نتیجه این نماز رستگاری حر و بازگشتش به سوی امام بود.
نتیجه این نماز رستگاری حر و بازگشتش به سوی امام بود.
بعد از اینکه حربن یزید ریاحی جلوی امام حسین (ع) را گرفت و درجایی نگاه داشت وقت نماز رسید. امام (ع) خواست با یارانش نماز بخواند.
«حجاب بن مسروق جعفی»اذان ظهر را گفت . امام قبل از نماز بین دو لشکر ایستاد و سپس رو به سپاه «حر»کرد و اتمام حجت نمودو خطبهای خواند.
پس از اتمام خطبه و خواندن اذان ظهر، امام به حر فرمود: شما با اصحابت نماز بخوان و من هم با اصحاب خود.
«حر »گفت : «نه، شما نماز بخوان و ما پشت سر شما نماز میخوانیم. هر دو سپاه به امام حسین (ع) اقتدا کردند و نماز ظهر را خواندند و نتیجه این نمازرستگاری حر و بازگشتش به سوی امام بود.
منبع:سوگنامه آل محمد (ص). ص 218
ادامه مطلب
من هرگز از نماز سیر نمی شوم.
من هرگز از نماز سیر نمی شوم.
عطابن ابی ریاح می گوید:روزی نزد عاشیه رفتم،از او پرسیدم شگفت انگیزترین کاری که در عمرت از پیامبر اسلام(ص) دیدی چه بود؟گفت: پیامبر به استراحت پرداخته بود،
هنوزآرام نگرفته بود که از جا برخاست ووضو گرفت وبه نماز ایستاد وآن قدر در حال نماز اشک ریخت که جلوی لباسش از اشک چشمش خیس شد.سپس سر به سجده نهاده وچندان گریست که زمین از اشک خیس شدوهمچنان تا طلوعصبح منقلب و گریان بود.
هنگامیکه (بلال)اورا به نمازصبح خواند،پیامبررا گریان دید عرض کرد:چراچنین گریانید؟شما که مشمول لطف خدایید،فرمود:آیا نباید بنده شکرگزار خداباشد؟در ابتدای وحی آن قدر بر پنجه پا به عبادت ایستاد تاپای مبارکش ورم کردوآیه نازل شد(طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی).
درجای دیگر رسول خدا(ص) فرمود:خداوند نورچشم مرا در خواندننماز قراردادهاست ونماز را محبوب من کرده است،چنانکه غذاوآب را محبوب انسان گرسنه و تشنه قرارداده است و گرسنه ازغذا و تشنه از آب سیر می شوندومن هرگز از نماز سیر نمی شوم.
کتاب:نماز راز دوست
ادامه مطلب
تیجه عبادت بدون اخلاص
تیجه عبادت بدون اخلاص
مردی بود که هر کار میکرد نمیتوانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکاری نکند، روزی چاره اندیشی کرد و با خود گفت: در گوشهی شهر مسجدی متروک هست که کسیبه آن توجه ندارد و رفت و آمد نمیکند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم تا کسی مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم در نیمههایشب تاریک، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران میآمد و رعد و برق و بارششدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسطهای عبادت، ناگهان صدائی شنید با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید که آن شخص فردا میرود و به مردم میگوید این آدم چقدر خداشناس وارستهای است که در نیمههای شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است. او بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود و همچنان با کمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی که هوا روشن شد و به آن کسی که وارد شده بود، زیر چشمی نگاه کرد دید آدم نیست بلکه سگ سیاهی است که بر اثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است. بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانیمیکرد و پیش خود شرمنده بود که ساعتها برای سگ عبادت میکرده است خطاب به خود کرد و گفت: ای نفس، من فرار کردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدی را شریک خدا قرار ندهم، اینک میبینم سگ سیاهی را در عبادتم شریک خدا قرار دادهام، وای بر من چقدر مایهی تأسف است که این حالترا پیدا کردهام.[1]
[1] . منتخب قوامیس الدرّر، ص144.
ادامه مطلب
اگر انسان بى نماز بودم چه مى کردم ؟
اگر انسان بى نماز بودم چه مى کردم ؟
روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به همراه عده اى از اصحاب خود از جایى عبور مى کردند. ناگهان سگى شروع کرد به پارس کردن . پیامبر صلى الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد. اصحاب نیز توقف کردند. آنگاه رو به یاران خود کرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت ؟ اصحاب گفتند: خیر.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
این حیوان گفت اى پیامبر خدا! من همیشه خداى مهربان را شکر مى کنم که بهره من در این جهان خلقت ، این شد که سگ شوم ، اگر انسان بى نماز بودم چه مى کردم ؟
کتاب عرفان اسلانی ج5ص80
ادامه مطلب