خاطره ای از امام خمینی

خاطره ای از امام خمینی
http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B22/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%20%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2.jpg
 
[خیلی شنیده ام «الصلوة عمودُ الدین» نماز ستون دین است و یا «إنّ الصلوة تَنهی عَن الفَحشاء و المُنکر» که نماز انسان را از همه کارهای زشت بازمی دارد.]
اکثراً نتوانسته ایم این آیات را درک کنیم و نماز را به حکم وظیفه انجام بدهیم و به رعایت حدود و حقوق نماز- که می تواند در همه ابعاد زندگی نظم دهنده باشد و تمام خواسته های الهی و انسانی را در برگیرد کم توجه می کنیم.
دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز بسیار چشمگیر بود. شاید این دقت روی وقت نماز برای اکثر مردم قابل درک نباشد، ولی وقتی انسان به این درجه، یعنی به نظاره گری در آسمان و زمین می رسد. این امر برایش طبیعی است وقتی می ایستادند به نماز حس می کردیم که تمام وجودشان نماز می خواند.
همیشه وقتی که چند نفر از برادر ها برای حفاظت می ایستادند امام فرمود: احتیاجی نیست در ساعت نماز باید نماز خواند. واقعاً که بیان آن حالات امام در قدرت من نیست.[1]
 
[1].از خاطرات یکی از خواهران که در منزل امام در پاریس خدمت می کردند.

 


ادامه مطلب


[ جمعه 14 اسفند 1394  ] [ 6:53 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

شومی آن استخوان بركت رااز خانه‌ی این شخص برداشته

شومی آن استخوان بركت رااز خانه‌ی این شخص  برداشته

28246837887530896994.jpg;

شخصی آمد به نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شكایت از فقر و نداری كرد حضرت فرمود: مگر نماز نمی‌خوانی عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا می‌كنم، حضرت فرمود: مگر روزه نمی‌گیری عرض كرد سه ماه روزه می‌گیرم. آن حضرت فرمود امر خدا را نهی و نهی خدا را امر می‌كنی یا به كدام معصیت گرفتاری عرض كرد یا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرموده‌ی خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جیب حیرت فرو برد ناگاه جبرئیل نازل شد عرض كرد یا رسول الله حق تعالی ترا سلام می‌رساند و می‌فرماید در همسایگی این شخص باغیست و در آن باغ گنجشكی آشیانه دارد و در آشیانه او استخوان بی‌نمازی می‌باشد به شومی آن استخوان از خانه‌ی این شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بینداز دور. به فرموده‌ی آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد.[1]


[1] . انوار المجالس.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 13 اسفند 1394  ] [ 6:23 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(1) ]

خسارت جبران ناپذیر

خسارت جبران ناپذیر

http://file.tebyan.net/a433b6090c/47080760791103383852_thumb.png

شخصی قصد سفر به منظور تجارت داشت، خدمت امام جعفر (علیه السلام) آمد و استخاره کرد، استخاره بد آمد، ولی او آن را نادیده گرفت و به مسافرت تجارتی رفت، و اتفاقا سود فراوانی هم به دست آورد.
وقتی بازگشت، خدمت امام صادق(علیه السلام) رفت وگفت: یادتان هست که برایم استخاره کردید و بد آمد؟ اما من آن را نادیده گرفتم و به سفر تجارتی که قصد داشتم رفتم و سود فراوانی هم به دست آوردم. حضرت به او فرمودند: یادت هست در این سفر فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشاء را خواندی، شام خوردی و خوابیدی، و هنگامی که بیدار شدی آفتاب صبح زده بود، و نماز صبح تو قضا شد؟ با شرمندگی عرض کرد: آری، یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فرمودند:
اگر خداوند متعال دنیا و هرآنچه در آن است را به تو داده بود، جبران آن خسارت معنوی نمی شد .

منبع: داستانها و حکایتهای نماز، رحیم کارگر و محمد یاری، ص 57

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 9 اسفند 1394  ] [ 8:02 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

مناجات و ناله هاي شبانه امام سجادع در کنار خانه کعبه


مناجات و ناله هاي شبانه امام سجاد (ع ) در کنار خانه کعبه

53148965382801831075.jpg;


اصعمي مي گويد شبي گرد خانه کعبه طواف مي کردم . ناگهان جواني را ديدم زيبا صورت و خوش اندام که از پرده خانه کعبه گرفته وچنين مي گويد:
ديدگان خلق به خواب رفته و ستارگان آسمان آشکار گرديده اند (مي درخشند) و تو اي (سلطان مقتدر) زنده و استواري ، بار خدايا، پادشاهان در خانه هاي خود را بسته اند و بر آنها پاسبان و محافظان گماشته اند، ولي در خانه تو بر سوال کنندگان باز است (و من اکنون در چنين زماني ) به سوي تو آمده ام تا با نظر رحمتت به من بنگري اي رحيم ترين رحم کنندگان.
پس حضرت با ناله هاي جان سوز دعاهاي زير را زمزمه کردند:
اي آن کس که در دل شب تاريک دعاي مضطر(گرفتار) را اجابت مي کني و برطرف کننده مشکلات و دردها هستي.
ميهمانانت (زائران حرم ) در گرد خانه ات همه به خواب رفته اند و تو تنها بيداري و استوار.
بار خدايا تو را مي خوانم که به حق ، تو امر به دعا کرده اي پس (معبودا ) تورا به حرمت خانه و حرمت سوگند مي دهم که بر گريه هاي من ترحم فرمايي . اگر عفو و (بخشش ) تو اسراف کنندگان را اميدوار نکند پس چه کسي بر عاصيان و گنهکاران مي بخشد با نعمت هاي خود.
سپس اصعمي مي گويد نزديک شدم تا ببينم اين جوان (با سوز و گذار و عشق و اشتياق به پيشگاه حق ) کيست؟ ديدم آن آقا حضرت زين العابدين است. (1)

1- مجلسي / بحار الانوار، 80/64


ادامه مطلب


[ یک شنبه 9 اسفند 1394  ] [ 7:29 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]