آیا امکان دارد که تیر را از پای امیرالمومنین بیرون کشیده باشند و ایشان متوجه نشده باشند؟
آیا امکان دارد که تیر را از پای امیرالمومنین بیرون
کشیده باشند و ایشان متوجه نشده باشند؟
آیت الله بهجت رضوان الله علیه:
فرماندار یا شهردار کرمان در رژیم پهلوی در شب یا روز عید غدیر مجلس جشنی بر پا نمود. در آن مجلس «مردوخ» از علمای اهل سنت نیز شرکت داشت. مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه سرایی درباره حضرت امیرمومنان علیه السلام به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد.
جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: «آقای فرماندار، آیا اینها افسانه نیست؟»
فرماندار میگوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد، با خود گفتم: شب غدیر است خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛
ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم.
در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: آقا شما قرآن خواندهاید؟ گفت: بله، گفتم: درباره این آیه چه میفرمایید که خداوند متعال میفرماید : « فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُن» چون زنان، یوسف علیه السلام را دیدند، او را بزرگ انگاشته و دستهای خود را بریدند.
زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، اینها کجا و تجلیاتی که برای حضرت امیر علیه السلام در نماز پیش آمد کجا؟! آنها با دیدن جمال یوسف علیه السلام محو دیدار جمال او شدند و بیاختیار دستهای خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرمومنان علیه السلام هم در حال نماز در برابر تجلیات انوار الهی و مشاهده جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بیرون آمدن تیر از پای مبارکشان نگردد.
با این سخن، «کأنه القم حَجرا» (گویی سنگ به دهان او انداختند) لذا سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.
نقل میکنند: بیرون آوردن تیر از پای حضرت به ارشاد (و راهنمایی) حضرت امام حسن علیه السلام بوده است.
صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت؛ ص 71
ادامه مطلب
بی وضو نماز بخوانید!
بی وضو نماز بخوانید!
بچه بودیم، هنوز مکلف نبودیم، جمعه بود، فیلم سینمایی نگاه میکردیم، زمستان هم بود اذان میافتاد وسط فیلم سینمایی. امام از راه که رسید پرسید: بچهها نمازتان را خواندهاید؛ همیشه میپرسید.
گفتیم: نه!
گفتند: خب بلند شوید بخوانید.
گفتیم: وضو نداریم تا برویم وضو بگیریم جاهایی از فیلم از دستمان میرود!
گفتند: خب بی وضو بخوانید.
گفتیم: خب باز سر رکوع و سجود فیلم از دستمان میرود، نمیبینیم!
گفتند: رکوع و سجود هم تروید فقط حمد و سوره بخوانید.
منبع: روضه نیوز
ادامه مطلب
چون گناهم زیاده نماز نمی خونم!
چون گناهم زیاده نماز نمی خونم!
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مردى را دید که در دعایش مى گوید: خدایا مرا ببخش در حالیکه نمى بینم که مرا بیامرزى .
پیامبر صلى الله علیه و آله از شنیدن این دعا ناراحت شد و به آن مرد فرمود:
چرا اینقدر نسبت به خدا بدگمان هستى ؟ و از رحمت او مایوس ؟
آن مرد گفت : گناهان من قبل از مسلمانان شدن و بعد از مسلمان شدن زیاد است ، نمى دانم خدا چگونه این گناهان را مى بخشد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
گناهانى را که قبل از مسلمان شدن مرتکب شده اى ، ایمانت آنها را از بین مى برد، گناهانى را هم که بعد از اسلام آوردن انجام داده اى ، نمازهایت آن گناهان را از بین مى برد و از هر نماز تا نماز دیگر گناهى که از تو سر بزند، نماز بعدى کفاره گناهان قبلى مى باشد.
نماز، نیاز عاشقان
ادامه مطلب
حدیثی که شیخ مرتضی زاهد را پریشان کرد!
حدیثی که شیخ مرتضی زاهد را پریشان کرد!
إنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ یوسف/5
همانا شیطان برای انسان دشمنی آشکار است
حکایت؛
آیت الله شیخ مرتضی زاهد، برای نماز خواندن آماده شده بود، آن شب یکی از درسهای اخلاق وی برقرار بود، به طور معمول در این جلسات، ابتدا دوستان نمازهای مغرب و عشا را به امامت او می خواندند و بعد، سخنان و موعظه های آن عالم عارف از روی کتب حدیثی شروع می شد؛ اما آن شب، نمازهای او عادی نبود. به خوبی پیدا بود فکر و حواسش جمع و جور نیست؛ انگار چیزی فکر و اندیشه او را به خود مشغول کرده بود. این حالت، در منبر و در صحبت های او بیشتر مشهود بود، همه فهمیده بودند فکر و حواسش جای دیگری است.
آن جلسه تمام شد؛ اما پریشانی های ایشان حتی در خیابان هم، ادامه داشت، دوستان و رفقای او نیز با نگرانی می گفتند: بیایید برویم دکتر، چرا این طور شده اید؟!
و آقا شیخ مرتضی فقط جواب می داد: نه، نگران نباشید؛ چیزی نیست.
چند روز بعد که دوستان دوباره آقا شیخ مرتضی را دیدند، حال ایشان هنوز خوب نشده بود که گفتند: برای شما مشکلی پیش آمده که چنین شده اید!؟ اما او باز هم در پاسخ می گفت: نگران نباشید.
یکی از دوستان با ناراحتی گفت: چه می فرمایید آقا! شما حواس پرتی پیدا کرده اید؛ ما را نگران کرده اید! ما حق داریم نگران باشیم و بدانیم چه شده است!
آقا شیخ مرتضی که چاره ای جز جواب دادن نداشت، با همان حال و هوای پریشان و نگرانش جواب داد: راستش چند روز پیش، حدیثی را خواندم؛ در آن حدیث، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: یا علی به اندازه ای که تو با خوبی ها و راه های هدایت آشنایی داری، شیطان نیز به همان اندازه با همه بدی ها و راه های گمراهی و ضلالت در زمین و آسمان آشنایی دارد...
و سپس آقا شیخ مرتضی زاهد با نگرانی و اضطراب، به آرامی و زیر لب گفت: «... و من با این شیطان چه کنم؟»
ای بر طریق باطل پویان تو روز و شب داده عنان خویش به شیطان ز ریمنی
مهر رسول مرسل و مهر علی و آل بر دل گمار و گیر به جنات ساکنی(2)
1.خاطره ی از شیخ تقی کرمانشاهی
2.سعدی
حوزه
ادامه مطلب