عارفان چگونه نماز می خوانند؟

87425984844243506540.jpg

عارفان چگونه نماز می خوانند؟

شیخ رجبعلی خیاط (رحمه الله)

دررهنمودهای جناب شیخ، درباره نماز، چهار نکته اساسی وجود دارد که هر چهار نکته، برگرفته از متن قرآن و روایات اسلامی است که آنها عبارتند از:

1-عشق: یکی از شاگردان جناب شیخ که حدود سی سال با ایشان بوده است، می گوید:«خدا شاهد است که من می دیدم ایشان در نماز، مثل یک عاشق در مقابل معشوقش ایستاده و محو جمال اوست».

2-ادب: جناب شیخ معتقد بودند که هر حرکتی بر خلاف ادب، در محضر پروردگار، معلول وسوسه شیطان است و می فرمودند: «دیدم که شیطان بر جایی که انسان در نماز می خاراند، بوسه می زند».

3-حضور قلب: جناب شیخ با توجه به این نکته که باطن نماز، یاد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعالی است، سعی می کردند قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب کنند و نماز ایشان، نمونه نماز با حضور قلب بود.دکتر حمید فرزام در این باره می گوید: «نماز شیخ، خیلی با طمأنینه و با آداب بود». 

4- مواظبت بر نماز اول وقت: جناب شیخ مقید بودند که نمازهای پنجگانه را در اول وقت بخوانند و دیگران را نیز به آن، توصیه می فرمودند.

منبع: کتاب کیمیای محبت (یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط).


ادامه مطلب


[ دوشنبه 5 بهمن 1394  ] [ 5:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

موقعی که آن حضرت به سجده می رفت....

موقعی که آن حضرت به سجده می رفت....

33319532987814038499.jpg

روزیپیغمبر اکرم با جمعی از مسلمین در نقطه ای نماز می گذارد. موقعی که آن حضرت به سجده می رفت حسین - علیه السّلام- که کودک خردسالی بود به پشت پیغمبر سوار می شد و پاهای خود را حرکت می داد و هی هی می کرد. وقتی پیغمبرمی خواست سر از سجده بردارد او را می گرفت، پهلوی خود به زمین می گذارد. باز در سجده‎یدیگر، و تا پایان نماز طفل مکرر به پشت پیغمبر سوار می شد. یک نفر یهودی ناظر این کار بود. پس از نماز به حضرت عرض کرد: شما با کودکان خود طوری رفتار می کنید که ما هرگز چنین نمی کنیم. پیغمبر اکرم در جواب فرمود: اگر شماها به خدا و رسول خدا ایمان می داشتید به کودکان خود عطوف و مهربان بودید.مهر ومحبت پیغمبر عظیم الشأن نسبت به کودک، مرد یهودی را سخت تحت تأثیر قرار داد و صمیمانه آئین مقدّس اسلام را پذیرفت.[1]

[1] . بحار الانوار، جلد 10،‌ص 83.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 4 بهمن 1394  ] [ 9:19 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

وحدت

وحدت

59093521305842736874.gif

آخرین جمله ای که در آن عبادتگاه بر دفتر او نقش بست، این گونه بود: «تا هنگامی که این نمازها در مساجد برقرار است، به خاطر اتحاد و هماهنگی ناشی از آن، مسلمانان هیچ گاه شکست را تجربه نخواهند کرد». در آنجا احساس غریبی می کرد واز این اتحاد و یکی شدن با هم و با مخلوق عالم در شگفت مانده بود. دگرگون به نظر می رسید و رنگی بر چهره اش نمانده بود. از دور او را می پاییدم. غریبه بود. نمی شناختمش. پس از نماز، در مسجد، گوشه ای دنج، تنها چه می کرد؟ جمعیت رفته رفته کم می شدند. تعداد اندکی در مسجد مانده بودند، ولی آنمرد همچنان آنجا بود، گویی سر جا میخکوب شده باشد. جلو رفتم، او مرا دید. زبان مرا می دانست. سلام کردم و در کنارش نشستم. گفتم: غریبه ای؟ گفت: آری،تازه به قاهره آمده ام. پس از آشنایی، داستان دگرگونی اش را برایم تعریف کرد و گفت: شرق شناسم و برای مطالعه تاریخ و آثار باستانی مصر، به قاهره آمده ام. امروز پس از دیدار از چند مرکز علمی و دیگر آثار باستانی، دوست داشتم مساجد اینجا را ببینم. به اتفاق همراهانم به این مسجد رسیدیم. وقت نماز بود و مردم برای نماز جماعت خود را آماده می کردند. تا اینکه آنها به صف ایستادند و نماز را پشت سر امام آغاز کردند. آنها با چه عظمت و چه شکوهیبرمی خاستند، می نشستند و سر بر سجده گاه خدای خود می نهادند و عبادت می کردند. آرامشی که در میانشان موج می زد، شاید، آرام بخش ترین لحظات مرا در پی داشت. من با دیدن عبادت آنها تنها به یک چیز فکر می کردم. این پرسش در ذهنم نقش می بست که آخر، چگونه انسان هایی با دیدگاه هایی گوناگون این گونهعاشقانه و به هم فشرده، به اتفاق، توحید را فریاد می کنند. از هیبتشان، تنم به لرزه در آمد. وقتی اطرافم را نگاه کردم، هیچ کدام از همراهانم آنجا نبودند. همه برای ادای نماز به صفوف جماعت پیوسته بودند و من تنها، در برابر جماعتی بس عظیم، انگشت حیرت بر دهان، مانده بودم. پس از پایان نماز، تاب نیاوردم. وارد شدم و در گوشه ای نشستم و تنها توانستم با کلمات، شگفتی ام را بر کاغذ بیاورم و دیگر هیچ. سپس آخرین جمله ای را که نوشته بود، برایم خواند: «به امید پیروزی همه مسلمانان».1


1. محمد مهدى تاج لنگرودى، واعظ اجتماع، بى جا، دفتر نشر ممتاز، 1374، صص 24 و 25.

ادامه مطلب


[ یک شنبه 4 بهمن 1394  ] [ 9:13 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

دیشب نماز شب نخواندم !

دیشب نماز شب نخواندم !

03710013048791916633.jpeg

حجت الاسلام على محدّث زاده درباره پدرش مرحوم حاج شیخ عبّاس ‍ قمى (ره ) مى گوید:

یک روز صبح پدرم برخاست و شروع به گریه کردن نمود، از او پرسیدم : چرا اشک مى ریزید؟

فرمود: براى این که دیشب نماز شب نخواندم !

گفتم : پدر جان ! نماز شب که مستحب است و واجب نیست ، شما که ترک واجب نکرده اید و حرامى به جا نیاورده اید، چرا این طور نگرانید؟

فرمود: فرزندم ! نگرانى من از این است که من چه کرده ام که باید توفیق نماز شب خواندن از من سلب شود؟1

*حضرت آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى رحمه الله علیه به فرزندش وصیت کرد:

سجّاده اى که 70 سال بر روى آن نماز شب به جا آورده ام ، و تسبیحى از تربت امام حسین علیه السلام که با آن در سحرها به عدد دانه هایش استغفار کرده ام، با من دفن شود.2

پی نوشت ها:

1.سجده (32): آیه 17.

2.شب مردان خدا: ص 44 و 45.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 4 بهمن 1394  ] [ 8:12 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]