نماز ریایی

نماز ریایی

84799045834079116349.jpg

 ابن طاووس از يکي از پارسايان نقل کرده نمازهاي سي ساله خود را که در صف اول جماعت به جاي ميآوردم اعاده کردم و سبب اعاده آنها آن بود ، روزي به خاطر عذري دير به مسجد آمده و محل خالي در صف اول نيافته که به ايستم ناچار در صف دوم اقتدا کردم در خاطرم احساس شرمندگي نموده که مردم پس از سي سال مرا در صف دوم مشاهده ميکنند ، دانستم همه نمازهاي سي ساله من توام با رياکاري بوده و از اينکه مردم مرا در صف اول مي ديده و مصداق سابقان در خيرات ميدانسته لذت مي بردم. 

کشکول شيخ بهايي جلد 1 صفحه 13


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 اسفند 1394  ] [ 8:32 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

می‌ایستاد، اذان می‌گفت و نماز اول وقت می‌خواند

می‌ایستاد، اذان می‌گفت و نماز اول وقت می‌خواند

خبرگزاری فارس: اذان گفتن در مقابل بعثی‌ها

به گزارش خبرنگارحماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، ولی‌الله عرب عضو گردان هشت سپاه تهران اظهار داشت: وقتی سپاه تشکیل شد، گردان 8 سپاه یکی از 9 گردان سپاه بود که بیشتر فرمانده‌هان لشکر محمد رسول‌الله و لشکر سیدالشهداء از این گردان ساخته شده بودند.

یکی از کسانی که در گردان 8 بود شهید «مهدی خندان »بود. وی در غرب هنگامی که بازی‌دراز در دستمان بود بعضی وقت‌ها از بچه‌ها جدا می‌شدند و مسیری را به طرف دشمن می‌رفتند و مدتی می‌ماندند و برمی‌گشتند. این اتفاق بیشتر موقع نماز می‌افتد. یکی از بچه‌ها یک روز او را تعقیب می‌کند و می‌بیند او از منطقه جدا می‌شود و بین نیروهای خودی و عراقی می‌ایستد و داخل سنگری می‌شود و کاملاً دیده می‌شود و مقابل عراقی‌ها اذان می‌گوید و بعد نماز می‌خواند و برمی‌گردد. وقتی به او می‌گویند این چه کاری است که می‌کنی؟ می‌گوید: «من وظیفه دینی‌ام را انجام می‌دهم و می خواهم بگویم ما برای چی با شما می‌جنگیم. همه جنگ ما همین اذان و نماز رسول‌الله است.»

در طول این مدتی که این کار را انجام می‌دهد هیچ اتفاقی برای او پیش نمی‌افتد. این یکی از رشادت‌های شهیدی است که پیکرش 40 روز ایستاده روی سیم‌خاردار قرار داشت.

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 اسفند 1394  ] [ 8:01 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

پیغام دادم که من برای نماز جماعت صبح، خواهم آمد!

پیغام دادم که من برای نماز جماعت صبح، خواهم آمد!

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/2453536.jpg

از آیت ا... حق شناس، از ایشان نقل شده است که بارها  فرمودند: « کسی که نماز جماعت خوان باشد، اهل نماز شب می  شود و کسی که نمازشب خوان است، اهل نماز جماعت است و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند».
و داستانی را درباره خودشان نقل می کردند که: «در سالی که مدتی از تابستان را در مشهد اقامت داشتم، بعضی از مؤمنین از من خواستند که برای نماز صبح به مسجد آن ها رفته و اقامه جماعت کنم. مسافت، قدری دور و راه هم کمی سنگلاخ بود. لذا بنده بعد از اقامه نماز شب، سپیده صبح که زده می شد، به راه می افتادم و قدری طول می کشید تا به آن مسجد برسم و به گمان خود از نماز اول وقت صبح باز می ماندم. بنابراین بعد از چند روز به مؤمنین آن مسجد پیغام دادم که من دیگر نمی توانم بیایم.
همان شب در خواب دیدم که یک نفر این روایت شریفه را می خواند: «سلموا علی الیهود والنصاری ولاتسلموا علی تارک الجماعة». یعنی بر یهودیان و مسیحیان سلام کنید، ولی به کسی که نماز جماعت را رها می کند، سلام نکنید! و آن شخص در هنگام خواندن این روایت، انگشت خود را به سوی من نشانه رفت! سراسیمه بیدار شدم و پیغام دادم که من برای نماز جماعت صبح، خواهم آمد!»

منبع:
کتاب "راهنمای سلوک"


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 اسفند 1394  ] [ 7:15 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

آرزوى غلام به واقعیّت پیوست

33952228386245560856.jpg

 

آرزوى غلام به واقعیّت پیوست

از نظر من صحّت قول رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ثابت است كه فرمود: بهترین اعمال و كارها بعد از نماز صبح ، دلى را شاد گرداندن است ، به وسیله آنچه كه سبب گناه نشود.
و سپس افزود: روزى غلامى را دیدم كه با سگى هم غذا بود، وقتى سبب آن را از او پرسیدم ، در پاسخ گفت : اى پسر رسول خدا! من غمناك و ناراحت هستم ، مى خواهم با خوشحال كردن این سگ ، خودم را شادمان و مسرور گردانم .
سپس در ادامه اظهار داشت : من داراى اربابى یهودى هستم كه آرزو دارم ، شاید بتوانم از او جدا شده و آسوده گردم .
امام حسین علیه السّلام مى فرماید: من با شنیدن سخنان غلام ، نزد ارباب او آمدم و تصمیم گرفتم تا مبلغ دویست دینار به عنوان قیمت غلام تحویل أ ربابش دهم و او را خریدارى نمایم .
پس چون یهودى از تصمیم من آگاه شد، اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! آن غلام فداى قدمت باد، او را به تو بخشیدم و این باغ را هم به او بخشیدم ؛ و سپس پول ها را هم نیز برگرداند.
امام حسین علیه السّلام فرماید: من پول ها را به او پس دادم ؛ و اظهار داشتم : من هم این پول را به تو مى بخشم .
یهودى گفت : پول ها را پذیرفتم و به غلام بخشیدم .
امام علیه السّلام افزود: من غلام را آزاد كردم و باغ را هم به او بخشیدم ؛ و آن دویست دینار را هم دریافت كرد.
پس همسر یهودى كه شاهد این جریان بود مسلمان شد و مهریه خود را به شوهرش بخشید.
و در پایان یهودى چون چنین برخوردى را دید، گفت : من نیز مسلمان شدم و این خانه مسكونى را به همسرم بخشیدم .(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 189.

كتاب «چهل داستان از امام حسین علیه السّلام»


ادامه مطلب


[ سه شنبه 25 اسفند 1394  ] [ 6:33 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]