داستان ردّشمس و اهمیّت نماز

داستان ردّشمس و اهمیّت نماز

09661454752082231291.jpg;

«امّ سلمه» همسر پیامبر صلی الله علیه و آله «اَسماء بنت عُمَیس، جابربن عبداللَّه انصاری، ابوسعید خدری، ابوذر غفاری و عبدالله بن عباس» و جماعت بسیاری از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته‏اند که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام را به دنبال کار مهمّی فرستاد، در آن روز، رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز عصر را خواند، وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برگشت و قضایای کار مزبور را برای پیامبر صلی الله علیه و آله شرح می‏داد، در همان حال، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را وحی فراگرفت (تَغْشاه الوحی).
رسول خدا صلی الله علیه و آله بر امیرالمؤمنین علیه السلام تکیه زد و سر به زانوی او نهاد، مدّت وحی طولانی شد و آفتاب به غروب نزدیک شد. علی علیه السلام نماز عصر را به ایما و اشاره و نشسته خواند و آفتاب کاملاً غروب کرد. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از حالت وحی بیرون آمد، علی علیه السلام را متغیّر و ناراحت دید، فرمود: یا علی! تو را چه شده؟ عرض کرد: خیر است یا رسول الله! نماز عصر را نخوانده بودم که بر شما وحی نازل شد و سر مبارک شما در آغوش من بود لذا نخواستم سر مبارک شما را بر زمین بگذارم بدین جهت به اشارت نماز کردم به خاطر همین جهت، دلم خوش نیست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«دلتنگ نباش که من دعا می‏کنم تا خدای تعالی آفتاب را برای نماز تو برگرداند و تو نماز را در وقت و با تمام شرایط و ارکان آن بجا آوری».
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله دست به دعا برداشت و عرض کرد:«خدایا! تو می‏دانی که علی علیه السلام در طاعت تو و رسول تو بود خدایا! آفتاب را برگردان تا نمازش را بخواند».
راویان خبر گفته‏ اند به حق آن خدایی که محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث به رسالت نمود، ما آفتاب را دیدیم که بر در و دیوار تابیده بود و امیرالمؤمنین علیه السلام نماز عصر را به وقتش خواند و چون سلام نمازش را داد، آفتاب یکباره فرو نشست. 

**نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 46 و 47. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 4، ص 167. من لایحضره الفقیه، ج 1 (پاورقی)، ص 203.*** 

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:16 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

کارگران مسلمانی که اول وقت نماز خواندند موفق شدند

کارگران مسلمانی که اول وقت نماز خواندند موفق شدند

http://file.tebyan.net/a433b6090c/53224961687053266674_thumb.jpg.png

در گذشته، عمّال روسیه تزاری، مسیحی مذهب بودند، یکی از مهندسین مسلمان که با آنان کار می‏کرد هنگام ظهر، کار را برای ادای فریضه نماز تعطیل می‏کرد. سرپرست روسی از این کار خوشش نمی‏آمد و بالأخره کارگران مسلمان را تهدید کرد که بابت مدتی که کار را تعطیل می‏کنند، مقداری از حقوقشان را کسر کند، کارگران، دو گروه شدند؛ گروهی اصرار داشتند که نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه دیگر، با مهندس روسی همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موکول کردند. مهندس نیز آخر هفته، وقتی حقوق را پرداخت کرد، به گروه اوّل که نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق کامل و به گروه دوم که به توصیه او عمل کرده بودند حقوق کمتری داد! کارگران اعتراض کردند و گفتند چرا به آنان که به گفته‏ات توجه نکردند حقوق کامل داده و به ما که به حرف تو عمل کرده‏ایم، کمتر پرداختی؟!
مهندس مسیحی روسی گفت! برای اینکه گروه اوّل که کسر حقوق را بر تخلف از انجام وظایف دینی ترجیح دادند، معلوم می‏شود که افرادی مؤمن و در عقیده خود پابرجا هستند، پس در سایر اعمالشان نیز درستکار بوده و از مقدار کار نمی‏دزدند و کارشان را با صداقت انجام می‏دهند، اما شما که پول را بر مسؤولیتها و تکالیف مذهبی ترجیح دادید، معلوم می‏شود که چندان پایبند به اصول حرام و حلال نیستید و لذا در کاری که انجام می‏دهید، طبعاً رعایت اخلاص را نمی‏کنید و از این رو مستحق حقوق کمتری هستید؛ زیرا شما که در نماز این تکلیف بزرگ الهی، خیانت می‏کنید، در کار من به طریق اولی کم‏کاری می‏کنید.

**نقش عبادت در سازندگی، شیرازی، ص 40 و 41.

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:12 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

داستان دیگر از امام زین العابدین(ع)

داستان دیگر از امام زین العابدین(ع)

http://file.tebyan.net/a433b6090c/58666403508782785840_thumb.png

زمانی که وقت نماز می‏رسید، حضرت زین العابدین علیه السلام پوست تن مبارکشان از خوف خداوند متعال می‏لرزید و رنگ صورت آن حضرت زرد می‏شد و مثل شاخه درخت خرما، می‏لرزیدند.

**بحار، ج 84، ص 247.***

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:10 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تعطیل شدن حوزه درس هنگام نماز

تعطیل شدن حوزه درس هنگام نماز

http://file.tebyan.net/a433b6090c/50387265959537022564_thumb.gif.png

امام صادق علیه السلام به یکی از شاگردان خویش به نام «مفضل بن عمر»، توحید تدریس می‏کردند. مدت این درس، در هفته چهار روز و ساعت درس از صبح تا نیم روز بود. امام علیه السلام هر روز چون وقت نماز فرامی‏رسید، درس را قطع می‏کردند و برای نماز برمی‏ خاستند

.**بحارالانوار، ج 3، ص 86.***

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 اسفند 1394  ] [ 7:08 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]