نماز شب اول قبر

http://uupload.ir/files/4cjl_2.jpg

نماز شب اول قبر

محدث قمى گويد: ملافتحعلى سلطان آبادى گويد روش من اين بود هر شخصى از دوستان اهل بيت كه از دنيا مى ‏رفت و من از فوت او مطلع مى ‏شدم چه او را مي شناختم و يا نمي شناختم دو ركعت نماز در شب دفن براى او مي خواندم و كسى از اين كار من آگاه نبود تا اينكه روزى يكى از دوستان مرا ملاقات كرد و گفت‏ :

ديشب فلان شخص را در خواب ديدم گفت وقتى از دنيا رفتم. در عذاب بودم تا اينكه دو ركعت نمازى كه فلانى خواند و اسم شما را برد آن دو ركعت نماز مرا نجات داد وقتى آن شخص از من پرسيد اين چه نمازى است روش خود را بيان كردم.

اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۹۴




ادامه مطلب


[ چهارشنبه 8 شهریور 1396  ] [ 7:09 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز كنار سفره‏

http://uupload.ir/files/4l3c_2.jpg

نماز كنار سفره‏

يكى از علماى بزرگ، روزى پس از ساعت‏ها درس و بحث به منزل مى ‏آيد، سفره غذا پهن مى‏ شود؛ عالم فرزانه مى‏ بيند كه چند دقيقه‏ اى تا آمدن غذا فرصت هست، كنار سفره به نماز مى ‏ايستد. خانم مى ‏پرسد: آقا مگر نماز نخوانده ‏ايد؟

مى ‏فرمايند: چرا نماز خوانده‏ ام، امّا مى ‏ترسم روز قيامت از اين چند دقيقه سؤال كنند كه چرا عمرت تلف شد؟


خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۲ ؛ ص: ۷۶




ادامه مطلب


[ چهارشنبه 8 شهریور 1396  ] [ 6:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

اگر چنگال من به تو بند گردد جاي تو در ته اين دره خواهد بود كه تماشا مي كني!

http://uupload.ir/files/2xfg_2.jpg

 حاج امام قلي نخجوانی ، استاد معارف آقا سيدحسين قاضی (پدر مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضی) گويد :

پس از آن كه به پيري رسيدم، ديدم با شيطان بالاي كوهي ايستاده ايم. من دست خود را بر محاسنم گذاشتم و به او گفتم: مرا سن كهولت فرا رسيده، اگر ممكن است از من درگذر. شيطان گفت: « اين طرف را نگاه كن». وقتي نظر كردم، دره اي بسيار عميق را ديدم كه از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت مي ماند. شيطان گفت: « در دل من رحم و مروت و مهر قرار نگرفته است. اگر چنگال من به تو بند گردد جاي تو در ته اين دره خواهد بود كه تماشا مي كني!»

منبع : لب الباب ص 76




ادامه مطلب


[ سه شنبه 7 شهریور 1396  ] [ 10:27 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

🔴 جواب دندان شکن آقای قرائتی به یک وهابی!👇

http://uupload.ir/files/j9ra_2.jpg

🔴 جواب دندان شکن آقای قرائتی به یک وهابی!👇

یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ:
ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺣﺴﻦ و حسین ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟!
در حالی که ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ شده اند!
آنگاه خودکاری را ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ زمین، ﻭ صدا زد:

 ﺍﯼ ﺣﺴﻦ! ﺍﯼ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ! ای ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ! آن قلم را به من بدهید!
بعد گفت: دیدی که پاسخ ندادند!
ﭘﺲ ﺍینها ﻣﺮﺩه اند و ﻫﯿﭻ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭند!
آقای قرائتی خودکار را گرفت و دوباره انداخت ﺯﻣﯿﻦ و گفت:
ﯾﺎ الله! ﻗﻠﻢ ﺭا ﺑﻪ من ﺑﺪﻩ!

بعد رو به وهابی کرد و گفت: ﺩﯾﺪﯼ که ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺩ!
پس با منطق تو ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﻩ است!
مگر ﻫﺮ که ﺯﻧﺪﻩ است ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﮐﺮ ﺗﻮ ﺑﺎشد؟!




ادامه مطلب


[ سه شنبه 7 شهریور 1396  ] [ 10:11 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]