نماز جماعت آیه الله سید حسن خوانساری با خانواده

نماز جماعت آیه الله سید حسن خوانساری با خانواده

 22111040930422338803.jpeg

مرحوم آیه الله سید حسن هر گز نماز شب و زیارت عاشورا و نماز جماعت را ترک نکرد، و هرگاه به مسجد نمی‏رفت، در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت می‏خواند. بسیار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات می‏ ورزید. و در اصلاح امور مسلمان ، اهتمامی عجیب داشت. حاکم شهر خوانسار دستور داد مخصوص وی، یک مسجد جامع ساختند که همیشه نماز جمعه و جماعتش، در آن مسجد بر پا می‏شد. (1)

پی نوشت:

1) سیمای فرزانگان، ص 169.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:35 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز جماعت آیه الله سید حسن خوانساری با خانواده

نماز جماعت آیه الله سید حسن خوانساری با خانواده

 22111040930422338803.jpeg

مرحوم آیه الله سید حسن هر گز نماز شب و زیارت عاشورا و نماز جماعت را ترک نکرد، و هرگاه به مسجد نمی‏رفت، در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت می‏خواند. بسیار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات می‏ ورزید. و در اصلاح امور مسلمان ، اهتمامی عجیب داشت. حاکم شهر خوانسار دستور داد مخصوص وی، یک مسجد جامع ساختند که همیشه نماز جمعه و جماعتش، در آن مسجد بر پا می‏شد. (1)

پی نوشت:

1) سیمای فرزانگان، ص 169.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:35 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز جماعت آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی قدس سره

نماز جماعت آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی قدس سره

90307086609502531723.jpeg

از قول فرزندان مرحوم آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی نقل شده است:
ایشان در طول عمرشان هیچگاه در محرابی به عنوان امام جماعت راتب نایستاد فقط در جبهه‏ های جنگ که حضور داشتند خودشان نقل می‏فرمودند: وقتی دیدم این جوان جان خویش را در طبق اخلاص گذاشته و در راه خدا تا پای جان آمدند، وقتیاز من نا چیز، یک تقاضا دارند که برایمان، نماز بخوان، شرمم آمد که این خواسته آنان را رد کنم! (1)
همیشه توصیه می‏فرمودند که نماز را به جماعت بخوانید و خودشان هر گاه امکان داشت نماز را به جماعت با امامت غیر انجام می‏دادند.

پی نوشت:

1) داستانهای نماز، ص 77.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:33 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

عالمی که با نماز از دنیا رفت

امام محمد بغدادی داماد عمر الخیامی می‏گوید:
خیام مشغول مطالعه الهیات کتاب شفا بود چون بفصل واحد و کثیر رسید چیزی در میان اوراق مطالعه نهاد و مرا گفت:
جماعت را بخوان تا وصیت کنم، چون اصحاب جمع شدند بشرائط قیام نمود و به نماز مشغول شد و از غیر اعراض کرد، و نماز عشاء بگزارد و روی بر خاک نهاده وگفت:
اللهم انی عرفتک علی مبلغ مکانی، فاغفر لی فان معرفتی ایاک و سیلتی الیک
پروردگارا به اندازه فراخوار علمم ترا شناختم. پس مرا بیامرز چون جز معرفتو شناخت تو وسیله‏ای برای آموزش خود ندارم، این را گفت و جان بحق تسلیم کرد.(1)

1) داستان عارفان صفحه 126 (لغت نامه دهخدا خیام نقل از رسائل رشید جلد 1 صفحه 67.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 24 دی 1394  ] [ 6:32 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]