهن، پیام های اصلی آن از وجود لفظی و ذهنی بیرون آید و به وجود عینی و خارجی برسد و در محدوده روح نمازگزارمتمثّل گردد و سپس با سیرت و سنّت و روش مستمر او در جامعه جلوه کند و باتبلیغ و تعلیم و تزکیه نفوس مستعد و آماده دیگران. آن ها نیز با روح متمثل نماز پرورش یابند.
آیة اللّه جوادی آملی
ادامه مطلب
فلسفه واجب شدن نماز
فلسفه واجب شدن نماز
1ـ هشام بن حکم می گوید: از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسیدم چرا نماز واجب شده است با آنکه مردم را از کار و رسیدن به مشکلات و نیازهایشان باز می دارد و باعث زحمت و رنج جسمی آنها می شود؟ حضرت در پاسخ فرمود:
«اگر به مردم به غیر از آمدن دین و وجود قرآن در بین آنها تذکری داده نمی شد و بدون یاد و خاطره پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ رها می شدند، به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار می شدند؛ آنها برای خود دینی و کتابی داشتند و عده ای را به سوی آیین خود فرا خواندند و در راه آن، جنگیدند. اما با رفتن آنها، دین و آیینشان هم کهنه شد و از بین رفت. خدای تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و دین او را از یاد نبرند. از این رو نماز را بر ایشان واجب فرمود تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را بر زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود.»(1)
2ـ در روایتی از حضرت علی ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود:
«خداوند برای پاک شدن بندگان از شرک ایمان را و برای دور ماندن آنان از غرور و کبر نماز را واجب کرد.»(2)
3ـ در روایتی امام رضا ـ علیه السلام ـ در بیان علت وجوب نماز فرمود:
«نماز، طاعتی است که خداوند، بندگان را به آن امر کرده است؛ در نماز تعظیم و بزرگداشت خداوند است و هنگامی که بنده سجده می کند، در واقع به آستان حق تعالی خضوع کرده است؛ نیز در نماز، اقرار کردن بنده به این است که بالاتر از او خداوندی وجود دارد که این بنده او را عبادت و سجده می کند.»(3)
1- علل الشرایع، ص 317.
2- نهج البلاغه، حکمت 252.
3- الصلاة، ری شهری، ص 24.
ادامه مطلب