هر روز در سجده، هر لحظه در معراج

http://uupload.ir/files/9pki_2.jpg

هر روز در سجده، هر لحظه در معراج

ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي : «استادي داشتيم که مرد عارف و کامل بود. مانند او در تهذيب و معرفت نديده بودم.

روزي از او پرسيدم که در اصلاح نفس و جلب معارف، چه عملي را تجربه کرده است؟

 گفت: من عملي را مؤثرتر از اين نديدم که در هر شبانه روز با مداومت و پيوستگي و در يک سجده ي طولاني، اين آيه خوانده شود:

« لا إِلهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ سُبْحانَكَ‏ إِنِّي‏ كُنْتُ‏ مِنَ الظَّالِمِينَ  »

و به هنگام گفتن ذکر، خود را در زندان و به زنجيرهاي اخلاق رذيله بسته بيند. آنگاه اقرار کند بارالها اين کار را تو بر من نکردي و تو بر من ستم روا نداشتي بلکه اين من بودم که بر خود ستم کردم و خود را به اينجا انداختم.»


مجموعه داستان نماز ابرار؛ محمد صحتي سردرودي؛ ص ۲۴.




ادامه مطلب


[ سه شنبه 20 تیر 1396  ] [ 7:42 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

هم نماز، و هم سلامت بچه ها

http://uupload.ir/files/w8lb_136955979506-500x330.jpg

هم نماز، و هم سلامت بچه ها

در ابتدای اسارت، تصور می کردیم در اسارت هم باید با بعثی ها جنگید و به دستور های آنها گردن ننهاد. به همین دلیل هماره با هم درگیر بودیم و هر از چند گاهی چندین نفر از ما مجروح و حتی زخمی می شدند و این موضوع، موجب صدمه دیدن بچه ها و تضعیف روحیه آن ها می شد.

در اولین دیدارمان با حاج آقا ابوترابی در موصل 3  موضوع را با ایشان مطرح کردیم و چاره مشکل را جویا شدیم.

ایشان با استناد به حدیث «رفع» که یکی از موارد آن اضطرار می باشد، فرمود: در زمانی که انسان مسلمان، در اضطرار است، برخی از تکالیف از گردن او برداشته می شود و چون ما باید خود را در اسارت حفظ کنیم ، پس لازم است رفتارمان را در موارد برخی از تکالیف تعدیل کنیم، مثلاً به جای نماز جماعت، نماز اول وقت بخوانیم، اما اگر عراقی ها به ما گفتند اصلا نماز نخوانید بیاد در برابر آنها ایستادگی کنیم. با اجرای این رهنمود حاج آقا ابوترابی، توانستیم هم، نماز هایمان را بخوانیم و هم سلامت بچه ها را حفظ کنیم.

کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره آقای عظیم نوایی




ادامه مطلب


[ یک شنبه 18 تیر 1396  ] [ 11:33 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

🌸 عزم جهادی برای نماز 🌸

🌸 عزم جهادی برای نماز 🌸

دید بچه‌ها جایی برای نماز جماعت ندارند. هرکس گوشه‌ای از پادگان روی سنگ و کلوخ  به نماز می‌ایستد؛ بعضی‌ها هم به‌صورت پراکنده نماز جماعتی می‌خوانند. دستور داد حسینیه‌ای داخل پادگان دوکوهه بسازند تا نمازهای جماعت را آنجا برقرار کنند.

مدتی گذشت دید کسی برای ساخت حسینیه اقدامی نکرده است. علت را پرسید؛ گفتند: بودجه نداریم. گفت: اینجا یک صندوق می‌زنیم، هرکس رد شد مبلغی بیندازد تا حسینیه ساخته شود. خودش هم کلنگی برداشت و به زمین زد تا نشان دهد که برای ساخت حسینیه جدی است.

با پیگیری‌های او بالاخره حسینیه پادگان ساخته شد و جایی سرپوشیده برای اقامه نماز جماعت در اختیار رزمنده‌ها قرار گرفت. این‌طوری اشتیاق نیروها برای برگزاری نماز جماعت بیشتر شد.

📚 مریم برادران، کتاب یادگاران ۲؛ کتاب شهید همّت




ادامه مطلب


[ سه شنبه 13 تیر 1396  ] [ 5:27 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

🌟 خاطره نمازی از شهید رجایی 🌟

http://uupload.ir/files/fwxc_2.jpg




ادامه مطلب


[ دوشنبه 29 خرداد 1396  ] [ 10:22 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]