دو ركعت نماز احياگر
دو ركعت نماز احياگر
روايت است كه : روزى سيد انبياء صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودند كه جماعتى از بزرگان عرب و قريش خدمت آن بزرگوار شرفياب شدند و عرض كردند: اى افتخار عرب ! ما را عروسى هست و دختر فلان را به پسر فلان مى دهيم و آن ها از اشرافند و با شما نسبتى دارند، استدعا مى كنيم كه فاطمه عليهاالسلام را در اين عروسى رخصت فرمايى كه مجلس ما را مزين فرمايد به قدوم خود.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند: از فاطمه طاهره مى پرسم : اگر اراده كند خواهد آمد.
اين را فرمود و تشريف به خانه بردند و فرمودند: اى فاطمه و اى نور ديده من ! اكابر عرب جمع شدند و عروسى دارند و به نزد من آمدند كه تو را به عروسى خود برند خواهى رفت يا نه ؟
فاطمه عليهاالسلام زمانى سر در پيش افكند، بعد از آن سر برآورد و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! ايشان كه مرا به عروسى خواسته اند مقصود آن ها استهزاء است نسبت به من ؛ زيرا كه زنان قريش همه با لباس هاى فاخر و جواهر زينت كرده اند و با كمال حشمت و تنعم نشسته اند و مرا لباسى غير از چادرى و كهنه پيراهنى و كفشى كه چند جاى او را وصله زده ام چيز ديگر نيست و با اين حال رفتن به آن جا غير شماتت حاصلى ندارد.
چون رسول اكرم صلى الله عليه و آله از فاطمه عليهاالسلام اين كلمات را شنيد، بسيار غمناك گرديد، در آن حال جبرئيل نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله ! حق تعالى سلام مى فرستد و مى فرمايد فاطمه را با لباسى كه دارد به عروسى بفرست كه ما را در اين حكمتى است .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله پيغام حق تعالى را به فاطمه رسانيد، پس آن مخدره شكر حق تعالى را به جا آورد و عرض كرد: صدقنا و آمنا هر چه امر و حكم الهى است عين لطف و مرحمت است .
سپس حضرت صديقه عليهاالسلام برخاست و با جامه هاى كهنه خود به عروسى تشريف برد، اما از جهت شماتت زنان قريش دلتنگ بود، فرشتگان هفت آسمان و زمين سرنياز به درگاه بى نياز نهادند، عرض كردند: باز خدايا! اين دختر پيغمبر آخرالزمان است كه او را از جمله پيغمبران برگزيدى ، آيا او را دلشكسته مى نمايى ؟
خطاب از جانب رب الارباب به جبرييل شد كه دختر برگزيده ما را درياب و آن چه بايد به جهت او مهيا كن .
پس امين وحى به شتاب تمام به جنت فردوس شتافت و براى او جامه هاى بهشتى حاضر نمود و هنوز حضرت فاطمه عليهاالسلام هفت قدم از خانه بيرون ننهاده كه صد هزار حورى ماه لقاگرد وى حاضر شدند و جبرئيل سر تا پاى فاطمه طاهره را از سندس و استبرق بياراست و حوريان هر ساعت خاك قدم فاطمه را به ديده مى كشيدند، چون فاطمه اين لطف و حشمت حق تعالى را نسبت به خود ملاحظه كرد، به سجده شكر رفته و حق تعالى چندان از نور لطف خود روشنايى و تجلى به فاطمه عليهاالسلام نثار كرد كه شرح آن ممكن نيست ، پس فاطمه حمد و ثناى الهى مى كرد و مى رفت تا آن كه به خانه عروس رسيد، زنان قريش به انتظام مقدم شريف فاطمه عليهاالسلام بودند كه ناگاه روشنايى و نورى مشاهده كردند، چون برق كه عالم از آن روشن شد. مردم آن محله همگى متعجب شدند كه اين روشنايى چيست . ناگاه آواز از حوريان برآمد كه هر كه مى شنيد از خود بى خود مى شد و همه زنان از حسن صورت فاطمه عليهاالسلام متحير شدند و عروس را تنها گذاشتند و به استقبال ايشان شتافتند. فاطمه را ديدند كه صد هزار حور بهشتى با او خرامان مى آمدند و حوران عود و عنبر مى سوختند و از بوى خوش ايشان جمله زنان مدهوش شدند، همه به يك بار در قدم فاطمه افتادند و دست و پاى او را بوسيده و با تعظيم هر چه تمامتر او را به خانه آوردند.
چون آن سيده زنان قرار گرفت ، حوريان گرد او صف زده بر روى هوا ايستادند، به نحوى كه پاى هيچ كدام بر زمين نبود، زنان عرب از مشاهده اين امر و عطرهاى بهشتى دم به دم مى افتادند و سجده مى كردند و عروس نيز از كرسى درافتاد و بى هوش گرديد و بعد از ساعتى در آن بى هوشى مرد، چون عروس را مرده يافتند همه فرياد واويلا برآوردند و به گريه و زارى نشستند و عروسى به عزا مبدل شد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام از مشاهده آن حال بسيار دلتنگ گرديد، در آن حال برخاست تجديد وضو نمود و دو ركعت نماز به جاى آورد، بعد از آن سر به سجده نهاد و عرض كرد: ملكا! پادشاها! به عزت و جلال بى زوال تو و به حرمت شرف طاعت بندگان خالص تو و به بركت محمد و على كه برگزيدگان درگاه تواند كه اين عروس را زنده گردان !
هنوز حضرت فاطمه عليهاالسلام در مناجات بود كه عروس عطسه زد و از جا برخاست و به دست حضرت فاطمه عليهاالسلام افتاد و عرض كرد: السلام عليك يا بنت رسول الله ! تو و پدر تو بر حقيد و خداى را كه شما پرستش مى كنيد بر حق است و كفارى كه راه بت پرستى را گرفته اند بر باطلند.
گويند: در آن روز هفتصد مرد از كسان عروس و غير ايشان به شرف اسلام مشرف شدند و اين مطلب در تمام شهر منتشر گرديد. پس فاطمه زهرا عليهاالسلام مراجعت نمود به خانه و شرح آن واقعه را براى پدر بزرگوار خود بيان نمود. رسول خدا صلى الله عليه و آله سجده شكر به جا آوردند، سپس فرمودند: اى نور ديده ! از آن چه گفتى من هزاران بيشتر و بهتر از حق تعالى اميد دارم .
- پینوشت -
1- مناقب آل ابى طالب ، ج 3، ص 356.
ادامه مطلب
طعام غيبى در سجده گاه زهرا (س )
طعام غيبى در سجده گاه زهرا (س )
اميرالمومنين عليه السلام روزى به خانه آمد، ديد كه فاطمه عليهاالسلام حسنين عليهاالسلام را مى خوابانيد، ايشان به خواب نمى رفتند از شدت گرسنگى . فاطمه طاهره عرض كرد: يا اباالحسن ! برو قدرى طعام طلب كن كه اين كودكان از گرسنگى به خواب نمى روند.
اميرالمومنين عليه السلام نزد عبدالرحمن بن عوف رفت و از وى دينارى قرض خواست ، عبدالرحمن به خانه رفت و كيسه زرى بيرون آورد و عرض كرد: در اين كيسه يكصد دينار است بگير يا على ! و هرگز عوض آن را مده .
حضرت عليه السلام فرمودند: از تو قبول نكنم كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيده ام : اليد العليا خير من يد السفلى . يك دينار به من قرض بده و اين حديث را بشنو كه عوض مى دهند و قرض را يكى هيجده عوض مى دهند.
عبدالرحمن يك دينار به جناب امير قرض داد، آن حضرت چون روانه شد، در راه مقداد را ديد كه بر كنار راه نشسته فرمود: اى مقداد! در اين وقت اينجا چرا نشسته اى ؟
عرض كرد: از جهت ضرورتى .
فرمود: آن ضرورت چيست ؟
عرض كرد: چهار روز است كه طعامى نيافته ام .
فرمود: بگير اين دينار را، تو از ما اولى ترى كه چهار روز است طعام نيافته اى و ما سه روز است .
مقداد دينار را گرفت و حضرت وقت نماز شام بود روانه مسجد شد، به همراهى پيغمبر صلى الله عليه و آله فريضه را ادا نمود، چون فارغ شد جناب رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: يا على ! امشب به خانه شما مى آيم و مهمان شما خواهم بود.
جناب امير عرض كرد: حبا و كرامة .
از پيش روانه شد و فاطمه زهرا عليهاالسلام را خبر كرد، فورا فاطمه زهرا به مصلى خود رفت و روى مبارك بر خاك نهاد و به ايزد پاك عرض كرد: خداوندا! به حق محمد و آل محمد كه بر ما طعامى فرست .
هنوز فاطمه عليهاالسلام در سجده بود كه بوى طعام به مشام وى رسيد، سربرداشت كاسه بزرگى ديد پر از طعام كه بوى آن خوشبوتر از مشك بود، آن را برداشته و در خدمت پدر بزرگوار خود نهاد، حضرت فرمود: انى لك هذا الطعام ؟ عرض كرد: من عند الله ، ان الله يرزق من يشاء بغير حساب .
پس حضرت امير و فاطمه و حسنين از آن طعام تناول كردند. ناگاه سائلى بر درآمد، اميرالمومنين خواست او را از آن طعام بدهد حضرت رسول صلى الله عليه و آله نگذاشتند و فرمودند: يا على ! اين ابليس است . خبر شده كه ما از طعام بهشت مى خوريم آمده كه با ما مشاركت كند. (1)
- پینوشت -
1- رياحين الشريعة ، ج 1، ص 122.
ادامه مطلب
جواب سوال نماز
جواب سوال نماز
زنى خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه مى كند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند.
آن حضرت فرمود: هر چه مى خواهى بپرس !
آن زن سوالات خود را مطرح كرد تا به ده سوال رسيد و حضرت زهرا عليهاالسلام با روى گشاده جواب داد. زن از زيادى پرسش خود شرمنده شده ، گفت : شما را بيش از اين زحمت نمى دهم .
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: باز هم بپرس . آن گاه براى تقويت روحيه وى چنين فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، براى مثال از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند آيا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى كند؟
زن جواب داد: نه .
آن حضرت فرمود: من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى گويم از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت مى كنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم . از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و كوشش كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته اند از خداى خود پاداش مى گيرند.
منبع: کتاب نماز و عبادت فاطمه زهرا سلام الله عليها
ادامه مطلب
نورى از خانه
نورى از خانه
برخى از روايات نشان مى دهند كه گاهى مردم مدينه در حين عبور نيمه شب از در خانه حضرت زهرا عليهاالسلام نورى از خانه او متجلى و ساطع مى ديدند، از پيامبر صلى الله عليه و آله علت را مى پرسيدند و فاطمه عليهاالسلام را در محراب عبادت مى يافتند و هم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام در محراب عبادت است ، هزاران فرشته بر او درود مى فرستند و او را سيده زنان عالم خطاب مى كنند...او اهل سجده هاى طولانى و قيام و ركوع طولانى بود و خداى را با تمام وجودش عبادت مى كرد.(1)
- پی نوشت -
1- در مكتب فاطمه ، ص 171.
ادامه مطلب