قصه بازی شیطان و جماعت

قصه بازی شیطان و جماعت

82222318565622470928.jpg;

[ زاویه دید امام جماعت]

یکى از عبادات بزرگ اسلام، «جماعت» است و از این جهت، شیطان در این عبادت بزرگ بیشتر رخنه مى‏کند و با امام جماعت بیشتر دشمن است و لهذا وارد مى‏شود در قلب بعضى امام‌ها از طرق مختلف. مثلا امام جماعت مى‏بیند فلان آدم مقدس آمده به نماز جماعت او، براى جلب توجه او خضوع در نمازش را بیشتر می‌کند. در مجالس مختلف که می‌نشیند، براى اینکه به غایبین نماز جماعتش مقام خود را نشان دهد، ذکرى از آن آدم مقدس به میان مى‏کشد یا یک طورى به مردم مى‏رساند که فلانى در جماعات من حاضر شده. در قلب خود هم به طورى به این شخص ارادت پیدا کرده که در نماز او حاضر شده است و اظهار حب و اخلاص به او مى‏کند که در عمرش به خداى تعالى و اولیاء او یک لحظه نکرده، خصوصا اگر از تجار محترم باشد! و اگر خداى نخواسته یکى از اشراف، راه را گم کرده به صف جماعت ملحق شود مصیبت زیادتر مى‏گردد! این، مال امام جماعتِ پرجمعیت!

در عین حال، شیطان از امام جماعتِ کم جمعیت نمى‏گذرد. پیش او رفته به او مى‏گوید به مردم بفهمان که من از دنیا گذشته‏ام و در مسجد کوچک محله با فقرا و ضعفا مى‏گذرانم! این هم مثل آن یا بدتر است، زیرا که شیطان موفق می‌شود رذیله حسد را هم در قلب او بارور ‏کند. امام جماعت کم جمعیت، از دنیا که بهره‏اى ندارد، مایه آخرت را هم با این مکر، شیطان از او مى‏گیرد، ورشکست در دنیا و آخرت مى‏شود.

قلب بعضى امام‌ها از طرق مختلف. مثلا امام جماعت مى‏بیند فلان آدم مقدس آمده به نماز جماعت او، براى جلب توجه او خضوع در نمازش را بیشتر می‌کند

[زاویه دید صف اول]

شیطان به امام تنها اکتفا نکرده، از جهنمى شدن او زبانه ی شهوتش فرو ننشسته، وارد صف مامومین مى‏شود. صف اول چون فضلش بیشتر و میامن صفوف از میاسر بیشتر، آنها را بیشتر مورد هدف خود قرار مى‏دهد. بیچاره مقدس را از منزل دور کشیده در صف اول در طرف یمین نشانده، با او وسوسه مى‏کند که این فضیلت را به چشم مردم بکش! این بیچاره هم نفهمیده از کجا مى‏خورد با یک عشوه و نازى اظهار فضل خود را مى‏کند!  شرک باطن را بروز داده عمل را به سجین مى‏فرستد.

[زاویه دید صف دوم به بعد]

شیطان از آنجا به دیگر صفوف رفته آنها را وادار مى‏کند از صف اول با کنایه و اشاره تکذیب کرده‏، مقدس بیچاره را مورد سهام طعن و شتم قرار دهند و خود را از اطوار آن منزه شمارند.

[زاویه دید صف آخر]

گاهى دیده مى‏شود یک شخص محترمى را خصوصا اگر از اهل فضل و علم باشد، شیطان دستگیرى کرده به صف آخر مى‏نشاند، براى اینکه بفهماند با اینکه من با این مقام نباید با این شخص نماز کنم، و لیکن از بس از دنیا گذشته‏ام و هواى نفس ندارم آمده‏ام در صف آخر هم نشسته‏ام! بعضى از این قبیل اشخاص را در صف اول ملاقات نخواهید کرد.

[زاویه دید آنکه اصلا به مسجد نمی‌آید]

در همین حال، شیطان دست از گریبان من و شما که دستمان از جماعت کوتاه است و از غم بى‌آلتى افسرده هستیم برنداشته و ما را وادار مى‏کند به جماعت مسلمین خدشه کرده، طعن به آنها زده و عیوبى براى جماعت تراشیده، جماعت نداشتن خود را کناره‏گیرى قلمداد کنیم و خود را از دنیا گذشته و منزه از حب جاه و نفس معرفى نماییم. ما از این دو طایفه بدتریم! نه دنیاى تام دسته اول و نه دنیاى ناقص دسته دوم و نه آخرت داریم. در صورتى که ما هم اگر دستمان برسد، از آن دو دسته جاه‌طلب‌تریم و حب شرف و مال را بیشتر داریم.

مجله همشهری جوان


ادامه مطلب


[ جمعه 30 بهمن 1394  ] [ 10:59 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

لطفا آرزوی جبرییل را برآورید!

لطفا آرزوی جبرییل را برآورید!

http://file.tebyan.net/a433b6090c/23935324683118708296_thumb.jpg.png

پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود: اى على ؛ جبرئیل به من گفت: آرزو داشتم بخاطر انجام هفت كار از جنس بشر باشم تا بتوانم آنها را انجام دهم:

1ـ در نماز جماعت شركت كردن.

2ـ همنشینى با علما.

3ـ اصلاح و آشتى برقرار كردن بین دو نفر كه با هم قهر هستند.

4ـ محبت و نوازش نمودن نسبت به یتیمان.

5ـ عیادت مریض نمودن.

6ـ تشییع جنازه كردن.

7ـ در موسم حجّ به حاجیان در مكه آب دادن.

بعد پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) مى فرماید: یا على در انجام این امور جدّى و كوشا باش.


منبع: مواعظ العددیه، آیت الله مشكینى

 


ادامه مطلب


[ جمعه 30 بهمن 1394  ] [ 10:55 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

سوال شیخ الرئیس ابوعلی سیناو جواب ابوسعید ابی الخیر

سوال شیخ الرئیس ابوعلی سیناو جواب ابوسعید ابی الخیر

20208998247433704382.jpg;

شیخ الرئیس ابوعلی سینا در نامه ای که برای ابوسعید ابی الخیر نوشت پرسید: چه لزومی دارد که مردم در مسجد اجتماع کنند و نماز را به جماعت برگزار نمایند، با این که خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است، هر جا که باشی اگر رابطه ات را با خدا برقرار کنی نتیجه خواهی گرفت؟ ابوسعید پاسخ نامه ی بوعلی سینا را نوشت و در آن چنین مثال زد: اگر چندین چراغ در یک جا روشن باشد و یکی از آنها خاموش شود، چراغ های دیگر روشن است و آن مکان تاریک نیست. ولی اگر هر یک از چراغ ها در یک اتاق در بسته روشن باشد همین که یکی از آنها خاموش شود آن اتاق در تاریکی فرو می رود.

ولی اگر نماز را به جماعت برگزار کنند، شاید خداوند به خاطر حضور افرادی پاک و شایسته که همچون چراغهای فروزان و وسیله ی نزول رحمت پروردگارند این دسته را نیز مشمول فیوضات و برکات خود قرار دهد.

انسانها نیز همین گونه اند. بعضی از آنان گنه کارند و اگر در خانه به تنهایی نماز بخوانند، مانند همان چراغ و لامپ خاموشند که نوری ندارد و نمازِ این دسته نیز تأثیر و فایده ی کمی دارد، بنابر این شاید از رحمت و برکات نور الهی نیز محروم بمانند، ولی اگر همین دسته در مسجد باشند و نماز را به جماعت برگزار کنند، شاید خداوند به خاطر حضور افرادی پاک و شایسته که همچون چراغهای فروزان و وسیله ی نزول رحمت پروردگارند این دسته را نیز مشمول فیوضات و برکات خود قرار دهد.1

قال رسول الله - صلى الله علیه وآله - :صلاة الرجل فى جماعة خیر من صلاته فى بیته اربعین سنة …

نماز خواندن انسان در جماعت بهتر است از نمازى كه چهل سال در خانه خوانده شود …. 2


1- داستانها و پندها، ج 9، ص 58-59.

2- وسائل الشیعه ، ج 5، ص 374


ادامه مطلب


[ جمعه 30 بهمن 1394  ] [ 10:16 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

شعار شهید فَخ از مناره مسجد

شعار شهید فَخ از مناره مسجد

http://file.tebyan.net/a433b6090c/Namaz1111.jpg

عصر خلافت منصور دوانیقی (دومین خلیفه عباسی) بود، حسین بن علی بن حسن مثلث در روز هشتم ذیحجه سال 169 هجری قمری، با جمعی از یاران و بستگان بر ضد طاغوتیان بنی عباس قیام کرد، و در سرزمین فخ در حدود یک فرسخی مکه) به شهادت رسیدند، از این رو، حسین بن علی بن حسن مثلث به شهید فخ معروف گردید.
امام جواد علیه‏السلام فرمود: برای ما اهل بیت بعد از کربلا، قتلگاهی بزرگتر از فخ دیده نشده است (1)
جالب اینکه: چون جمله حی علی خیر العمل در اذان، شعار شیعیان بود، حسین بن علی، شهید فخ قیام خود را با این شعار، شروع کرد.
فرماندار مدینه که از طرف منصور دوانیقی منصوب شده بود، در مسجدالنبی نشسته بود، و مؤذن بر فراز مناره مسجد اذان می‏گفت، حسین بن علی شمشیر به دست از مناره مسجد بالا رفت و به مؤذن گفت:بگو: حی علی خیر العمل)) ، مؤذن وقتی شمشیر او را دید فریاد زد: حی علی خیر العمل.
فرماندار وقتی که این جمله را شنید، خیال کرد یکی از علوی‏ها قیام کرده است، وحشت زده شد، خواست بگوید: درهای مسجد را ببندید. گفت:
استرها را ببندید (2)


1) مروج جلد 4 ص 158.
2) مقاتل الطالبین ص 464.


ادامه مطلب


[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 6:36 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]