مشاهده ملا عبدالحميد قزويني در راه مسجد سهله
مشاهده ملا عبدالحميد قزويني در راه مسجد سهله
شبي در مسجد سهله مانده بودم، بعد از طلوع فجر نماز را در آنجا خواندم و هنگام بين الطلوعين به سوي نجف روانه شدم براي اينکه به درس صبح چهارشنبه برسم چنان که غالباً در ايام تحصيل همين کار را مي کردم؛ يعني عصر سه شنبه از آنجا به مسجد سهله مي رفتم و شب را مي ماندم و بعد از نماز صبح برمي گشتم.
از طرفي بين الطلوعين غالباً راه مسجد سهله خلوت است زيرا از سمت نجف، بستن دروازه مانع از خروج مردم مي باشد و از سمت مسجد هم در آن وقت کمتر به نجف مي روند.
بين راه مرد عربي را ديدم که پياده از پشت سر به من ملحق شد، پس از سلام گفت: ملاعبدالحميد، مي خواهي حضرت صاحب الأمر عليه السلام را ببيني؟ من از سؤال او و بردن اسمم با اين که هر قدر دقت کردم او را نشناختم و هيچ وقت هم او را نديده بودم، تعجب کردم! لذا در جواب گفتم: اين سعادت کجا و من کجا!
گفت: حضرت ايشانند که به سوي نجف مي روند، اگر مي خواهي برو با ايشان بيعت کن. و به پشت سر اشاره کرد.
تا اين را شنيدم متوجه پشت سر شدم شخصي را ديدم که در لباس بزفروشان بود و دو رأس بز هم در جلو داشت. از ديدن اين شخص در تکليف خود متحير ماندم که اگر بيعت کنم شايد آن حضرت نباشد و اگر بيعت نکنم شايد حضرت باشند.
بنا گذاشتم که مي روم و ودائع انبياء (آنچه که از انبياء گذشته نزد حضرت ولي عصر عليه السلام هست) را که دليل صدق ايشان است مي خواهم. ولي باز با خود گفتم: چرا من اين کار را بکنم؟ اين شخص که به نجف مي رود و ادعاي خود را اعلام مي کند بعد از اظهار اين ادعا، علماي نجف مثل شيخ مهدي ، شيخ راضي و شيخ مرتضي و غير هم در مقام تحقيق برمي آيند و اينها هم در تحقيق از من واردترند. پس بهتر آن است که تا ورود به نجف صبر کنم و شتاب نداشته باشم.
تصميم خودم را گرفتم اما در همان لحظه که به اطراف و پشت سر خود نگاه کردم با کمال تعجب کسي را نديدم و از بزها هم خبري نبود. آن مردي که با من همراه بود و گفته بود ايشان امام زمان عليه السلام است هم ناپديد شد.
از آرزوي رسيدن به اين نعمت مأيوس شدم و دانستم من بيشتر از آنچه که ديده ام نخواهد ديد و از آن خيال منصرف گشتم. (1)
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم
پي نوشت :
1. کمال الدين، ج 2، ص 139، س 2 و عبقري الحسان، ج 1، ص 348.
ادامه مطلب
مقام حاج ميرزا جواد آقا ملكى
مقام حاج ميرزا جواد آقا ملكى
علامه حسن زاده آملی:حكايت كرد براى ما جناب حجة الاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى كه از علماى عصر حاضر تهران است دو مكاشفه را كه مفصل است ، مجمل آن را براى يافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مى نگارم ، فرمود:
شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرايى حضرت صاحب الامر(عج الله تعالى له الفرج )با جماعتى تشريف دارند و گويا به نماز جماعت ايستاده اند، جلو رفتم كه جمالش را زيارت و دستش را بوسه دهم ، چون نزديك شدم ، شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت ايستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست ، چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست تا اين حد نزديك مربوط به مولاى ما امام زمان است ، از پى يافتن او به مشهد رفتم نيافتم ، در تهران آمدم نديدم ، به قم مشرف شدم ، او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول به تدريس ديدم ، پرسيدم : كيست ؟
گفتند: عالم ربانى آقاى حاج ميرزا آقاى تبريزى است ؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زيادى كردند و فرمودند: كى آمدى ؟ گويا مرا ديده و شناخته از قضيه آگاهند پس ملازمتش را اختيار نمودم و چنان يافتم كه او را ديده بودم و مى خواستم .
تا شبى كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجاب ها مرتفع گشته تا زير عرش عظيم الهى را مى بينم ، پس مرحوم استاد حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مى نگريستم و تعجب از مقام او مى نمودم كه صداى كوبيدن در خانه را شنيده و متنبه گشته ، برخاستم در خانه رفتم ، يكى از ملازمين ايشان را ديدم كه گفت : بيا منزل آقا!
گفتم : چه خبر است ؟
گفت : سرت سلامت خدا صبرت دهد، آقا از دنيا رفت
منبع:هزار و يك كلمه ، ج 3، ص 23 و 24!
ادامه مطلب
نامه ای به عزیزی نوآموز درباره نماز
نامه ای به عزیزی نوآموز درباره نماز
نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه ی آدم ساز است...نماز انسان را فرشته خو میکند زیرا نماز از همه بدی ها پاک است.هرکس نمازگزار است پاکیزه خوی ، نیکوکردار و نیکو رفتار است . از درنده خویی ، بدگویی ،تنبلی و ولگردی بیزار و برکنار است .آری ، آنکه از نماز رو بر گرداند داستان بیچارگی و بدخبتی او دراز است . کوتاهی سخن ، مانند جانواران و چارپایان سرگرم به چریدن و نشخوار کردن است
و با لاشخواران و کرکسان هم پرواز است.نماز گزار با خدایش به راز و نیاز است و با فرشتگان کارخانه ی هستی همنشین و دمساز است و با بندگان خوبخداکه پیامبران و مرد و زن درستکارند ، در پاکی و درستی و راستی انباز است . سرانجام انسانی درهر دو سرا سرافراز است . چه اینکه وارسته در آغاز و انجام است .نماز بزرگ ترین دستورخداوندمهربان به بندگانش است تا از به کار بستن آن در هر دو سرا سرافراز و کام روا بوده باشند.
نماز گزار راستین پنهان و آشکار او ، درون و بیرون او ، دست و دهن او ، اندیشه ها و پیشه های او ، خواسته ها و کار و کوشش او ، همه پاکند.
نمازگزار از هر سو رو بر میگرداند و رو به سوی خانه ی خدامیکند تا به همین سان جان او نیز مانند تنش یک سویی شود ، که تنها رو به سوی خدای یکتا آورد .
منبع : نامه ها و برنامه ها
ادامه مطلب