این نماز برای خودت است یا خدا؟
این نماز برای خودت است یا خدا؟
به کسی گفتم : این نمازی را که میخوانی برای خودت است یا برای خدا ؟ گفت : برای خدا . گفتم : خدا لازم ندارد . نخوان . گفت : پس برای خودم است . گفتم : کسی از خودش دزدی می کند ؟ چرا از نمازت می دزدی ؟ این بی انصافی است .سخت ترین عمل انصاف است . حداقل انصاف را در مورد خدا رعایت کنیم . از من بهترین زیارت و حج را می خواهد . بهترین خمس دادن ، زکات دادن ، روزه و دعا کردن را می خواهد .بهترین دعا این است که شرایط آنرا داشته باشم . به اسباب آن هم توجه داشته باشم . به موانع و مراحل آن توجه داشته باشم . در تکلیف مان به فکر رفع تکلیف هستیم . در غذا خوردن این جوری نیستیم . منتظر سفره و سالاد هستیم ، دسر می چینیم . چرا ؟ اگر سفره مرتب نباشد ، دعوا راه می اندازید؟
شیخ نخودکی اصفهانی
ادامه مطلب
حضرت آدم(ع) کدام نماز را خواند و سپس توبه کرد؟

1. امام حسن مجتبی(ع) به نقل از امام علی(ع) میفرماید که عدّهاى از یهود نزد پیامبر اسلام(ص) آمده و داناترین آنها درباره مسائلی از آنحضرت سؤالهایی کرد؛ یکی از این پرسشها این بود که چرا خداوند عزّ و جلّ این نمازهاى پنجگانه را در طول شبانه روز در پنج نوبت بر امّت تو واجب کرد؟ پیامبر در قسمتی از سخنان خود(که به پرسش ما مربوط است) فرمود: «...نماز مغرب، همان ساعتى است که خداوند عزّ و جلّ بر آدم(ع) بخشید و توبه او را در آن موقع قبول فرمود. فاصله میان وقتى که آدم از آن درخت تناول کرد تا موقعى که خداوند عزّ و جلّ توبه او را قبول کرد سیصد سال بود بر حسب روزهاى دنیا و بر حسب روزهاى آخرت که هر روز از روزهاى آن به اندازه هزار سال است، این مدّت از عصر تا شام بود و حضرت آدم سه رکعت نماز بجاى آورد یک رکعت جهت کفاره گناه خودش و یک رکعت به عنوان کفّاره گناه حوّا و رکعتى دیگر به شکرانه پذیرفته شدن توبهاش، پس خداوند عزّ و جلّ این سه رکعت نماز را بر امّت من واجب فرمود».[1]
2. امام صادق(ع): «...پس جناب آدم(ع) از عرفات بیرون آمد و عبورش بر هفت کوه افتاد، و به دستور جبرئیل بر سر هر کوهى چهار تکبیر گفت سپس دو سوم از شب رفته بود که به وادى جمع (مشعر) رسید، در آنجا بین نماز مغرب و عشاء را جمع نمود و به همین خاطر آنجا را وادى جمع نامیدند».[2]
ادامه مطلب
کرامات شیخ
کرامات شیخ
از کرامات باهرۀ مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی فرزند حجت الاسلام شیخ احمد تنکابنی، در هنگام اقامت شهر فردوس، نماز باران است؛ وقتی اهالی اظهار داشتند مدتی باران نیامده و زراعت و دام از تشنگی هلاک می شوند، وی گفتند: فردا بعد از نماز جماعت، همراه جمعیت به طرف خارج شهر برای نماز می رویم؛ تعدادی برّه و بزغاله هم بیاورید.
روز موعود بعد از نماز جماعت، مرحوم حاج شیخ و مردم با پای برهنه به خارج شهر رفتند؛ در زمین مسطحیکه معروف به بند میرزا تقی بود، جمع شدند. مرحوم شیخ دستور دادند، برّه، بزغاله ها و اطفال شیرخوار را از مادرانشان جدا کنید؛ وقتی آن ها را جدا کردند، صدای ضجّه و ناله گوسفندان و اطفال بلند شد؛ این عمل چنان حال و هوایی به مجلس داد که بی اختیار همه گریه کردند.
در همان حال ایشان به نماز ایستادند؛ نماز که تمام شد گفتند: ای مردم! به منازل خود برگردید. هنوز مردم به میدان شهر نرسیده بودند که طوفان شدیدی وزید و بعد از آن هم باران مفصلی بارید.
منبع: سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه
ادامه مطلب
حکایت دهقان و نماز
حکایت دهقان و نماز
«از شخص باتقوا و صالحی سؤال شد که علت توبه کردن خود را بیان کن. چه چیز تو را باعث شد که توبه کردی؟ در جواب گفت: من شخص دهقانی هستم. یکی از شبها چندین مهم برایم پیش آمد که همه را بایستی انجام میدادم. یکی از آنها این بود که میبایست، زراعت خود را آبیاری میکردم؛ دوم اینکه گندم به آسیاب برده آرد کنم. در این بین، الاغم فرارکرد و گم شد. با خودم گفتم: اگر بخواهم به سراغ الاغم بروم، ممکن است گندمها را دزد ببرد و زن و فرزندانم گرسنه بمانند و اگر بخواهم زراعتم را آبیاری کنم، ممکن است الاغم از بین برود. از روی اتفاق آن شب، شب جمعه بود. با خودم گفتم: تمام این کارها را رها میکنم و امشب را مشغول نماز و عبادت میشوم. بعد از فارغ شدن از نماز به سوی مزرعه خود رفتم و دیدم همه زراعت من آبیاری شده است. از همسایهها پرسیدم: چه کسی زراعت من را آب داده است؟ در جواب گفتند: یکی از همسایههای تو میخواست آب را برای زراعت خود ببرد، بر اثر خستگی بسیار خوابش برده و آب داخل مزرعه تو شده و زراعت تو آب خورده است. آن مرد میگوید: از مزرعه عازم خانه شدم. الاغ را در طویله دیدم و پرسیدم: چه کسی آن را آورده است؟ گفتند: گرگی در بیابان آن را تعقیب کرده و به خانه برگشته است. در این هنگام متوجه شدم که کیسههای آرد کنار دیوار گذاشته شده است. گفتم: چه کسی آردها را آورده است؟ گفتند: آسیابان قصد کرده بود گندمهای دیگری را آرد کند؛ اما از روی اشتباه، گندمهای تو را آرد کرده است. بعد از آرد شدن متوجه میشود که مال توست. خود آسیابان آردها را به خانه آورده است. این شخص میگوید: پیش خود گفتم: چه درست گفتهاند کسی که با خدا معامله کند و برای رضایت او کاری را انجام دهد، خدا هم با او خواهد بود. کسی که برای خدا کاری کند، خداوند تمام کارهای دنیا و آخرت او را اصلاح و مشکلهای او را حل خواهد کرد».1 البته انسان باید توجه داشته باشد که اگر یک قدم برای رضای خدا بردارد و در همه کارهایش، خالص باشد و غیر از رضایت خدا قصد دیگری نداشته باشد، خداوند متعال ده قدم، بلکه صد قدم و هزارها قدم به سوی او برمیدارد و در کارهای مشکل و جاهای خطرناک به فریاد او خواهد رسید و از جاهایی که به هیچوجه به فکر انسان نمیرسد (من لا یحتسب)، به او کمک میکند که در بعضی از موارد، انسان در تعجب و حیرت میماند. گفتم: خوب پس نگه دارید تا من تیمم کنم. این را گوش کردند و ماشین را نگه داشتند، اما اجازه پیادهشدن به من ندادند. من همینطور که در ماشین نشسته بودم، از داخل ماشین خم شدم و دست خودم را به زمین زدم و تیمم کردم. نمازی که خواندم، پشت به قبله بود؛ چرا که از قم به تهران میرفتیم و قبله در جنوب بود. نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت بود؛ اینطور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود».2
ادامه مطلب