تسلیت واقعی

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
«حاتم اصم» می گوید: روزی نماز جماعت از من فوت شد و تنها یک نفر به من تعزیت گفت و آن هم« اسحاق بخاری» بود؛ در حالی که اگر فرزندم از دست می رفت، بیش از ده هزار نفر به تسلیت و تعزیت من می آمدند، زیرا مصیبت دین در نظر مردم، از مصیبت دنیا سبک تر است!
برگرفته از: هزار و یک نکته در باره نماز، ص 160
ادامه مطلب
یک تجربه مهّم

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
دیل کارنگی نویسنده مشهور آمریکائی (1888 - 1955 م ) در مورد خاطرات خود می نویسید :
از مادرم و پدرم دور شده و وارد دانشگاه شدم و به مرور زمان تغییری در افکار من پیدا شد . تحصیل علم الهیات ، علوم اساسی فلسفه و علم تطبیق ادیان مرا نسبت به بسیاری از تعلیمات دینی مشکوک ساخت . گیج و سرگردان شده بودم . نمی دانستم به چه چیز معتقد شوم و هیچگونه منظوری در زندگی بشر نمی دیدم . دست از نماز و دعا برداشتم و کافر و ملحد شدم . عقیده پیدا کردم که حیات بشر سراسر خالی از هدف و نقشه است و خلقت بشر به همان اندازه فاقد منظور خدائی است که حیوانات ما قبل تاریخ که در دویست میلیون سال قبل در دنیا زندگی می کردند و احساس می کردم که روزی نژاد بشر نیز مانند حیوانات ما قبل تاریخ که امروز اثری از آنها نیست معدوم خواهد شد . بر عقیده گروهی از مردم به خداوند مهربان و کریمی که دنیا را مانند خود خلق کرده می خندیدم . معتقد بودم که میلیونها خورشیدی که در فضای تیره ، سرد و بی روح در گردشند بوسیله قوه ای کور و لاشعور به وجود آمده اند . شاید اصلاً خلق نگردیده و مانند زمان و فضا همیشه وجود داشته اند . آیا من می خواهم ادّعا کنم که اکنون جواب تمام سؤ الات را می دانم ؟ خیر ، هیچکس تاکنون نتوانسته است پرده از روی اسرار خلقت و حیات بردارد .
اطراف ما را معمّا و اسراری بی شمار احاطه کرده است . مثلاً بدن خود رمز و معمّای بغرنج می باشد و همچنین قوه برقی که در منزل از آن استفاده می کنیم و گلی که در شکاف دیوار روئیده و علف سبزی که در باغ خانه می بینیم . آزمایشگاههای تحقیقاتی سالی سی هزار دلار خرج می کنند که علت سبز بودن علف را کشف کنند . کیترینک می گوید : اگر ما بدانیم که گیاهان چگونه می توانند نور خورشید ، آب و اکسید ، و کربن را تبدیل به قند خوراکی کنند ، خواهیم توانست تمدن جهان را دگرگون سازیم . حتّی کار کردن موتور اتومبیل نیز یکی از اسرار بغرنج است . متصدیان آزمایشگاههای شرکت بزرگ ژنرال موتور ، سالها وقت و میلیونها دلار صرف کرده اند تا در بیابند چگونه و چرا به یک جرقه در سیلندر ، انفجاری تولید می کند که باعث حرکت ماشین می شود و تازه هنوز هم موفق به کشف این راز نشده اند . عدم وقوف ما بر اسرار و رموز بدن آدمی ، قوه الکتریک و یا موتور اتومبیل ما را مانع از استفاده کردن و متمتع شدن از آنها نمی شود ، همچنین اگر من از کشف رموز دین و نماز و دعا عاجزم دلیل بر این نمی شود که من از یک زندگی بهتر و سعادتمندانه تری که دین به همراه دارد بهره برنگیرم . می خواستم بگویم که من دوباره به طرف دین برگشته ام . برق و آب و غذا در فراهم ساختن یک زندگی بهتر و کاملتر و راحتتر به من کمک می کند ولی فایده دین به مراتب از همه اینها برای من بیشتر است . . .
امروز جدیدترین علم ، یعنی روان پزشکی ، همان چیزهائی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می داده اند ، چرا به علت اینکه پزشکان روحی دریافته اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین ، نگرانی ، تشویش ، هیجانات و ترس را که موجب بیم بیشتری از ناخوشیهای ماست برطرف می سازد . اگر مذهب حقیقت نداشته باشد ، زندگی بی معنی و پوچ است . و بازیچه ای بیش نخواهد بود . بسیاری از ما وقتی از زندگی بستوه می آئیم و به آخرین حدّ نیروی خود می رسیم در ناامیدی و یاءس رو بسوی خدا بر می گردانیم . البته در موقع گرفتاری هیچ کس منکر خدا نیست . امّا چرا تا مرحله ناامیدی و یاءس تاءمّل کنیم ؟ چرا هر روز تجدید قوا ننمائیم ؟ چرا برای نماز و عبادت منتظر فرا رسیدن روز معینی شویم ؟ من با اینکه پروتستان هستم . امّا هر وقت احساس می کنم که احتیاج به دعا و نماز دارم فوراً در اولین نماز خانه ای که در سر راه خود بیابم به آنجا می روم و به دعا و نماز می پردازم
آئین زندگی ، دیل کارنگی ،ص 164
ادامه مطلب
ابتدا سخت نگیرید

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مرحوم حجة الاسلام محمد محققی (ره ) از طرف آیة ا . . . العظمی بروجردی ؛ (1292 - 1380 ه . ق ) برای امر تبلیغ به اروپا اعزام شد و به دستور آیة الله بروجردی در سال 1357 ه . ق در هامبورگ آلمان در بهترین نقطه شهر ، در کنار دریاچه آلستر ، مسجد بسیار با شکوهی در زمینی که مساحت آن چهار هزار متر مربع است ساخته شد . و هم اکنون مرکز علمی و مذهبی اسلامی در آن دیار می باشد .
حجة الاسلام محققی می گوید : در یکی از سفرها به ایران آمدم و به محضر آیة ا . . . بروجردی رفتم . و بعد از دادن گزارش کار ، با اظهار نگرانی عرض کردم : ما در اروپا مشکل داریم و آن اینکه آقایان نوعاً با خانمهایشان برای برای نماز جماعت و مراسم مذهبی به مسجد می آیند و متاءسفانه وضع حجاب خانمهایشان مناسب نیست . اگر سخت گیری کنیم کار پیش نمی رود ، چه کار باید کرد ؟ آقا در پاسخ فرمودند : ((نه ، سختگیری نکنید ، به حداقل حجاب اسلامی اکتفا کنید ، اینان بعداً که بیشتر آمدند و آشنا شدند درست می شوند ، ابتدا سخت نگیرید))
رسالت ، ویژه نامه ، پیک هجران ، خرداد 1369، خاطره از آیة ا... حاج شیخ محمد رضا توسلی ، رئیس دفتر حضرم امام (ره ).
ادامه مطلب
خدا را فراموش مکن !
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
فقیه نامی شیخ بهاءالدین عاملی می نویسد : شخصی که مورد اعتماد من بود حکایت کرد و گفت : مردی در حوالی بصره می زیست ، که اوقاتش در عیش و نوش و بی خبری و فساد می گذشت .
چنان مورد نفرت مردم بود که وقتی وفات کرد ، تا جنازه را به محلی که باید غسل داد و بر آن نماز گزارد حمل کنند .
در آنجا کسی حاضر نشد بر جنازه او نماز بگزارد ، و در قبرستان مسلمین دفن کند .
ناگزیر جنازه را به بردند ، تا در آنجا به خاک سپارند .
در بلندی نزدیک آنجا ، زاهدی بود که همه او را به زهد و تقوی می شناختند .
حاملان جنازه دیدند ، زاهد منتظر است جنازه برسد تا بر آن نماز بگزارد . چون این خبر به نقاط اطراف رسید که زاهد وارسته می خواهد بر جنازه فلانی نماز بخواند ، مردم هم دسته دسته آمدند و پشت سر زاهد بر جنازه شرابخوار معروف نماز گزارد !
اهالی محل از اینکه زاهد حاضر شد بر جنازه چنین مرد آلوده ای نماز بخواند در شگفت ماند بودند .
پس موضوع را با خود وی در میان گذارد و علت را از او جود یا شدند .
زاهد گفت : من در خواب دیدم که به من گفتند : از این بلندی فرود آی و به فلان موضوع برو . در آنجا جنازه ای خواهی دید که هیچکس جز زنش با وی نیست .
تو بر آن نماز بگزار که مردی آمرزیده است ! تعجب مردم از گفته زاهد بیشتر شد . چون با سابقه ای که از مرد مزبور داشتند ، باور کردن این معنی برای ایشان مشکل می نمود .
زاهد که خود از راز کار بی اطلاع بود ، زن او را خواست و از وضع زندگی شوهرش جو یا شد .
زن گفت : وی تمام روز را به شرابخوری مشغول بود و اوقاتش بدین گونه می گذشت . تعجب حاضران افزونتر گردید .
زاهد پرسید : اعمال خیری از او ندیده بودی ؟
زن گفت : او سه چیز را اهمیت می داد و از آن غافل نبود :
اول اینکه : هر روز صبح که از مستی شب بهوش می آمد ، لباسش را عوض می کرد و وضو می گرفت و نماز می خواند !
دوم اینکه : خانه او هیچگاه از وجود یک یا دو نفر یتیم خالی نبود . توجه وی با آنها از رسیدگی به وضع فرزندانش بیشتر بود !
سوم اینکه : هر وقت در اثبات شب از مستی بهوش می آمد ، می گریست و می گفت : خدایا می خواهد گوشه ای از جهنم را با بدن من پلید پر کنی ؟ ! !
کشکول شیخ بهائی ، ج 2 ص 558
ادامه مطلب