تجارت نبايد مانع از نماز باشد
مردى از پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به نام سعد بسيار مستمند بود و جزء اصحاب صفه محسوب مى شد. ( كسانى كه واسطه نداشتن منزل ،در يكى از غرفه هاى مسجد زندگى مى كردند، اصحاب صفه ناميده مى شدند )
سعد تمام نمازهاى شبانه روزى را پشت سر پيغمبر صلى الله عليه و آله مى گزارد آن جناب از تنگدستى سعد متاثر بود روزى به او وعده داد كه ((اگر مالى به دستم بيايد، تو را بى نياز مى كنم . )) مدتى گذشت اتفاقا چيزى به دست ايشان نيامد. افسردگى پيغمبر صلى الله عليه و آله سعد و نداشتن وجهى كه او را تامين كند بيشتر شد در اين هنگام جبرئيل نازل گرديد و دو درهم با خود آور و عرض كرد:(( خداوند مى فرمايد:ما از اندازه تو به واسطه تنگدستى سعد آگاهيم اگر مى خواهى از اين حال خارج شود،دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند )) حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله دو درهم را گرفت وقتى براى نماز ظهر از منزل خارج شد،سعد را مشاهده فرمود كه به انتظار ايشان بر در يكى از حجرات مقدسه ايستاد است فرمود:(( مى توانى تجارت كنى ؟ ))عرض كرد:((سوگند به خدا كه سرمايه ندارم )) دو درهم را به او داده فرمود :((با همين سرمايه خريد و فروش كن )) سعد پول را گرفت و براى انجام فريضه در خدمت حضرت به مسجد رفت نماز ظهر و عصر را بجا آورد و پس از پايان نماز عصر،رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود ((حركت كن و در طلب روزى جستجو نما )) سعد بيرون رفت و شروع به معامله كرد خداوند بركتى به او داد كه هر چه را به يك درهم مى خريد،دو درهم مى فروخت خلاصه ،معاملات او هميشه سودش برابرى با اصل سرمايه داشت كم كم وضع مالى او رو به افزايش گذاشت ، به طورى كه بر در مسجد دكانى گرفت اموال و كالاى خود را در آنجا جمع كرده و مى فروخت رفته رفته اشتغالات تجارى اش زياد گرديد،تا به جايى رسيد كه وقتى بلال اذان مى گفت و حضرت براى نماز بيرون مى آمد،سعد را مشاهده مى فرمود كه هنوز خود را آماده نكرده و وضو نگرفته است با اين كه قبل از اين جريان ، پيش از اذان مهياى نماز بود.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز باز داشته است ))
عرض كرد : ((چه كنم ؟ اموال خود را بگذارم ضايع شود؟ به اين شخص جنس فروخته ام ،مى خواهم قيمت را دريافت كنم و از اين ديگرى كالايى خريده ام ، بايستى جنسش را تحويل گرفته قيمت آن را بپردازم ))
پيغمبر صلى الله عليه و آله از مشاهده اشتغال سعد به ازدياد ثروت و باز ماندنش از عبادت و بندگى و افسرده گشت ، از بيشتر مقدارى كه در موقع تنگدستى اش متاثر بود روزى جبرئيل نازل شده عرض كرد :((خداوند مى فرمايد از افسردگى تو اطلاع يافتم اين كه كدام حال را براى سعد مى پسندى ؟ وضع پيشين را،يا گرفتارى واشتغال كنونى را كه دنيا و افزايش ثروت ؟)) ((همان تنگدستى سابقش را بهتر مى خواهم ،زيرا دنياى فعلى او، آخرتش را بر باد داده است )) جبرئيل گفت ((آرى علاقه بدنيا و ثروت ،انسان را از ياد آخرت غافل مى كند اگر بازگشت حال گذشته او را مى خواهى ،دو درهمى كه به او داده اى پس بگير !))آنجناب از منزل خارج شد پيش سعد آمد فرمود :((دو درهمى كه به تو داده ام ،بر مى گردانى ؟ )) عرض كرد:((چنان كه دويست درهم نيز خواسته باشيد،مى دهم ))فرمود:((نه همان دو درهم كه گرفتى ،بده )) سعد پول را تقديم كرد چيزى نگذشت كه دنياى او دگرگون شد و به حال اوليه خود برگشت و در صف اول نماز جماعت حضرت حاضر شد. (1)
1- حيوة القلوب ج 1 ص 578
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب
عهد و پيمان سه نفر
صفوان يكى از اصحاب جليل القدر امام رضا عليه السلام و همچنين و كيل امام جواد عليه السلام بود. ( صفوان با عبد الله بن جندب و على بن نعمان ) در امور تجارى شريك بود و هر يك از اين سه نفر روزى پنجاه و يك ركعت نماز مى گزاردند.
روزى در بيت الحرام با همديگر پيمان بستند كه هر يك از ايشان اگر زنده بماند، نمازهاى ديگرى را نيز بگزارد و زكات از طرف او بپردازد و دو روزه او را انجام رساند آن دو شريك چشم از جهان فرو بستند و صفوان به آن پيمان زيبا وفا كرد و هر روز 153 ركعت نماز بجا مى آورد. (1)
1- كتاب رجال نجاشى ص 197 با تحقيق آيت لله زنجانى
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب
نماز و اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله
((زهرى )) يكى از دانشمندان زمان امام سجاد عليه السلام مى گويد:همراه على بن الحسين عليه السلام و السلام بر عبد الملك بن مروان وارد شديم چون چشم عبد الملك به پيشانى آن جناب افتاد و اثر سجده را ديد با تعجب گفت : اى ابا محمد آثار كوشش (در عبادت ) در چهره تو آشكار است در حالى كه از پيش خداوند خير و نيكى برايت مقرر كرده است ، تو پاره تن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستى ، نسبت (به او)نزديك و پيوندت محكم است و تو در ميان افراد خانواده و مردم زمانه ات فضيلت و برترى عظيمى دارى ،و فضل و دانش و دين تقواى كه تو دارى براى احدى جز گذشتگان از خاندانت ،در گذشته و اكنون نبوده است و همچنان آن حضرت رابسيار ستود.
آنگاه امام سجاد عليه السلام فرمود: آنچه درباره فضل و تاييد و توفيق خداى سبحان (نسبت به ما) گفتى ، شكر اين نعمتها چگونه توان كرد...؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله به نماز مى ايستاد تا پاهايش متورم مى شد و در ايام روزه دهانش از تشنگى خشك مى شد به آن حضرت گفتند:اى رسول خدا! مگر خدا گناهان گذشته و آينده تو را نيامرزيده است ؟
(اشاره به آيه 2،سوره مباركه فتح ) فرمود:آيا نبايد بنده اى سپاسگزار باشم ؟ ))حمد خداى را بر آنچه انعام فرمود و ما را بدان آزمود و سپاس او راست در دنيا و آخرت به خدا قسم اگر اعضاى بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سينه ام فرو غلتند تا مگر شكر ده يك از يك دهم نعمتى از نعمتهاى خدا را كه شمارندگان ، شمارش آن نتوانند،كرد حمد همه حامدان حق يكى از آنها را ادا نتواند كرد بجا آورم به خدا سوگند نمى توانم ،جز آن خدا مرا چنان بيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزى مرا از شكر و ذكر او باز نمى دارد، و اگر نبود كه خانواده ام بر من حق دارند و ديگران را نيز بر من حقوقى است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن حقوق را ادا كنيم ، همانا چشم به آسمان مى دوختم و دل خود را به سوى خدا متوجه مى ساختم و ديده و دل بر نمى گرفتم ،تا خدا جانم را بگيرد اوست بهترين حكم كنندگان آنگاه حضرت به گريه افتاد و عبد الملك نيز گريست .(1)
چنين است كه اطاعت از دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله انسان را به رحمت پروردگار هدايت مى كند على عليه السلام فرمود:من همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته و منتظر وقت نماز بودم ، مردى آمد و گفت :اى رسول خدا من گناهى مرتكب شدم (چه كنم ؟ )حضرت اعتنايى نكرد پس از اقامه نماز،آن مرد بار ديگر سخنش را تكرار كرد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مگر تو با ما نماز نخوانده اى ؟ عرض كرد:چرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:نمازت كفاره گناهان توست (2)
1- آداب الصلوة ص 178
2- الميزان ج 11 ص 67
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب
نماز ابوذر غفارى در حال چوپانى
ابوذر غفارى از ياران و شيفتگان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله على عليه السلام بود و مقامى بلند و شانى عظيم داشت اما با اين همه ،گوسفندانش را خود شخصا به چراگاه مى برد و چوپانى مى كرد روزى در چراگاه به نماز ايستاده بود ناگهان گرگى به گله اش حمله برد و گوسفندى را از آن جدا ساخت ابوذر همچنان با خشوع و حضور قلب به نماز خود ادامه داد بطورى كه هيچ اتفاقى نيفتاده باشد! شيطان او را وسوسه كرد تا از نماز دست كشد و به دنبال گوسفندش برود ولى او مقاومت كرد و با خود گفت : ((اگر تمام گوسفندان را از دست بدهم ،محبت خدا و رسول خدا و ولى خدا على بن ابيطالب و دودمانش مراكفايت مى كند. ))
در اين هنگام شير درنده اى در برابر گرگ ظاهر گشت و گوسفند نجات يافت و گرگ در پنجه هاى شير پاره پاره گشت از آن به بعد،آن شير نگهبانى گله ابوذر را به عهده گرفت و وقتى منافقان مدينه اين داستان را شنيدند، باور نكردند تا اينكه به چراگاه آمده و از نزديك آن صحنه شگفت انگيز را به چشم خود ديدند.
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( اى اباذر... تو بندگى خداوند را به خوبى انجام دادى و خداوند نيز آن شير را در آن بيابان به تسخير تو در آورد تا نگهبانى گوسفندانت باشد،تو از گرامى ترين انسانهايى هستى كه خداوند كه آنان را ستوده است كه نماز را بر پا مى دارند. )) (1)
1- بحار الانوار ج 81 ص 233 - 231،تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام ص 35 - 34
منبع : کتاب نماز راز دوست
ادامه مطلب